واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: سیمای حضرت علی(ع) در شعر شهریار- علی اصغر شعردوست* عشق و ارادت به خاندان عصمت در ادبیات کهن سابقه فارسی جایگاهی ویژه دارد. پژواک عشقی چنین را در ادبیات هیچ یک از ملل مسلمان جهان آنطور که در ادب فارسی است نمی توان دید.
شاعران شیعی مذهب ما پاک ترین و زلالترین احساسات و عواطف خود نسبت به چهارده معصوم(ع) را در قالب ابیاتی گیرا و دلاویز ریخته و گوهرهایی بیتا بر گنجینه شعر فارسی افزوده اند. در آثار بیشتر شاعران فارسی گو به چنین شعرهایی برمی خوریم. هم اینها از بهترین نمونه های شعر اصیل و نابند، چه ریشه در پاکترین و مقدس ترین احساسات انسانی دارند؛ مصراع هایی آتشین که شوری دیگر در دل ها می افکند. ولی هیچ یک از این سروده ها به پای شعرهای استاد شهریار نمی رسد. «شهریار» با شیفتگی تام به چهارده معصوم(ع) عشق می ورزید: توسل چارده معصوم را کن که قرآن خواندشان سبع المثانی اینک که در ایام ولادت مولی الموحدین قرار داریم، همچنین در آستانه ایام بزرگداشت شعر ایران و گرامی داشت استاد سید محمدحسین شهریار، بی مناسبت نیست که با تورقی در دیوان استاد سیمای مولا(ع) را در شعر شهریار به نظاره بنشینیم. اشعاری که شهریار در مدح حضرت علی(ع) سروده از شور خاصی برخوردار است. این فرمایش استاد فقیدم شادروان «سیدحسن سادات ناصری» را هرگز فراموش نمی توانم کرد که گفت: «هیچ شاعری همچون شهریار در وصف حضرت علی(ع) سخن سرایی نکرده است.» بسیاری دیگر از سخن شناسان هم بر این باورند. به گفته زنده یاد قدسی خراسانی شاعر معاصر: در مدح مولا همه شاعران گفته اند، اما آن شعری که گل می کند پیداست که مورد عنایت مولاست. شما شاعری را سراغ دارید که مسلمان باشد، شیعه باشد و در مدح مولا شعری نداشته باشد؟ اما آن که گل می کند من به نظرم می آید که آن مورد عنایت مولاست. عشق شهریار به مولا علی(ع) در غزل «مناجات علی» به اوج خود می رسد. این غزل درخشان ترین نمونه شعرهایی است که در مدح حضرت علی(ع) سروده شده است: «شهریار که راز و نیازهای شبانه خود را بر پهنه شعر کشانده، غزل مناجات علی را می سراید که همچون گوهری تابان همواره در نورافشانی است. آن چه درواقع، این جذبه و شور و مکاشفه را تبیین می کند، همان احوال تازه ای است که او را چنین دستخوش تحولات نموده است.»2 این شعر با بیت: علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه هما را استقبالی است از غزل خواجه حافظ شیرازی با مطلع: به ملازمان سلطان که رساند این دعا را که بشکر پادشاهی ز نظر مران گدا را... در این شعر سیمای حضرت علی(ع) در هاله ای از پرتو الوهیت جلوه گر می شود. شهریار، علی(ع) را پژواک حضرت حق تعالی می داند. علی از دیدگاه او به آینه ای می ماند که برای شناخت خدا باید در روی او نگریست: دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را علی همچون ابر رحمتی روز جزا عطشی وسیع را به شفاعت می آید. اگر نه همه در آتش قهر الهی می سوزند: مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را امام علی مظهر کرم و بخشش است، به طوری که درحال رکوع انگشتر خویش را به مردی مستمند می بخشد. او در اواخر عمر مبارکش از پسر بزرگ خود حسن می خواهد که قاتلش عبدالرحمن ابن ملجم به آیین اسارت رفتار کند و به او شیر و نان دهد. در خانه حضرت علی باب الحوائج است، پس: برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا طبع شاعر در برابر سیمای الهی علی در می ماند. نمی داند او را چه بنامد: نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را این حیرت در مثنوی «شب و علی» نیز رخ می نماید: در جهانی همه شور و همه شر ها علی بشر کیف بشر به قول زنده یاد استاد «مهرداد اوستا»، شاعر معاصر: با سرودن این غزل پرشور و عارفانه و شعر «شب و علی» در مثنویهای شیوای خویش، سیمای شهریار آن سیمای ملکوتی و آن نغمه آسمانی، همانند با خورشید تابندگی می گیرد. شهریار در مثنوی «شب و علی» خواننده را سوار بر شانه های زخمی تاریخ تشیع به پشت اعصار می کشاند و او را در خلوت تاریک کوچه های کوفه به تماشای عدالتی مظلوم می برد. عدالتی که با شتابی درخشان در متن شب می لغزد. با آمدنش شب از چشمان کودکان یتیم کوفی می ریزد. استاد شهریار این همه را با مهارت و توانایی شگرفی می سراید: ناشناسی که به تاریکی شب می برد شام یتیمان عرب پادشاهی که به شب برقع پوش می کشد بارگدایان بر دوش علی در سخت ترین شرایط به یاری حضرت رسول (ص) می شتافت. او شب هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه برای فریفتن دشمنان در رختخواب آن حضرت خوابید: عشقبازی که هم آغوش خطر خفت در خوابگه پیغمبر شاعر، صحنه ضربت خوردن حضرت علی را در این مثنوی چنین تصویر کرده است: ماه محراب عبودیت حق سر به محراب عبادت منشق همین مضمون در شعر «آغلار» که شاعر به زبان مادری خود (ترکی آذربایجانی) سروده، به زبانی سوزناکتر بیان شده است: علی، شق القمر، محراب تیلیت قان قولاق وئر، مسجد اوخشار، منبر آغلار علی دن شهریار سن بیراشاره قوجاقلار قبری مالک اشتر آغلار وقتی حضرت علی (ع) در جنگ خندق (احزاب) با عمر و بن عبدود روبرو شد. پیامبر اکرم فرمود: «امروز تمامی اسلام با تمامی کفر روبرو شده است. » استاد شهریار با استناد به این فرمایش پیامبر (ص) و نیز حدیث شریف «لافتی الاعلی، لاسیف الا ذوالفقار» در غزل «قیام محمد» چنین سروده: به ذوالفقار علی دیدی استقامت اسلام کنون به قامت قائم ببین قوام محمد خمیرمایه مثنوی «ورود به مدینه طیبه» نیز همین احادیث است: سلام ای عرصه گاه جنگ خندق سلام ای جلوه گاه خنده حق علی اینجا شکست از کفر سد را بخاک افکند این عبدود را در اینجا نعره زد عمرو مقاتل در اینجا کفر شد با دین مقابل پیمبر ناله کرد و یا ولی گفت پس آنگه «لافتی الاعلی»گفت قطعه «شاهکار خلقت» بااقتباس از نوشته «جرج جرداق» اندیشمند مسیحی شکل گرفته است: به من بگوی که این فرد جمع و جامع کیست؟ کسی بجوی که این وصف را سزا باشد به جان دوست که او جز علی نخواهد بود علی عجیب ترین خلقت خدا باشد شهریار در قطعه ای دیگر سیمای علی را «از دریچه چشم مخالفین» می نگرد: گواه فضل تو آن به که دشمنان باشند مثل خوشست و بمصداق خوشتری هم وصل یکی به گفته «شبل المثل» بر زندیق ببین که گفته به وصف علی خطابی فصل علی است نسخه فردی که شرق و غرب جهان دگر ندید سواری از او مطابق اصل «لوح عبرت» مثنوی دیگری است از شهریار که بیانگر داستان بازگشت حضرت علی(ع) و یارانش از جنگ صفین است: علی آن شاهباز قاب قوسین به گاه بازگشت از جنگ صفین پیاده پای می کوبد پیاپی سران لشکر اسلام، با وی به پشت سر نهاده شام، شیدا سواد کوفه اش از پیش پیدا فرمایش حضرت علی خطاب به شریح - که قاضی خیانتکار و نیرنگبازی بود- را در یک مثنوی زیر عنوان «مولا علی و شریح قاضی» آورده است: طلب کرد او را علی شاه مردان نگاهی بدو کرد چون شیر غضبان: برانداختی خانه دین و دنیا نه اینجا دگر خانه داری نه آنجا «انا مدینه العلم و علی بابها» این حدیث که از حضرت محمد(ص) است، در «مفاخره علی به فاطمه» سروده شده است: من علی شاه ولایت به دو عالم سمرستم شهر علمست رسول الله و من باب درستم حضرت علی تلاش ها و رنج هایی را که فاطمه متحمل می شد، هماره ارج می نهاد: برو بکار خود ای دون که در دیار علی بعالمی نفروشند مویی از زهرا در زمان حیات علی(ع) چه ستم ها که در حقش روا نداشتند: غبار غم فروپوشید آفاق علی آئینه ای متروک بر طاق ولی اینک عشق علی هر دل منصفی را تسخیر کرده است: علی ای صاحب شمشیر ولوای توحید ای به اسلام تو ایمان دو عالم تسلیم عشق و ارادت به مولاعلی«ع» فقط خاص شیعیان نیست. به طوری که جرج جرداق مسیحی هم زبان به وصف او می گشاید: «ماذا علیک یا دنیا لو حسدت قواک فاعطیت فی کل زمن علیا بعقله و قلبه ولسانه و ذی فقاره» ای روزگار! تو را چه می شد اگر تمام نیروهای خود را بسیج می کردی و در هر عصر و زمانی، بزرگمردی به نام علی را، بدان عقل، بدان قلب، بدان زبان و بدان شمشیر به انسانیت عطا می کردی! چه بودی اگر هر زمان چون علی یکی زادی از مادر روزگار ترازوی عدلی چنان مستقیم ستون امانی چنان استوار همان گونه از ظلم بنیاد کن همان گونه بر زخم مرهم گذار شاعر اگر چه جزء سادات است، از این که علی گونه نیست اشک حسرت می ریزد. با این همه از شفاعت مولایش ناامید نیست: جز یک نسب که از تو به خود بسته چیستم من آن چنان که آل علی هست نیستم اما مرا هم ای علی از خود مران، که من تا چشم داشتم به حسینت گریستم شفیعم کن علی را و خدایا مشکلم بگشای که جز دست علی و آل او مشگل گشایی نیست در جلد دوم دیوان شهریار ترجمه فارسی ابیاتی از دیوان منسوب به امیرالمؤمنین نیز آمده است. دیوان چند جلدی این شاعر دل سوخته دیار آتش ها سرشار از گلسروده هایی است که از گلستان ولای علی(ع) گرد آمده است. آن همه را در چنین گلدانی کوچک نمی توانستم جای داد. آن چه تقدیم شد دسته گلی است بر مرقد مقدس مولا علی(ع). بهتر آن که مصرع واره هایی از شعر «علی یا انسان کامل» پایانه این نوشتار باشد: یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی بابی انت و امی گوییا هیچ نه همی بدلم بود، نه غمی بابی انت و امی. * سفیر سابق ایران در تاجیکستانپژوهشم**9117**9131
23/01/1396
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]