واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: محمد حسن شاهنگی در صبح نو نوشت: «شهرزاد» توسط تیمی حرفهای و کاربلد که در رأس آن حسن فتحی است، ساخته شده و از حیث شکلی و فنی قابل احترام است اما درونمایهها و برخی حواشی این سریال باعث میشود که با نگاهی دیگر به این سریال بنگریم و همهچیز را در فرم منحصر نکرده و محتوا را نیز جدی بگیریم.
عامهپسندی با لعاب جهانبینی زنانه
در سالهای اخیر شاهد سرایت امواج آثار عامهپسند از حوزه رمان و شعر به حوزه سینما و آثار داستانی و تلویزیونی هستیم؛ اگر روزگاری در کشورمان رماننویسان پر کاری مانند نسرین ثامنی، فهیمه رحیمی، رجبعلی اعتمادیزاده، نازی صفوی و... فضای داستانی آثار مکتوب را به سمت عامهپسندی سوق میدادند اکنون با فیلمنامهنویسان متعددی مواجهیم که با الهام از رماننویسان مذکور، شاخصههای عامهپسندی را شدیداً در آثارشان دنبال میکنند. اکثریت رماننویسان عامهپسند در ایران، زن هستند و به همین دلیل غلبه احساسات زنانه در آثار آنها مشهود است. با این توضیح تیم 2 نفره حسن فتحی و نغمه ثمینی بهعنوان نویسنده در سریال شهرزاد قابل درک میشود. ثمینی پیش از شهرزاد روایتگر دنیای زنانه در«سه زن»، «طعم شیرین خیال» و «خون بازی» بوده است. مخاطبان اصلی تلویزیون بهدلیل فرصت زمانی بیشتری که برای دیدن محصولات تصویری دارند، زناناند؛ به همین دلیل بیجهت نیست که آثار نمایشی با درونمایه زنانه در میان مخاطبان با اقبال بیشتری مواجه میشود.
سونامی تخیلهای عاشقانه
نخستین نکتهای که درباره این سریال باید گفت این است که وجه رمانتیک «شهرزاد» بسیار ملموس است؛ روابط عاشقانه متعدد و متنوع (فرهاد با شهرزاد - قباد با شهرزاد - فرهاد با رؤیا یا همان آذر- اصغری(شاگرد هاشم آقا) با دختر هاشم آقا و...) در این سریال غوغا میکند! این امر، فرمول سادهای است که همه محصولات نمایشی تصویری عامهپسند، برای جذبِ مخاطبِ بیشتر دست به دامان آن میشوند. سریالهای بلند داستانی عامهپسند نظیر شهرزاد از سوی طیفی عموماً مورد اقبال گسترده قرار میگیرند که فرصت و حوصله چندانی برای شنیدن و خواندن حرفهای بزرگ و پیچیده و قابل تفکر را ندارند؛ این طیف از مخاطبان تلاش میکنند تا صرفاً با دیدن یک محصول هنری به تفریح و تفنن پرداخته و لذتِ آنی برند. بر این اساس جای تعجب ندارد که محصولات عامهپسند نمایشی نظیر شهرزاد حرف جدی و دغدغه فکری چندانی در چنته نداشته باشند و به سوژههای کمارزش یا بیارزش و موضوعات متعلق به زندگی روزمره اکتفا کنند و اگر سراغ مفاهیم بزرگی مانند عشق میروند، به نوع زمینی آن بسنده و سرخاب و سفیداب یار را متجلی کنند.
عرض اندام شخصیتهای خاکستری
شهرزاد بر خلاف سایر سریالهای عامهپسند دیگر در مقوله شخصیتپردازی، دوگانه شخصیت سیاه و سپید را سرلوحه خود قرار نمیدهد؛ این ساختارشکنی موجب آن میشود که لایههای شخصیتی کاراکترهای این سریال به مرور برای بیننده باز شود، لایههایی که برخی دارای وجوه مثبت و انسانیاند و برخی دارای وجوه منفیِ حیوانی؛ در این سریال، بزرگ آقایِ پلید وجود دارد که در عین خباثت، هوای نوچههایش را دارد و برای آنها کار و کسب راه میاندازد و خانهدارشان میکند. شهرزادِ فداکاری حاضر است که عشقِ نخستینِ او در زندگیِ خانوادگیِ جدیدش دردسرهایی برای خود و دیگران پدید میآورد، شیرینِ بدخواهی بازی میکند که حتی تا سقط جنین شهرزاد پیش میرود، اما دلش چنان نازک روایت میشود که حسرت نداری فرزند او را به فرط جنون میکشاند. اکرمِ نمکناشناسی نفس میکشد که به صاحب کارِ قبلیاش خیانت میکند تا به نان و نوایی برسد و خانواده نیازمند خود را از آزار پیرزن صاحب خانه رهایی دهد و ... از سوی دیگر در این سریال، تطورِ شخصیتی در مورد بازیگران یا اتفاق نمیافتد یا چنان سطحی، گذرا و موقت است که به چشم نمیآید. بدین ترتیب بدها همیشه باید بد باشند و امکان بازگشت به خوبی برای آنها میسر نیست و خوبها چنان رفتاری معصومانه دارند که گویی قدرت اختیاری در برابر راهها و چاهها در مسیر زندگی از خود ندارند!
عقبگرد به سمت فیلمفارسی سازی
ارتباط مرد مجرد(فرهاد) با زن شوهر دار(شهرزاد) طوری در جریان سریال با فلشبکهایی که به گذشته روابط عاشقانه فرهاد و شهرزاد زده میشود مطرح میگردد که این نوع ارتباط با وجود قبح شرعی و عرفی آن، امری قابل دفاع برای مخاطب جلوه میکند. شکست در عشق، عشقهای نافرجام، رابطهای بد فرجام و... با صدای محسن چاوشی در سریالهای تلویزیونی نسبتی آشنا دارند؛ در ترانههای پایانی این آثار عشق غمآلودی موج میزند که با افسوس، اشک و ناله قرین است و وصال به یار را امری سخت و ظاهراً غیر ممکن جلو میدهد، این نگاهها مروج تفکرات یأسآور و خمودانهای است که قطعاً در روح و روان بیننده آثار مخربی را در بلند مدت و بهصورتی ناخودآگاه از خود بهجا میگذارد.
هدفگیری مخاطب عام
«شهرزاد» از لوکیشنهای تکراری اما مورد استقبال مخاطب عامهپسند برخوردار است؛ حجره فرشفروشی هاشم آقا، کافه نادری، عمارت با شکوه بزرگ آقا، کلبه تنهایی شهرزاد، کلوپ شیرین، سالن سینمای شهر، دفتر روزنامه فرهاد، خانه استیجاری و محقر خانواده اکرم(ندیمه شیرین)، رستوران جمشید (پدر شهرزاد)، اتاق تنهایی فرهاد و... مهمترین این لوکیشنها هستند؛ بیننده شهرزاد از دیدن مکرر این مکانها در قسمتهای مختلف سریال خسته نمیشود چراکه تم داستانی قوی این سریال چنان رنگ خاطرههای گذشته کاراکترهای سریال را به این مکانها پاشیده است که بیننده از طریق مشاهده این فضاها بهتر و عمیقتر با پیرنگ داستانی حاکم بر سریال ارتباط برقرار میکند.
دوگانه قهرمانِ زنِ مظلوم و ضدِ قهرمانِ مردِ ظالم
در سریالهای ستایش، کیمیا، نرگس و اینک شهرزاد قهرمان اصلی سریال، دختر یا زنی است که مظلوم واقع میشود و خود را به سرنوشت میسپارد و با اندک کور سویی از امید که برای خود نگه میدارد، بهانه زیستن مییابد تا بماند و با زندگی بستیزد. شهرزاد، این سیندرلای ایرانی چون نسخه اصلی فرنگیاش باید پیروزمندانه پس از تحمل انواع ظلم و بیعدالتیها به وصال عاشقش برسد و فتحی در این ماجرا درست جا پای فرانسوی شارل پروی فرانسوی میگذارد. پایانِ خوب (Happy end) بدیهیترین و سادهترین ویژگی یک سریال عامهپسند است. بیننده، مشتاق و کنجکاو سرنوشت کاراکترهای سریال خصوصاً قهرمان زن سریال است و برای اشتیاق و علاقه خود، پایانی خوب و خوش را میپسندد. از نظر او، قهرمانان قصه باید به مراد دل خود برسند. نکته جالب اینکه عمدتاً شخصیت ظالم در این سریالها، یک مرد است! مردی که مقتدر است و جنس زن را آزار میدهد.
سخن آخر
اینکه گفته میشود شهرزاد سریالی سیاسی است و کاراکترهای نمادین آن ما به ازای بیرونی در کشور دارند، موضوعی است که با تاکید بر رویکرد نشانهشناختی نیاز به تتبع و بررسی دقیق و مستند دارد ولی عجالتاً میتوان این موضوع را فرضیهای قابل تصور نامید؛ هرچند موضوع کودتای 28 مرداد و سقوط دولت مصدق نقطه عطف تاریخ سیاسی-اجتماعی کشورمان است که به مناسبتهای مختلف در شهرزاد از آن یاد میشود، اما به نظر میرسد تلمیحات و اشارات سازندگان شهرزاد از این واقعه ناظر به تحولات سیاسی و رفتوآمدهای انتخاباتی در سالهای اخیر در کشورمان باشد.
۱۲ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]