واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مدیریت شمقدری خانه سینمای را زنده کرد/ سینمای ایران برخواسته از دربار است
شکل اصلی شمقدری سندروم جذب بود که میگفت میخواهم منتقدان نظام را جذب کنم. میخواهم مخالفان را جذب کنم. در حالی که خودشان هنوز جذب نشده بودند و آنها به همین بهانه ی جذب، همه ی اصول را زیر پا گذاشتند.
به گزارش جوان، برنامه سینمایی اینترنتی کات در قسمت هفتم خود به سراغ سعید مستغاثی، نویسنده و منتقد سینمایی رفته است. این برنامه با اجرای حسین لامعی هر هفته روی سایت آپارات قرار می گیرد . درابتدای برنامه مستغاثی پیرامون مدیریت سینمایی در دوران شمقدری گفت: دوره ی 4 ساله شمقدری بدترین دوره ی مدیریت سینمای ایران پس از انقلاب بود. حتی از دوران اصلاح طلب ها و لائیک ها هم بدتر بود.
وی افزود: مشکل اصلی شمقدری سندروم جذب بود که میگفت میخواهم منتقدان نظام را جذب کنم. میخواهم مخالفان را جذب کنم. در حالی که خودشان هنوز جذب نشده بودند و آنها به همین بهانه ی جذب، همه ی اصول را زیر پا گذاشتند.
مستغاثی ادامه داد: سینمای خیانت و سینمای مهاجرت و فیلمهای سیاه نما در زمان شمقدری سر به فلک گذاشت تا جایی که سال 90 و 91 ، هفتاد، هشتاد درصد فیلمهای جشنواره همین نوع فیلمها بود و بودجه ی کلان به پورن سازی مثل اسی نیک نژاد دادند تا فیلمی بسازد که هنوز سرنوشتش نامعلوم است.
این منتقد اضافه کرد: شمقدری یک روز علیه فرهادی حرف میزد، فردایش می گفت لابی کرده ام فرهادی اسکار بگیرد. تیم شمقدری آنچنان همه چیز را خراب کرد که دیگر کسی رویش نمیشود به تیم ایوبی انتقاد کند، چون هرچه بخواهیم بگوییم می بینیم از قبلی ها که بدتر نیستند.
سعید مستغاثی در مورد نسبت شمقدری و خانه سینما گفت: شمقدری خانه سینما را زنده کرد و با عملکردش به خانه سینما هویت داد. الان خانه سینما کجاست؟ کسی خبری از خانه سینما دارد؟ آن زمان هم همین بود. خانه سینما مرده بود اما شمقدری با تعطیل کردنش زنده اش کرد و همه ی حواس ها را به آن سمت برد. آن هم چطور؟ برای تعطیلی خانه سینما از کسانی کمک گرفت که کارنامه ی بسیار سیاهی داشتند؛جامعه صنفی را میگویم. آدمهایی که مشتی رانت خوار بودند و همه شان پول خورده بودند و برده بودند
وی افزود: شمقدری با کمک آنها شورای عالی سینما تشکیل داد و خانه سینما ایرانیان درست کرد و خانه سینمای دو را راه انداخت.
در ادامه این گفتگو سعید مستغاثی گفت: سینما در سراسر دنیا از میان مردمش شکل گرفت، یعنی پیدایش سینما در همه ی کشورها مردمی بوده، جزو در دو کشور: ژاپن و ایران!
این منتقد ادامه داد: در این دو کشور سینما جای اینکه از کوچه و خیابان در بیاید از دل دربار و حکومت در آمد. ابتدا در زمان ناصرالدین شاه و بعد در زمان زمان پهلوی اول و دوم. مخصوصا در دهه 40 و 50 سینمای ایران تماما وابسته به دربار بود و زیر نظر نهادهای امنیتی وابسته به سرویس های خارج از ایران اداره میشد. فیلمهای تولید شده ی سینمای ایران در این دوره ها تحت تاثیر همین جریان ها و نهادهای امنیتی بوده اند.
مستغاثی در خصوص اینکه فیلم های های موج نو سینمای ایران نیز در این زمره جای می گیرند یا خیر گفت: موج نو هم از دفتر فرح شکل گرفت؛ اشرف پهلوی و شوهر سومش، موسسه ی "گسترش صنایع سینمای ایران" را افتتاح کردند و قطبی -پسردایی فرح- از آنها حمایت کرد. دفتر خود فرح هم که پشتیبانشان بود و اصلا خودشان تولید آن فیلمها را حمایت و هدایت کردند.
این نویسنده در پاسخ به این سوال که فیلم هایی از جنس قیصر، و گاو را چطور میشود در جهت دربار دانست؟ گفت: همه فیلم ها حتی این چند فیلم، وابسته به دربار بودند.
وی اضافه کرد: فرح دیبا کلا چپ بود، حتی آن زمانی که میخواست زن شاه شود ساواک علیه اش موضع داشت و در کنفدراسیون کار میکرد؛ فرح فضایی ایجاد کرد که روشنفکران به دربار وصل شوند. بسیاری از فیلمهای قبل از انقلاب که از نظر شما معترض است، پولش را دربار داده است، پس مشخصا درباری بوده اند.
مستغاثی ادامه داد: احسان نراقی به روشنفکرها سکه و پول میداد و آنها را در جهت اندیشه حکومت پهلوی بار میاورد. حتی جاهایی مثل کانون فکری و نوجوانان در همین راستا به وجود آمدند که منافع سیاسی و فرهنگی دربار را تامین کنند. ابراهیم گلستان از کجا آمد؟ گلستان اوایل دهه 50 به اتهام جاسوسی برای انگلیس از ایران اخراج شد. او فیلمبردار انگلیس در ایران بود و در کودتای 28 مرداد فیلمبردار رسمی آنها است. از بختیار فیلم گرفته و رفیق صمیمی هویداست. محمدرضا شاه به صراحت میگفت فیلم جشن 2500 ساله را بدهید گلستان بسازد؛ سینمای موج نو ایران هم همین طور بود.
سعید مستغاثی در پاسخ به سوالات مجری در مورد موج نو گفت: شما دچار سو تفاهم شده اید. طوری از از این افراد و از موج نو در سینمای ایران میگویید که انگار واقعا خبری بوده است ؛ اصلا موج نویی در میان نبوده!
وی افزود: همین فیلمسازهای موج نو، تا روز قبلش فیلمفارسی می ساختند تا پولی به جیب بزنند. اما از روزی که دفتر فرح تصمیم گرفت فضا طور دیگری شود، آنها هم رنگ عوض کردند؛ البته شاید بعضی هایشان هم از ماجرا و پشت پرده های
امنیتی بی خبر بودند. اما باز در همان پازل قرار میگرفتند و پول هایشان را دربار به آنها میداد. مهرجویی و کیمیایی و بقیه ناخواسته در این پازل قرار گرفتند. در پازلی که فرح دیبا درست کرده بود و در کلیت، منافع دربار را تامین میکرد.
مستغاثی در پاسخ به صحبت های لامعی در خصوص اینکه نمی شود آثار کیمیایی را وابسته دربار دانست، گفت: همه ی اینها قابل تحلیل است. متاسفانه عدم اطلاع باعث میشود شما به عنوان مجری اینگونه موضع بگیرید.گوزن ها را چه کسی ساخت؟ تهیه کننده اش چه کسی بود؟ مهدی میثاقیه و همه میدانند میثاقیه چه ارتباطی با دربار داشت. یا همین سفر سنگ که می گویید، پولش از کجا آمد؟ هزینه تولید این فیلم 200 هزار تومن بود که تمامش را پهلبد داد. لطفا فریب نخورید. این فیلمها با هزینه، دستور، و خواست دربار ساخته شدند و پشت این جریان ها نهادهای امنیتی خارجی حضور دارند که چطور باید روشنفکران را جذب کرد.
لامعی در ادامه بحث با اشاره به خروجی فیلم های کیمیایی گفت: شما خروجی این فیلم ها را ببینید ، من قطعا از پول گرفتن از حکومت دفاع نمیکنم.اما اگر شاه اینقدر دم و دستگاه پیچیده و عجیب و غریبی داشت پس چرا سقوط کرد؟! مگر میشود فیلمسازی با دربار باشد اما هرچه میسازد ضد شاه باشد؟ کیمیایی از توی کوچه و بازار وارد سینما شد و از میان مردم و طبقه اش آمد نه دفتر فرح.
مجری برنامه کات اضافه کرد: با نگاه شما، میتوان گفت الان در نظام جمهوری اسلامی، بنیاد فارابی پول فیلم آشغال های دوست داشتنی را داده، شهرداری گزارش یک جشن را تامین مالی کرده، فیلم یک خانواده محترم هم از دل سیستم رسمی در آمده، پس همه ی این فیلمها فیلم های نظام هستند و فیلم سازانش هم مهره های مخوف و پیچیده ی نظام! چرا؟ چون قسمتی از پولش را نهادهای رسمی داده اند.
مستغاثی در پایان این گفتگو، در پاسخ به سوال لامعی گفت: من دارم تحلیل میکنم و فکت میاورم. واقعیت این است در سراسر جهان، مدیریت های فرهنگی میدانند میخواهند چه کنند، جز در ایران.
وی افزود: قبل از انقلاب دفتر فرح برنامه داشت و می دانست باید چه کنند. همان طور که امروز سیستم آمریکا برای سینمایش برنامه دارد؛ اگر قبل از انقلاب فیلمسازی از نهادی پول میگرفت یعنی به خواسته های آنها تن میداد چون آنها حواسشان جمع بود، اما الان اینطور نیست. امروز مدیریت حاکم بر سیاست و فرهنگ ایران، فهم و شعور ندارد و فکر میکند هر وقت توی فیلمی پرچم جمهوری اسلامی برود بالا همه چی درست میشود. نمی دانند کل ظرف خراب است. به قول شهید آوینی باید ظرف را عوض کرد نه مظروف را. همان ظرفی که دیروز دست فرح و پهلبد و فرمان آرا بوده، بعد انقلاب به بهشتی و انوار و داد و شمقدری و... رسیده. همه باید این را بفهمند.
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۳۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]