واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: این ۵ فکر منفي را از خود دور کنيد
کارآفريني و مثبتنگري دائمي، هر دو دشواريهاي خاص خود را دارند. راهاندازي يک کسب و کار آسان نيست. ثابت شده است نحوه صحبت کردن شما با خودتان روي چارچوب ذهنيتان و در نتيجه نتايجي که در دنياي واقعي ميگيريد تأثير ميگذارد.
آفتابنیوز : فکر منفي هميشه جلوي پيشرفت شما را مي گيرد چه در کسب و کار و چه کارهاي ديگر. در حقيقت اين فکر منفي، سمي است و شما را از رسيدن به هدف تان باز ميدارد. شناسايي انواع فکر منفي ميتواند به شما کمک کند آنها را از خود دور کنيد و زندگي شادتر و سالمتري داشته باشيد. با ما در اين نوشتار همراه باشيد تا ۵ فکر منفي را به شما معرفي کنيم.
کارآفريني و مثبتنگري دائمي، هر دو دشواريهاي خاص خود را دارند. راهاندازي يک کسب و کار آسان نيست. ثابت شده است نحوه صحبت کردن شما با خودتان روي چارچوب ذهنيتان و در نتيجه نتايجي که در دنياي واقعي ميگيريد تأثير ميگذارد.
مکالمه دروني منفي به صورت مداوم، به ويژه با محوريت طرح کسب و کار، کارآفريني و مسائلي از اين دست ميتواند يک ايده فوقالعاده را، حتي پيش از آنکه قدم از قدم برداشته باشيد، به شکستي تمام عيار تبديل کند.
معناي اين حرف اين نيست که چشمانداز خود را روي در و ديوار بنويسيد و هر روز صبح رو به آينه خودتان را تأييد کنيد (گرچه ايرادي هم ندارد). اما کارآفريناني که در بحبوحه راهاندازي کسب و کار خود هستند بهتر است آگاهانه گفتگوي دروني خود را متوقف و آن را با چيز مفيد تري جايگزين کنند.
شما هنگام راهاندازي يک کسب و کار جديد به اندازه کافي با چالشها و مشکلات مختلف مواجه خواهيد شد. آنچه در اين دوران به آن نياز داريد، مشوق و حامي به هر تعداد ممکن است که اولين نفر آنها بايد خودتان باشيد.
برخي از معمولترين نمونههاي گفتگوي دروني منفي نگرانه را در ادامه ميتوانيد از نظر بگذرانيد و ببينيد چرا شما را از رسيدن به موفقيت باز ميدارند:
۱. شکست ميخورم
قطعاً با اين گفتگوي دروني احتمال شکست خوردن شما بيشتر خواهد بود. به علاوه، ارقام و آمار موجود نيز نشان ميدهند شکست شما در واقعيت دور از ذهن نيست.
اتفاقاً اکثريت قريب به اتفاق استارتاپها با شکست مواجه ميشوند. اينکه شما به چالشهاي پيش روي خود چه ديدي داشته باشيد و چگونه به جنگ آنها برويد مهمترين عامل تعيين کننده شکست يا پيروزي شما خواهد بود.
شما به عنوان يک کارآفرين بالقوه که از نرخ شکست استارتاپها آگاهي دارد، تنها دو گزينه پيش روي خود داريد: به اين فکر کنيد که شکست ميخوريد، يا اينکه خود را يک استثنا بدانيد.
دومين گزينه انتخاب بسيار سالمتري است. با اين حال، شکست درسهاي ارزشمندي در اختيار شما قرار ميدهد که احتمال موفقيت در تلاش بعديتان را بسيار بالا خواهد برد.
۲. رهبر خوبي نيستم
هيچ کس رهبر به دنيا نميآيد، اما هر کسي ويژگيهايي دارد که با تقويت آنها ميتواند به رهبر قابلي تبديل شود. به ياد داشته باشيد که رهبري خوب انواع مختلفي دارد، لازم نيست براي رسيدن به موفقيت از سبک مديريتي خاصي تقليد کنيد.
البته کارآفرينان موفق زيادي هستند که رهبران خوبي نيستند. به همين دليل است که براي انجام امور رهبري، مدير عامل استخدام ميکنند.
کارآفرينان، دريايي از مهارتها و فنون مختلف با عمق نه چندان زياد هستند و اين به نوعي لازمه کار آنها است.
اما اگر حس ميکنيد در اين زمينه به جايي نميرسيد، روي نقاط ضعف خود کار کنيد. در عين حال ميتوانيد براي پر کردن شکافهاي موجود، استفاده از يک رهبر قدرتمندتر را نيز مد نظر داشته باشيد.
۳. من يک کارآفرين واقعي نيستم
کارآفريني هيچ مدرک، جواز يا پروانه خاصي ندارد و داستان آن با اينکه بگوييد «من يک پزشک واقعي نيستم» متفاوت است.
واقعيت اين است که حتي خود تعريف کارآفرين نيز محل بحث است. هيچ مجموعه معيار خاصي وجود ندارد که بهرهمندي يا عدم بهرهمندي شما از آنها، کارآفرين بودن يا نبودن شما را تعيين کند.
تا وقتي کارآفرين واقعي را براي خود تعريف نکرده باشيد نميتوانيد از خودتان بپرسيد آيا واقعاً کارآفرين هستيد يا نه؛ به واقع اصلاً اهميتي هم ندارد.
اگر قصد داريد کسب و کاري راه بيندازيد، در مسير کارآفريني قرار داريد. کافي است از پوسته خود خارج، و تبديل به همان رهبري شويد که هميشه آرزويش را داشتهايد.
۴. اصلاً بلد نيستم چيزي بفروشم
اگر واقعاً فروشنده خوبي نيستيد، ميتوانيد به آن تبديل شويد. فروشنده مادرزاد بودن اتفاق بسيار نادري است، اما هر کسي ميتواند مهارتهاي لازم براي اين کار را فرا بگيرد.
شما ميتوانيد به انحاء مختلف به تقويت مهارتهاي فروش خود بپردازيد، اما از ياد نبريد که هدف نهايي شما تبديل شدن به فروشندهاي که به صورت حرفهاي با تک تک مشتريان روبرو ميشود نيست. شما در حال حاضر بايد بتوانيد خودتان، کسب و کارتان و محصولات يا خدماتي که ارائه ميدهيد را به سرمايهگذاران و مشتريان اوليه عرضه کنيد.
چشم انداز شما در اين مسير انتهاي مشخصي دارد، چرا که در حالت ايده آل بايد در نهايت يک تيم فروش استخدام کنيد. به ياد داشته باشيد؛ فقط فروشندهها نيستند که ميتوانند بفروشند.
۵. ارزش اين کار را ندارم
اگر فکر ميکنيد شما ارزشش را نداريد، پس چه کسي دارد؟ بسياري از کارآفرينان خودشان را باور ندارند و ارزش خود را پايين ميآورند که اين، مسير را براي شکست آنها هموار ميکند. به جاي تمرکز روي ارزش، روي تقويت انگيزه کسب و کاريتان کار کنيد.
مبارزه با نگرشهاي منفي نگرانهاي مثل اينها در روزهاي اوليه راه اندازي کسب و کار حياتي است. به علاوه، مفهوم «ارزش» خيلي فردي است و لزوماً به يک نوع شخصيت خاص وابسته نيست. در اين برهه خيلي چيزهاي ديگر هست که بايد رويشان متمرکز باشيد.
شما در مسير کارآفريني با گفتگوهاي منفي گرايانه زيادي روبرو خواهيد شد، به اين ترتيب چرا بايد خودتان را هم به ورطه منفيبافها اضافه کنيد؟ هميشه از هر حمايتي استقبال کنيد، به ويژه از سوي خودتان.
منبع: سایت الف
۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]