تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شيعيان ما كسانى‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏كنند، در راه دوستى ما به يكديگر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827957762




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت یک غواص از مراحل عملیات کربلای 4


واضح آرشیو وب فارسی:الف: روایت یک غواص از مراحل عملیات کربلای 4

تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۲۲
شهدا با هم با خدا قراری داشتند، قرارشان بر ماندن بود تا پای شهادت؛شهدا رفتند و ما مانده‌ایم قرار بر سرجایش هست، مرد عمل می‌خواهد. به گزارش ایسنا، یکی از همرزمان شهید عباس محمدی می‌گوید:عباس از نیروهای اطلاعات و عملیات لشگر عاشورا بود،با کوله‌باری از تجارب ارزشمند که در طول سال‌های جهاد و شهادت اندوخته بود، شخصیت پایداری داشت و از روحیه یکسانی در جبهه و پشت جبهه برخوردار بود. وقتی در ایام جنگ به زنجان می‌آمدیم،گاهی او را ما بین سبزه‌میدان و امیرکبیر می‌دیدم؛با همان حال و هوای جبهه، شهر با حال و هوای ویژه‌اش روحیات عباس را تغییر نمی‌داد و او دل به خوشی‌های ناپایدار آن نمی‌بست.در شهر هم که بود،یک اورکت کره‌ای می‌پوشید، با کلاهی بر سر، دکمه‌های اورکتش را هم تا آخر می‌بست. عملیات کربلای 4 که آغاز شد،  جزو بچه‌های «جلوبر» بود. من و عباس و مجید ارجمندفر، پیشاپیش ستون غواصی حرکت می‌کردیم، اما هنوز مسافتی از اروند را نپیموده بودیم که سر و صداها بلند شد، عراقی‌ها با آگاهی از زمان عملیات و محورهای آن، نیروهای عمل کننده را شدیدا زیر آتش گرفتند. اروندرود یکپارچه آتش و توان پیشروی از بچه‌ها سلب شد. بسیاری از برادران در داخل آب شهید شدند، ستون ما هم تقریباً از هم پاشید. مجید گفت طناب اتصال نیروها را ببرید و به طرف جزیره‌ ام‌الرصاص حرکت کنید. حدود یک دسته می‌شدیم که به سمت جزیره شنا کردیم. سنگرهای دشمن در فاصله 10 متری ما قرار داشت و آتش تیربارها و نارنجک‌های پرتاب شده، حسابی کلافه‌مان کرده بود. همین‌طور که در زیر پوششی از آتش به سمت جزیره «فین»(کفش غواصی) می‌زدیم، عباس از ناحیه دست راست تیر خورد اما با همان وضعیت زخمی‌ش هر طور که بود، خود را به جزیره رساندیم. عملیات این چند نفر که حدود یک دسته می‌شوند یک حماسه بزرگ دفاع‌مقدس بود؛ چرا که همین تعداد غواص توانستند دو کیلومتر از ساحل جزیره ‌ام‌الرصاص را پاکسازی کنند. فردای آن شب و با روشن شدن هوا، هواپیماهای بمب‌افکن‌های دشمن در آسمان منطقه ظاهر شدند. از طرفی هم عراقی‌ها با توپخانه شدیداً جزیره را می‌کوبیدند. دیگر آنجا، جای ماندن نبود. ما در واقع به خاطر پیشروی نکردن واحدهای دیگر، در بین نیروهای دشمن قرار داشتیم و به خاطر نبود پشتیبانی، باید آنجا را ترک می‌کردیم. در حالی که بچه‌ها اکثراً زخمی بودند، سوار بر قایق شده و در زیر آواری از آتش به عقب کشیدیم. عباس که دستش را با تکه‌ای از گونی خاک‌آلود بسته بود، آخرین مجروحی بود که سوار قایق شد. وقتی که به ساحل خودی رسیدیم او به همراه دیگر مجروحان روانه بیمارستان شهر شد. باید ضمن مداوای دستش چند روزی هم در شهر به استراحت می‌پرداخت. هنوز چند روزی نگذشته بود که دیدم عباس سوار بر ترک موتور،همراه با شهید منصور سودی از دور پیدا شد. دستش را بسته بود وقتی که پیش ما رسیدند، پرسیدم: اینجا چیکار می‌کنی پسر؟ تو باید الان تو شهر بودی و استراحت می‌کردی؟ به همین زودی خوب شدی؟عباس گفت: نتونستم طاقت بیارم دل کندن از جبهه و بچه‌ها برام خیلی مشکله. وقتی که عملیات کربلای 5 با فاصله دو هفته بعد از کربلای 4 آغاز شد، عباس با همان دست مجروحش،همپای بچه‌های دیگر در عملیات شرکت کرد و تا پایان کار هم همراه ما بود. سرانجام خداوند او را هم برای خودش برگزید و پاداش سال‌ها جهاد و ایثارش را ارزانی داشت. او غواص شهید عباس محمدی بود که در عملیات نصر 7،همراه رزمندگان تحت امرش به ارتفاعات «دوپازا» از محکم‌ترین خطوط دفاعی دشمن یورش برد و در روزهای آخر عملیات نصر 7 به شهادت رسید و در شب عملیات و شب‌های بعد، در کنار سایر رزمندگان مشغول نبرد بودند. شهید عباس محمدی در سال 1343 در زنجان متولد شد و در 15 مردادماه سال 66 در منطقه غرب کشور به شهادت رسید.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن