واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نمایش «تو با کدام باد میروی» نوشته جمال هاشمی با کارگردانی کمال هاشمی از 23 فروردینماه به تئاتر مستقل تهران آمده است. در سال 92 ایده اجرای چنین نمایشی به ذهن کمال هاشمی رسید و دو سال روی آن کار کرد تا این که سال 94 به فراخوان جشنواره تئاتر بینالمللی بولوار فریبورگ از سوئیس برخورد و دانست تم آن دوره از جشنواره، مهاجرت است. ایده تو با کدام باد میروی؟ به این جشنواره فرستاده شد.
از میان 432 ایده که از سراسر دنیا فرستاده شده بود، هفت ایده اجرایی حمایت مالی جشنواره را دریافت کردند و این جشنواره، تهیهکننده این آثار شد. از قاره آسیا نمایش تو با کدام باد میروی؟ تنها نمایشی بود که توسط این جشنواره انتخاب شد آنیا دریکس، مدیر جشنواره بولوار، تهیهکنندگی آن را به عهده گرفت. این نمایش، پس از گذشت دو سال و اجراهای خارجی زیاد توانست در ایران به اجرای عمومی برسد. به همین بهانه با کاظم سیاحی، یکی از بازیگران نمایش به گفتوگو نشستهایم؛ بازیگری که علاوه بر حضور موثرش در تئاتر، او را با بازیهای تلویزیونی و صداپیشگی جیگر در مجموعه کلاهقرمزی و نقشهای سینماییاش نیز به یاد میآوریم. نمایش تو با کدام باد میروی؟ پروسهای طولانی را از سال 92 طی کرده تا امروز به اجرا در سالن تئاتر مستقل برسد. شما از ابتدا با این نمایش همراه بودید. این نمایش چه جذابیتی داشت که به گروه اجرایی آن پیوستید؟ کمال هاشمی با من تماس گرفت و درباره طرح کار صحبت کرد. طرح را دوست داشتم، چون تمایل دارم در فضاهایی که تجربه نکردهام، حضور یابم و این چالش را دوست دارم. از این رو قبول کردم در نمایش حضور یابم. وارد پروسه تمرین شدیم که بسیار دشوار بود. در این دو سال، در کشورهای مختلفی در سراسر اروپا تو با کدام باد میروی؟ را اجرا کردیم تا به اجرا در ایران رسیدیم. در این نمایش، بازیگران هیچگونه میزانسن حرکتی ندارند و نمایش با صدا، لحن و بهنوعی میمیک بازیگر شکل میگیرد. این مساله کمی دستوپای بازیگر را نمیبندد؟ آیا میتوان به این بخش، بهعنوان چالش بازیگری نگاه کرد؟ همین بخش یکی از جذابیتهای نمایش بود و این چالش سبب شد به گروه بازیگران اثر بپیوندم. میزانسن بهعنوان حرکت، ابزاری است برای تئاتر، اما همه تئاتر نیست. بازیگر میتواند از این ابزار برای اینکه حس خود را بیرون بریزد و کاراکتری که ساخته را شکل دهد، استفاده کند. وقتی این امکان را از بازیگر بگیرید و او ناچار باشد در نوعی سکون ایستایی نقش خود را ایفا کند، اتفاق سختی است. این مساله چالشی بود برای من تا بدانم آیا از پس این کار برمیآیم. این تجربه برای من بسیار لذتبخش بود. در این نمایش، با اتفاق جدید دیگری هم مواجهیم. بازیگران در زمان اجرا از میکروفن هاشاف استفاده میکنند. لزوم استفاده از این ابزار در تئاتر شما چیست؟ میکروفن به درد این کار میخورد. وقتی بنا بر ضرورت متن و ضرورت شرایطی که کاراکترها در آن قرار گرفتهاند، باید جملاتی را با صدای بسیار آهسته بیان کنید، فشار بیش از حدی به بازیگران وارد میکند. این فشار، خارج است از واقعیتی که در موقعیت نهفته است. برای اینکه بتوانیم موقعیت را دربیاوریم، باید رهایی داشته باشیم که با هر تن صدایی، فضای نمایش را بسازیم. قرارداد و قانون فضایی که در آن قرار داریم این است که نباید صدای شما توسط کسی شنیده شود. میکروفون هاشاف برای باورپذیربودن و فضاسازی دقیق کاراکترها در موقعیت نمایش وجود دارد و بشدت لزوم آن احساس میشود. استفاده از میکروفن برای بازیگران دشوار نبود؟ از ابتدا که پروسه تمرینها آغاز شد، میدانستیم باید میکروفن وجود داشته باشد و به آن عادت کردیم. چون بازیگران مقید بودند فضا را رئالیستی دربیاورند، به این وسیله عادت کردند. حتی میتوانم بگویم برای اینکه صدایمان به تماشاگر برسد، انرژی مضاعفی صرف میکنیم که حتی در موقعیت ناتورالیستی هم نباید این میزان انرژی صرف کرد! در نمایش شاهد دو لحن هستیم. یک لحن، صدای ذهنی شخصیتهاست و دیگری در زمان دیالوگها شکل میگیرد. تغییر و تفکیک این لحنها چقدر در اتودها درآمد و چه میزان بر اساس برنامهریزی کارگردان نمایش پیش رفت؟ طبق متنی که وجود داشت، از ابتدا میدانستیم بخشی از نمایش بر اساس صدای ذهنی شخصیتها پیش میرود و بخش دیگری،دیالوگها را تشکیل میدهد. مساله فقط تفکیک لحنها و روند ذهنی آنها بود. همه ما تکجملههای کوتاهی را برای نشاندادن فضای ذهنیمان داریم اما میان جملهها در فضای ذهنی هر یک از ما، هزار جمله رد و بدل میشود و تماشاگر تنها تکجملههایی را که طراحی متن است، میشنود. برای من بهعنوان بازیگر، دشواری کار، پرکردن فضای ذهنی من میان دو جملهای است که تماشاگر میشنود. پس از صدای ذهنی من، تکجملهها توسط بازیگران دیگر گفته میشود و دوباره نوبت به من میرسد. در این مدتزمان باید برخی جملهها در ذهن من گفته شوند تا تماشاگر با لحن یکنواخت و درستی صدای ذهنی را بشنود. خود من هنوز با این چالش درگیرم و بشدت برایم جذاب است. مدتی است که نمایش شما روی صحنه است. تاکنون بازخورد مخاطبان چگونه بوده است؟ تئاتر از این رو لذتبخش است که بر اساس انرژیای که تماشاگران در اجراهای مختلف دارند و به ما منتقل میکنند، میتوانیم اجراهای متفاوتی را داشته باشیم. احساس میکنم تماشاگر تئاتری ما کمی از فکرکردن درباره تئاتر فاصله گرفته است. به تئاتر میآید تا وقت خود را بگذراند، این مساله اتفاق خوبی است اما در این مدل فکری، به برخی آثار و اجراهای خاص عادت کرده است. در سالهای خیلی دور، تماشاگر عادت داشت تئاتری را ببیند که فرم اجرا، حرف و... جدیدی را به او نشان دهد اما تماشاگر امروز این خصلت را از دست داده است. «تو با کدام باد میروی؟» اتفاقی است که در شکل و شمایل آثاری که این روزها روی صحنه هستند و البته همه خوب بوده و شرایطی ویژه دارند، نمیگنجد. شاید اتفاق بدی نباشد که تماشاگر هرازگاهی تئاتری ببیند که با تصوراتش درباره این حوزه و آثاری که دیده است، فرق داشته باشد. ما در دو سال گذشته اجراهای بسیاری در خارج از ایران داشتیم. برخورد و نوع ارتباط برقرار کردن تماشاگران ما در خارج از ایران، بسیار آسانتر بود چون چشم آنها به کارهای تجربهگراتر بیشتر عادت دارد و ذهن آنها برای پذیرش چنین آثاری آمادهتر است. جالب اینجاست که نمایش ما کاملا دیالوگمحور است. بیشتر صحبت میکنیم و تصاویر به معنای تصویرهای متداولی که از تئاتر به ذهن هر فردی میرسد، در نمایش دیده نمیشود اما تماشاگر خارج از ایران بیشتر از مخاطب ایرانی با این نمایش که به زبان فارسی اجرا میشود، ارتباط برقرار میکرد. چه شد که این نمایش را پس از دو سال در ایران روی صحنه بردید؟ به دلایل مختلف دیر به اجرای ایران رسیدیم. از یکسو برای اجرای نمایش به سفرهایی میرفتیم که نمیتوانستیم زمان اجرای نمایش در ایران را مشخص کنیم و از سویی دیگر، نمایش شکل و شمایل خاصی دارد و این نوع نگاه به تئاتر، شاید کاری معمول در تئاتر ایران نباشد، ریسک اجرا برای سالنها زیاد بود. در تئاتر امروز، مسائل اقتصادی هم برای سالندارها و هم گروههای تئاتر بسیار مهم است. از این رو تئاتر باید بتواند مبلغی را دربیاورد که هم عوامل راضی شوند و هم سالن متضرر نشود. این گونه مسائل سبب شد اجرای نمایش به طول بینجامد. بازی در سکون نمایش «تو با کدام باد میروی؟»، یکی از آثار متفاوتی است که این روزها روی صحنه است. یکی از بارزترین وجوه تفاوت این نمایش، انرژی فراوانی است که در عین ایستایی روی صحنه مشاهده میشود. سیاحی در این باره به ما میگوید: «بازیگران این نمایش بسیار تحت فشار هستند چون کاری که انجام میدهند، هم از نظر جسمی و هم ذهنی، بسیار دشوار است. البته این دشواری، لذتبخش هم هست. با اینکه تماشاگر احساس میکند ما حرکت خاصی انجام نمیدهیم، ایستایی و سکون بهمدت یک ساعت انرژی بسیاری از تکتک بازیگران میگیرد. اگر وقتی اجرا به پایان میرسد، به پشت صحنه بیایید، میبینید حال بازیگران چگونه است. درباره کار هیچ قضاوتی انجام نمیدهم چون هر کسی با سلیقه و زیباییشناسی خود به تماشای نمایش مینشیند اما بد نیست هرازگاهی یک کار غیرمعمول ببینیم.»
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 06:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]