تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مبادا جز حق، با تو اُنس بگيرد و جز باطل، از تو بهراسد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798767591




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شاعری که دو سال کبوتر جَلد حرم امام رضا بود


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
شاعری که دو سال کبوتر جَلد حرم امام رضا بود
معرفی مجموعه «هفته اگر هشت روز بود»
شاعری که دو سال کبوتر جَلد حرم امام رضا بود می­گویم کتاب متبرک، برای آنکه مجید هربار یکی از دوستان را به خانه دعوت می­‌کرد در انتهای حرف­های معمول، کیفی پر از بلیت اتوبوس­های مشهد را برایمان باز می­‌کرد و با بغض می­گفت: شاهد باشید که برای نوشتن این کتاب دو سال کبوتر جلد حرم امام رضا بوده‌­ام.


به گزارش فرهنگ نیوز، وقتی اسم شعر سپید می‌­آید، ناخودآگاه یاد کلمات ریز و درشت ادبیات غرب می­‌افتم. یاد واژه­‌های عجیب و غریبی که معنی هیچ کدامشان را نمی­دانم، اما نباید بگذارم کسی بفهمد. یاد افرادی که در بلاد فرنگ برای خودشان سروسامانی دارند و من هیچ کدام را نمی­شناسم. اما برای آن که دیگران به بی­‌سوادی­‌ام پی نبرند پشت سرهم نامشان را تکرار می­کنم، ولی نمی­دانم حرفشان چه بوده و چه دردی از من دوا می­‌کنند. وقتی اسم شعر سپید می­‌آید، یاد کافه­‌هایی می­‌افتم که نام هیچ­ یک از نوشیدنی­‌هایش را نمی­توانم درست تلفظ کنم و زبانم، زبان طعمشان را نمی­داند. وقتی اسم شعر سپید می­‌آید، یاد متفکرانی می­‌افتم که بوی ادکلن­ های تند خارجی می­‌دهند و برای منِ عشایرزاده­ای که هنوز لباسم بوی آتش می­‌دهد شرط فهمیدن حرفهاشان آن است که دست کم چند عکس کنار برج ایفل و پل عشاق پاریس داشته باشم. وقتی اسم شعر سپید می­‌آید غصه­‌ام می­گیرد. از خودم می­‌پرسم چرا واژه­‌ها با لباس سپید کمتربه زیارت می­روند؟ چرا سهم امامشان را روی کاغذ نمی‌­نویسند و در ضریح نمی­­‌اندازند؟ چرا شعر سپید برای چشم­‌های خجالتی در حرم روضه نمی­‌خواند؟ و پرسش­های بسیار دیگری که کتاب آزاده و متبرک (هفته اگر هشت روز بود) یعنی آخرین کتاب مجید سعدآبادی، سوالی برای همه­‌ی آن­هاست.

می­گویم کتاب متبرک، برای آن که مجید هربار یکی از دوستان را به خانه دعوت می­‌کرد و در انتهای حرف­های معمول، کیفی پر از بلیت اتوبوس­های مشهد را برایمان باز می­‌کرد و با بغض می­گفت: شاهد باشید که برای نوشتن این کتاب دو سال کبوتر جلد حرم امام رضا بوده‌­ام، وبعد با لبخند بلیت­‌ها را جمع می­کرد و می­‌گفت: برای شفاعت آن­ها را نگه داشته‌­ام. می­‌گویم کتاب آزاده، برای آن که مجید پا روی آنچه می­‌توانست باشد گذاشت و به قیمت لبخند امام، اخم روشن­فکرها را به جان خرید. حالا بگذارید ناشرها برای چاپ این کتاب تاقچه بالا بگذارند. اما حالا که بعد از سال­ها منتشر شده، به من چه ربطی دارد که کجای شعر خوب است و کجای شعر بد؟! چه کسی را دیده­‌اید که از غذای حضرتی بد بگوید؟ به شاعر چه مربوط که این کتاب به چاپ چندم خواهد رسید؟! مگر کسی با اختیار خودش به زیارت می­رود؟! حالا که این کتاب منتشر شده حلاوتش آن است که ما بچه هیئتی­‌هایی که نوشیدنی­‌مان چای روضه­‌ست، ما که لباسمان بوی عطر حرم می­‌دهد و عکس­هامان را دست به سینه جلوی پنجره فولاد می­گیریم، می­توانیم به نیابت از شاعر در بین­‌الحرمین کتابش را مقابل صورت بگیریم و بخوانیم...

*- التماس دعا!
- دو رکعت نماز جای من بخون!
- آقا تو حرم واسه ما هم دعا کن!
- مجید اگه حرم می­ری یاد امام رضا بنداز- خودش می­دونه-!
- دلم گرفته، خوش به حالت، صحن گوهرشاد یادم کن!
- به آقا بگو، خیلی وقته می­خوام بیام پابوس اما...!
- این امانتی رو بی زحمت، بنداز تو ضریح!

درد خودم را دیگر فراموش کرده­ام
شده­ام مثل پیکی زخم خورده
حال و روز جنگ را برای پادشاه می­برم
راستی
چرا پادشاه حال پیک را نمی­پرسد؟
چرا خبری از خود
برای این جماعت شکست خورده نمی­د­هد؟
خادمی اسب و شمشیرم را می­گیرد
وارد قصر می­شوم
آن­قدر زخمی
که جای تمام لشگریانت گریه می­کنم

*( هفته اگر هشت روز بود- مجیدسعدآبادی)

سورنا جوکار
خرداد 96

منبع: تسنیم


96/3/25 - 15:58 - 2017-6-15 15:58:37





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن