واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: بهتر است از همان ابتدا با یک سؤال شروع کنیم که چرا کارآفرینی و کسب و کار زنان در ایران موفق نیست؟ یعنی با توجه به جمعیت کشور که نیمی از آنها را زنان در برمیگیرد اما نسبت بیکاری و کارآفرینیشان در مقایسه با مردان کمتر است؟
به گزارش تراز ،حتی کارهای تولیدی که به همین عنوان وارد بازار میشوند هم تا حدود زیادی کاربردی نیستند و جنبه تزئینی دارند و نمیتوان از آنها به عنوان تولید ملی یاد شود که چرخ اقتصاد کشور را بگرداند یا قدمی برای بهبود آن بردارد. این در حالی است که زنان استعداد و توانمندیهای زیادی در عرصههای اقتصادی و اجتماعی دارند اما نمیتوانند آنطور که باید از چنین ویژگیهایی استفاده کنند؛ در صورتی که کشورهای پیشرفته و پیشتاز در زمینه تولید و کارآفرینی به خوبی از چنین پتانسیل بهرهبرداری میکنند. در این گزارش تلاش میکنیم تا به بررسی این موضوع بپردازیم.«ترس» یکی از مهمترین و اصلیترین دلایلی است که زنان کمتر پا به عرصه تجارت میگذارند و علت این ترس هم به فرهنگ جامعه برمیگردد. در صورتی که استعداد و توانمندی زنان در جامعه نیاز به اثبات ندارد. حتی به عقیده برخی از کارآفرینان زن، زنان به دلیل ماهیت زایش در وجودشان توانایی ویژهای در بخش تولید دارند و به روحیه و ویژگی آنها نسبت به مردان بیشتر میخورد؛ اما عامل ترس از دوران کودکی در زنان ریشه کرده و این «ترس» مانع از این میشود که ریسکپذیر شوند. چون یکی از الزامات تجارت و کسب و کار «ریسک پذیری» است و این عامل ترس، مانع از ریسکپذیری میشود.
فرهنگ غلط مردانه بودن کسب و کار
از طرف دیگر علاوه بر وجود ترس و نبود ریسکپذیری در میان زنان، محدودیتهای فرهنگی که ریشه در خانواده نیز دارد عامل دیگری است که موجب میشود زنان کمتر وارد کار، تجارت، کارآفرینی و... شوند. حتی این فرهنگ از خانه و خانواده وارد جامعه و دانشگاه هم شده به طوری که در گفتوگوهای دانشگاهی اکثر اساتید هم معتقدند دختران پس از فارغالتحصیلی باید کارشناس یا مشاور شوند و پستهای مدیریتی در اختیار آقایان قرار گیرد! به عقیده کارشناسان این حوزه، درست است که مشارکت زنان در حوزه تحصیلات بالا رفته؛ اما این موضوع در بحث کسب و کار علامت منفی است. یعنی اینکه دختران ما حضور در دانشگاه را به حضور در بازار کسب و کار ترجیح دادهاند. در مقابل پسران ما حضور در بازار کسب و کار را به حضور در دانشگاه ترجیح میدهند.
ناآگاهی زنان، تجربه و اعتماد به نفس را از آنها میگیرد
عامل دیگری که میتوان از آن به عنوان دلیل حضور نداشتن بیشتر زنان در عرصه کار، فعالیت و کارآفرینی یاد کرد «ناآگاهی» است. چون به طور معمول فرصتهای کاری برای آقایان بیشتر است بسیاری از مهارتهای تجارت را هم آنان به طور تجربی یاد میگیرند. این در حالی است که زنان به دلیل ناآگاهی در این زمینه نمیتوانند اعتماد به نفس حضور در این عرصه را داشته باشند.
کارآفرینی جنسیت پذیر نیست
نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند و محروم شدن اقتصاد از تواناییهای این قشر ضررهای فراوانی در پی خواهد داشت. باید به این باور رسید که کارآفرین بودن جنسیتپذیر نیست و زن و مرد نمیشناسد و یک جامعه به کارآفرینانی از هر دو جنس نیاز دارد. به عقیده کارآفرینان پایه کارآفرینی بر ایدههای نو برای تولید محصولی جدید یا ارائه خدمتی نو بنا میشود. وقتی ایده وجود داشته باشد در مرحله بعدی و برای اجرایی کردن ایده باید سرمایهای در اختیار صاحب ایده قرار بگیرد؛ اما در ایران و حتی در همه جهان منابع مالی کمتری در اختیار زنان است و زنان محدودیت بیشتری در این زمینه دارند، بنابراین آنچه زنان باید در این زمینه به دنبال آن باشند، رسیدن به ایدههای جدیدی است که نیاز کمتری به سرمایه اولیه دارد تا فرهنگ کارآفرینی گسترش یابد و زنان بیشتری به عرصه بیایند. چون کارآفرینی زنان زمانی شکل مهمتری به خود میگیرد که بدانیم امروزه جوامعی را دارای اقتصادی پویا با کمترین ریسک اقتصادی معرفی میکنند که جمعیت کارآفرینان قابل توجهی از هر دو جنس داشته باشد.
فاصله کارآفرینی زنان ایرانی با شرایط مطلوب
در حال حاضر بسیاری از اظهارنظرها، بهویژه از طرف نهادهای دولتی، هر کسبوکاری کارآفرینی خوانده میشود. مثلاً کسی که یک خیاطی دارد یا مدرکی از مرکز آموزش فنی و حرفهای دریافت کرده است، کارآفرین نامیده میشود؛ درحالیکه این افراد صاحب کسبوکارند. حتی کسانی که در حال تولید وسایل تزئینی و... هستند را به نوعی معرفی میکنند که نقش و تأثیری در تولید داخلی دارند. در صورتی که واقعیت امر اینگونه نیست. آنها اکثراً در حال تولید محصولاتی هستند که تولید داخلی را قوی نمیکنند، تولیدات خارجی را از گردونه کالاهای وارداتی کشور حذف نمیکنند و به سمتی حرکت نمیکنند که از نظر اقتصادی تأثیری در وضعیت زندگی خانواده و مردم داشته باشند. به همین دلیل میتوان گفت همچنان کارآفرینی و تولید ملی قابل قبولی در کشور انجام نمیشود. این در حالی است که کشورهای تولیدکننده مانند چین که از سال 1949 در مسیر صنعتیسازی گستردهای قرار گرفت در مدلهای توسعهای خود دو تحول عمده را انجام داد . این تحولات بر زنان و نقش آنها در جهتیابی اقتصادی نیز تأثیرگذار بود. کار زنان در چین به شکل سنتی بیشتر در خانه و وظیفهشان سر و سامان دادن به خانواده بود اما پس از تحولات اقتصادی دوره اول در چین کارکردهای تولیدی زنان خانهدار در مقیاس بزرگی گستردهتر شد. در این میان دولت نیز با حمایتهای خود از مشارکت نیروهای کاری زن نقش مهمی در استقلال مالی زنان داشت. این روند آنقدر ادامه داشت تا مشارکت زنان در بازار کار به یک ضرورت در چین تبدیل شد. مرحله بعدی تحولات اقتصادی در چین از سال 1978 آغاز شد. این تحولات به سمت و سوی اقتصاد مبتنی بر بازار استوار بود. یکی از تفاوتهای اساسی دوره تحول دوم با اول این بود که در این مرحله به زنان، حقوقی برابر با مردان تعلق گرفت. در واقع هنگام تقسیم زمینهای کشاورزی و داراییها میان مردم برای زنان، حقوقی برابر با مردان در نظر گرفته شد. حضور زنان در محیطهای صنعتی در این مرحله از تحول اقتصادی مزیتهای خاص خود را داشت. یکی از خوبیهای کار در محیط صنعتی برای زنان چینی پذیرفتن مشاغل صنعتی و داشتن حقوق بیشتر و باثباتتر نسبت به مشاغل کشاورزی بود. آنها با کار در محیطهای صنعتی بهویژه در مناطق روستایی ضمن کسب درآمد بالاتر اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و حس استقلال را بهتر و کاملتر از پیش درک کردند. به این ترتیب زنان چینی در طول چندین دهه گذشته با فراز و نشیبهای بسیار، توانستند وزنهای سنگین در جهت رشد اقتصاد شرق آسیا باشند. با نگاهی به وضعیت فعلی بازار کار ایران، میتوان دریافت که زنان ایرانی، فاصله زیادی تا وضعیت مطلوب دارند.
زمانبندی انتشار: 24 بهمن 1395 - 09:16
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]