واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: اعطای القاب در ایران سابقهای بس کهن دارد و حتی در زمان ساسانیان هم سابقه داشته است؛ مانند درجات نظامی که ارتشتاران سالار (فیلدمارشال)، ارتشبد (مارشال)، اسپهبد (سپهبد)، گندسالار (سرلشکر)، دشتسالار (سرتیپ)، هزارپد یا هزارپتی (سرهنگ) و درجات پایینتر که به نظامیان میدادند یا لقب شهروراز (گرازشهر) یا به قول اعراب خنزیرالملک که آن را به سردار نامی ایران فاتح آسیای صغیر و صدها شهر امپراتوری بیزانس، سوریه، فلسطین، لبنان و اسکندریه در جنگهای بین سالهای 604 تا 627 میلادی خسروپرویز با دولت روم اعطا کرده بودند.
القاب در عصر ساسانی صاحبان مقامات دولتی و نظامی در عصر ساسانی هرکدام عناوینی داشتند؛ نخستوزیر را بزرگفرماندار، وزیر بهداری را ایران دوستبد، وزارت مکاتبات و فرامین زنارنگاری را دیوان ایران دبیربد میخواندند. وزارت دارایی دیوان دارایی یا داراک خوانده میشد. مالیات خراگ خوانده میشد. دیوان داوری وزارت دادگستری بود. دیوان سریر پستخانه چاپارخانهها را اداره میکرد. همین طور وظیفه خبررسانی را داشت. اطلاعات و امنیت را دیوان کارآگهی میخواندند. دیوان جامهخانه برای کارکنان دربار و ارتش و کارکنان دولت پوشاک همسان میدوخت. پادشاهان ایران هر یک لقبی داشتند. هوتوخشان سالار وزیر اصناف و بازرگانان و ارباب صناعت بود، استرپوشان سالار وزیر کشاورزی. استاندار را استندار میخواندند و چند استندار زیر نظر مرزبان بود. فرمانده نیروی زمینی پایگان سالار و فرمانده نیروی دریایی ناوپتی بود. فرمانده پیلسواران ژندپیلسالار و فرمانده ارابه جنگیسواران ارتیشتر خوانده میشد. اندرزبد اسواران فرمانده نیروی سواره نظام بود. القاب عباسی القابالدوله و الملک از زمان دولت خلافت عباسی آغاز شد. کما اینکه فضل بن سهل، وزیر مامون ذوالریاستین خوانده میشد. همین طور طاهربن حسین تمینی که مامون را به خلافت رساند، چون هم با مامون و هم با امام هشتم علیبن موسیالرضا(ع) بیعت کرده بود ذوالیمینین خوانده میشد. او ابتدا با دست راست با مامون بیعت کرده یعنی سوگند وفاداری خوانده بود. سپس چون امام هشتم(ع) به مرو تشریف آوردند با دست چپ با ایشان بیعت کرد و گفت این دست هماکنون به مثابه دست راست من است و من دو دست راست دارم. امیران آل بویه القابی چون معزالدوله، رکنالدوله، عمادالدوله، فخرالدوله و عضدالدوله از خلفای عباسی دریافت میکردند. البته عضدالدوله خود را شاهنشاه خواند زیرا ایالات وسیعی را تحت فرمان درآورده و نیروی دریایی در خلیج فارس به نام جیشالماء تاسیس کرده بود. سلطان محمود غزنوی لقب یمینالدوله از خلیفه عباسی دریافت کرده بود. اغلب امیران سامانی سلاطین غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی صاحب القاب مطنطن و دهان پرآبکنی بودند. رسم اعطای القاب کمکم در تمام ادوار تاریخ در ایران و سایر سرزمینهای خلافت اسلامی متداول شد و حتی مغولها نیز برای خود و برای سرداران مغول و ایرانی القابی قائل میشدند. القاب صفوی در دوران صفویان تعداد القاب زیاد شد. اعتمادالدوله لقب صدراعظم بود، امیرالامراء عنوان فرمانده کل قوا بود. توپچیباشی، تفنگچی باشی، قوللر آقاسی، ایشیک آقاسیباشی، معیرالممالک (عیار سکهها را میسنجید)، صدرالممالک و تعداد زیادی القاب که شارون، انگلبرت آلمانی و تاورنیه و ادام اولئاریوس در کتابهای خود به آنها اشاره کردهاند. لقب شاه عباس بسیار ساده و کلب آستان علی (سگ درگاه علی(ع)) بود. ایرانیان به القاب اهمیت خاصی میدادند و کسی که لقب نداشت فرد صاحب احترامی به شمار نمیآمد. القاب قاجاری در دوران قاجاریان مدتی اعتمادالدوله لقب صدر اعظم بود. ولی بعدها جای آن را صدراعظم و وزیر اعظم گرفت. وزیر لشکر، وزیر امور مهام خارجه، وزیر فواید عامه، مستوفیالممالک و مشیرالدوله در این دوران بسیار مصطلح شد، لازم نبود صاحبان یک لقب که پس از مرگ نفر اول به دیگری داده میشد با هم نسبتی داشته باشند. مثلا لقب مشیرالدوله به افراد مختلفی داده شد. میرزا جعفرخان مشیرالدوله از وزرای خارجه ایران بود اماسالها بعد میرزا حسینخان مشیرالدوله قزوینی هم این لقب را دریافت کرد. پس از مرگ او این لقب به برادرش میرزایحییخان داده شد. سپس این لقب نصیب میرزا محسنخان مشیرالملک که هیچ نسبتی با دو برادر نداشت،شد. امینالسلطان و خانواده او اغلب پیشوند امین داشتند؛ مانند ابراهیمخان آبدارباشی که لقب امینالسلطان داشت و پس از او به پسرش علیاصغر خان رسید. برادرانش امینالملک و امین حضور خوانده میشدند. جالب این که رقیب امینالسلطان، یعنی میرزاعلی خان امینالملک که بعدا امینالدوله شد هیچ نسبتی با امینالسلطانها نداشت. لقبهای تقلبی اخیرا در اروپا و آمریکا عدهای افراد فرصتطلب پیدا شدهاند وچون میدانند فرنگیها برای اعضای خاندانهای اشرافی احترامی قائلند، خود را از خاندان قاجار، پهلوی، حتی زندیه، صفویه و افشاریه معرفی کرده و لقب پرنس و پرنسس به خود میدهند و گاهی اخاذیهایی هم میکنند. مثلا پس از انقلاب اسلامی، شخصی در پاریس خود را از فرزندان یا نوههای محمدحسن میرزا قاجار و ولیعهد احمدشاه معرفی کرد و گفت علاقه زیادی دارد به ایران نزول اجلال نموده و بر تخت سلطنت قاجاریه جلوس فرماید! بعضی خود را شاهزاده قاجار خوانده و کارت ویزیت هم چاپ میکنند. قاجاریان اولاد فراوان داشته و بیستمین سال سلطنت ناصرالدینشاه حدود 20 هزار نفر خود را اولاد و نوادگان و نبیرگان فتحعلیشاه معرفی میکردند. گاهی هم در مجالس اروپا و آمریکا شنیده میشد شخصی خانمی را به نام شاهزاده خانم میخواند یا نقل است که دکتر منوچهر فرمانفرماییان که نفتشناس برجستهای بود در اواخر عمر دچار توهم شده و شجرهنامچه مفصلی برای خود ترتیب داده و به خود لقب شاهزاده داده بود، در حالی که در سالهای دهه 1300 تمام القاب لغو شده و حتی عنوانهای خان و میرزا هم حذف گردید. خسرو معتضد - تاریخ نگار ضمیمه چمدان جام جم
جمعه 15 بهمن 1395 ساعت 00:05
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]