واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: در طول سال، شاعران و داستاننویسان، اخباری از ترجمه آثارشان به زبانهای دیگر منتشر میکنند و این در حالی است که شمارگان کتابهای این فعالان ادبی در داخل کشور گاه به 300 جلد نزول کرده است. به همین دلیل، این پرسش مطرح میشود که وقتی با وضع اسفناک کتابخوانی روبهروییم، ترجمههای گاه و بیگاه آثار ایرانی به زبانهای دیگر چهقدر میتواند مایه مباهات باشد؟ آیا ترجمه آثار ادبی ایران به زبانهای دیگر، از داخل کشور به صورت ساماندهیشده و هدفمند دنبال میشود؟
در سال 95، چند کتاب از آثار ادبی در آنسوی مرزها ترجمه و منتشر شد که مورد توجه قرار گرفت. در این گزارش به بضاعت جهانیشدن ادبیات ایران در سال 95 میپردازیم. صادرات دلگرمکننده ادبیات سال 95 را به لحاظ ترجمه آثار ادبیات ایران به زبانهای دیگر میتوان سال نسبتا موفقی دانست. چند اثر از این میان، به گواه نویسندگان و ناشران، با استقبال در آنسوی مرزها مواجه شده است. امسال نیز، مثل چند سال اخیر، هوشنگ مرادیکرمانی، قصهنویس نامآشنای ایرانی، از این لحاظ بر صدر نشسته است. نویسنده «قصههای مجید» در سالی که گذشت، دو کتاب از خودش را با ترجمه انگلیسی دید. امسال هم مثل گذشته، مترجم آثار او کارولین کراسکری بوده است. امسال، «یک مربای شیرین» و «شما که غریبه نیستید» از مرادی کرمانی ترجمه شدند تا به خیل کتابهای او بپیوندند که تاکنون به جهانیان معرفی شدهاند. استقبال از این دو اثر او تا حدی بوده که افشین شحنهتبار، ناشر کتابها گفته: «در آلمان آن قدر تعداد دوستداران آقای مرادی کرمانی در هتل زیاد بود که مجبور شدیم برنامههایمان را عوض کنیم تا او با مخاطبانش بماند و جواب سوالاتشان را بدهد. جالبتر اینکه در فرودگاه هند به خاطر ازدحام جمعیت مجبور شدیم آقای مرادیکرمانی را در دستشویی پنهان کنیم تا بتوانیم مردم را بدون اینکه ناراحت شوند، راهی کنیم و خودمان هم از پرواز جا نمانیم. یکی از بهیادماندنیترین دیدارها احترام زیاد رئیس دانشگاه مسکو بود، آن هم با وجود روحیه خشک و یخی که داشت. غیر از تمام اینها، در جشن کتاب سال مسکو هم خیلی لذتبخش بود که آقای مرادیکرمانی را برای نشستن در کنار مدعوین اختصاصی و بزرگترین نویسندگان دنیا دعوت کردند». شاید تاکنون آثار هیچ داستاننویس معاصر ایرانی به اندازه مرادیکرمانی به زبانهای دیگر ترجمه نشده باشد؛ نشان به آن نشان که «خمره» او که در مدارس اتریش تدریس هم میشود، تاکنون به 15 زبان ترجمه شده است. اما از دیگر آثاری که امسال به زبانهای دیگر ترجمه و منتشر شدند، میتوان به «من قاتل پسرتان هستم» از احمد دهقان اشاره کرد؛ یکی از متفاوتترین پرداختها در ادبیات دفاع مقدس که البته از سوی ناشرش یعنی انتشارات شمع و مه با عنوان «یک قتل اجباری» به قلم یوکاهیملر به آلمانی ترجمه و منتشر شده است. سال گذشته نیز «سفر به گرای 270درجه» دهقان با ترجمه یال اسپراکمن به انگلیسی منتشر شده بود. «نیم من بوق» از سیدعلی شجاعی هم امسال به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. مجموعه داستان «قدم بخیر، مادربزرگ من بود» یوسف علیخانی را هم امسال، ماندانا داورکیا، به انگلیسی ترجمه و النوراوکلاهان، یکی از ویراستاران ایرلندی آن را ویرایش کرده و البته با عنوان «جنزده در میلک» منتشر شده است. ضحی کاظمی هم «سال درخت»اش را با ترجمه کارولین کراسکری به زبان انگلیسی دید. اما جز ادبیات داستانی، شعر و ترانه هم امسال از ترجمه به زبانهای دیگر بینصیب نبود. مجموعه شعری از علیرضا بهرامی با عنوان «پروانهای سرگردان در شهر» به قلم محمدحمادی به عربی ترجمه و منتشر شد. جوزف دعبول، شاعر و روزنامهنگار لبنانی ترجمه شعرهای بهرامی را ویرایش کرده است. این کتاب را نشر «الف لیله» در مصر به بازار فرستاده است. علاوه بر این مجموعه شعر، مجموعه ترانه «روزشمار یک عشق» افشین یداللهی که او را بیشتر به خاطر ترانههایش برای تیتراژ مجموعههای تلویزیونی میشناسیم، به دست کارولین کاراسکری به زبان انگلیسی و میترافرزاد به زبان فرانسوی ترجمه کرده و هر دوی آنها در انتشارات شمع و مه چاپ شده است. این کتاب با برگردان الهه کسمایی و عزیز مراد اصلانیان به روسی هم ترجمه شده است. دست روی دست نمیگذاریم یکی از انتقاداتی که همواره به وضع ترجمه آثار ادبی ایرانی مطرح میشود این است که هیچ بنگاه یا مرکزی به صورت ساماندهیشده و هدفمند به ترجمه و معرفی ادبیات ایران به جهان نمیپردازد. اما مدتی است اوضاع دگرگون شده است و مشکل را باید جای دیگری جستوجو کرد. اکنون، چندین و چند مرکز دولتی و خصوصی و نیمهدولتی به کار ترجمه و رایزنی برای انتشار آثار در آنسوی مرزها مشغولاند. از سویی مرکز ترجمه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، این کار را میکند و از سوی دیگر مرکز ترجمه و ساماندهی نشر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و ... به صورت متمرکز بر ترجمه آثار مشغولاند. جدای از اینها هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قالب طرحهایی مادی از مترجمان و رایزنهای فرهنگی حمایت میکند و علاوه بر همه اینها برخی ناشران هم مثل شباویز و شمع و مه خودشان دست به کار شدهاند و کتابها را ترجمه و منتشر میکنند. مشکل این است که هیچیک از این فعالیتها آنچنان چشمگیر نیست که بتوان به عنوان نهضت از آن یاد کرد. این، نکتهای است که دبیر مرکز ترجمه حوزه هنری نیز به آن اذعان دارد. محمدجواد آسمان در این باره به جامجم میگوید: «یکی از مشکلاتی که باعث شده این همه فعالیت، چشمگیر به نظر نرسد، سیاستهای مختلف و متفاوت نهادهای دخیل در ترجمه است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به لحلاظ ساختار همواره دچار تغییر مدیریت در سطوح مختلف است و نمیتواند چشماندازی را در این باره تبیین کند. این مشکلی است که حوزه هنری با آن دستبهگریبان نیست، اما اینجا هم مشکلات دیگری جاری است. ما با توجه به اینکه باید گفتمان انقلاب اسلامی را به فراخور سیاستهای حوزه هنری پیگیری کنیم، تنها میتوانیم بخشی از ادبیات مورد نظر را به زبانهای دیگر ترجمه و منتشر کنیم و این کار ما را برای پیداکردن مخاطب خاص مشکل میکند». آسمان، جز مشکلات ساختاری و درونسازمانی به سایه سیاست ایرانهراسی بر ترجمه آثار ادبیات فارسی اشاره میکند و میگوید: «ارتباط همه کشورها با ما خوب نیست. طیفی از مخاطبان ما در خارج از کشور، ما را ناجوانمردانه بایکوت کردهاند و این باعث شده ترجمه و نشر کتابهای ایرانی در جهان، اغلب محدود به نسخههایی باشد که در خانههای فرهنگ ایران در اقصینقاط جهان به مراجعهکنندگانشان هدیه میشود». تلاش برای جهانی کردن ادبیات ایران محمدجواد آسمان، دبیر مرکز ترجمه حوزه هنری معتقد است شمارگان تقلیلیافته کتابها در ایران نشاندهنده کاهش کیفیت ادبی آثار ایرانی نیست و از همین رو نمیتوان گفت با تیراژ 300 تایی کتابها در داخل ایران، نمیتوان این آثار را به جهان معرفی کرد. او در این باره هم اضافه میکند: کاهش آمار کتابخوانی، لزوما ربط مستقیمی به کیفیت آثار ندارد. چه بسیار کتابهایی که وقت انتشار دیده نشدند و بعدها به چشم آمدند. پس نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و به معرفی ادبیاتمان به جهان نپردازیم. صابر محمدی
یکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت 11:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]