واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ادبیات کُردی در راه جهانی شدن هفته نامه ئاوات چاپ سنندج در مطلبی با عنوان "ادبیات کُردی در راه جهانی شدن" به بررسی وضعیت ادبیات کردی و همچنین جایگاه ان در جهان پرداخته است.
در ادامه این مطلب به قلم شورش عزیزی آمده است: هیچ نویسندهای نمیتواند به تنهایی و بدون تأثیر از دیگران بنویسد. همه نویسندگان بهطور خودآگاه و ناخودآگاه تحت تأثیر نوشتههای دیگران و خواندههای خود هستند. ادبیات جهانی هم که از راه ترجمه به ایران رسیده، بیاختیار بر کار نویسندگان و شاعران ما تأثیر گذاشته است. میدانیم که شعر نو نخستینبار در اروپا زاده شد و سپس از راه ترجمه به کشورهای دیگر و از جمله ایران رسید و شاعران ما را تحت تأثیر قرار داد. پس تأثیرگرفتن یک امر ناگزیر است اما این تأثیر نباید به گونهای باشد که اصل و اساس ادبیات را هدف بگیرد و از بین ببرد، بلکه باید ریشه و تنه برجا بماند و شاخ و برگ را آن هم با ترکیب و آمیزش عناصر بومی آراسته کند.با بررسی فعالیت ها و مناسبات فرهنگی و اجتماعی کُردستان درمییابیم که هنر و هنردوستی از المانهای بارز در زندگی این دیار بوده و هست. بهعنوان نمونه در حوزه ی آوازخوانی، ادبیات فولکلور؛ موسیقی کُردی از آثار موفق و قدیمی در منطقه خاورمیانه به شمار میآید. در مبحثی دیگر اشتراک مشخصههای فرهنگی، اجتماعی و... میان کُردهای ایرانی و کُردهای سایر کشورها باعث شده که بتوانیم رویکردهای اینچنینی را در میان هنرمندان کُرد سایر کشورهای منطقه نیز بیابیم.تا به امروز ترجمههای متعددی از آثار شاعران و نویسندگان کُردزبان منتشر شده و این؛ خود دلیلی است بر عنایتی بر ادبیات کُردی(چه در داخل و چه در خارج از کشور) است، حیث المجموع، سطح آثار کُردی و پتانسیل های ادبی آن را به نحو خاصی قابل تعامل است.نیمه اول قرن بیستم میلادی ادبیات مدرن کُردی شاهد حضور نویسندگانی چون جمیل صائب، احمدمختار جاف و شاعرانی چون قانع ( نالی و وفایی پیشتر از آنها در نیمه دوم قرن نوزده) پا به عرصه وجود گذاشت و در اواسط قرن با ظهور نویسندگان و شاعرانی همچون حسن قزلجی، ابراهیم احمد، رحیم قاضی، عبداله گوران، قدری جان، جگرخون، هه ژار(عبدالرحمان شرفکندی)، هیمن و... به شکوفایی رسید.در نیمه دوم قرن بیستم، با حضور قدرتمند نویسندگان روشنفکری مانند حسین عارف، شیرکو بیکس، لطیف هلمت، سواره ایلخانیزاده، عبدالهن پشیو، شیرزاد حسن، رفیق صابر و بعدها قباد جلیزاده، بختیار علی، فرهاد پیربال و نویسندگان و شاعرانی از نسلهای بعدی، پلههای پیشرفت را پیمود. امروز با جرأت میتوان در میان ادبیات جهانی، سهمی را نیز برای ادبیات کُردی در نظر گرفت؛ به این معنی که در سطح جهانی، حرفی برای گفتن دارد. استقبالی هم که از ترجمه ی شاهکارهای ادبیات کُردی در کشورهای مختلف جهان صورت گرفته، نشان از این دارد که این ادبیات دارای نوعی استقلال است و با مؤلفههای بومی و ملی توانسته خود را از فرهنگ دیگر کشورها متمایز کند.اشتراکات در میان کُردهای ایران و عراق بیشتر از کُردهای ترکیه و سوریه است. شاعران کُردستان ایران از برخی شاعران کردستان عراق مانند شیرکو بیکس، رفیق صابر و دیگران تأثیر پذیرفتهاند. سواره ایلخانیزاده هم که پایهگذار شعر نو در کردستان ایران است بر آثار شاعران کُردستان عراق تإثیر گذاشته است. ولی در مجموع آثار خلقشده توسط نویسندگان بخشهای مختلف کردستان (و حتا در یک بخش واحد) با هم بسیار متفاوتند و بیشتر نویسندگان موفق کُرد، سبک و زبان خاص خود را دارند. شاعران و نویسندگان کُرد در آثار خود از دردها، عشقها، خوبیها، لذتها و سرگذشت و سرنوشت خاص خود در محدوده ی تاریخ پُرفراز و نشیبشان سخن میگویند و چیزی که از کار درمیآید، در عین حال که از ادبیات جهانی تأثیر پذیرفته، یک اثر بومی و خاص فرهنگ بومی کردستان است با همه مؤلفههای این منطقه خاص خاورمیانه؛ همچنانکه آثار خلقشده در ادبیات فارسی هم عناصر خاص خود را دارا هستند که آن را متفاوت از ادبیات همهجای دنیا میکند.کردستان ایران در زمینه رُمان و بهویژه داستان کوتاه پیشرفت خوبی داشته است. میتوان گفت بهترین داستان کوتاه نویسان کُرد در این بخش از کردستان (ایران) زندگی میکنند، هرچند از نظر چاپ آثارشان با مشکلات عدیدهای همچون نبود یک ناشر قدرتمند، توزیع ضعیف آثار چاپشده و... روبهرو هستند. در زمینه شعر هم شاعران جوانی با سبکهای خاصی ظهور کردهاند که باید به آینده آنان امیدوار بود.ترجمه شعر در حقیقت سختترین نوع ترجمه است. مترجم شعر باید خود شاعر باشد و نسبت به واژه و موسیقی آن در تنهایی و همنشینی با واژههای دیگر حساس باشد، وگرنه نتیجه ی کار از سطح یک نثر ساده، بالاتر نخواهد رفت. در ترجمه شعر بهتر است از نوعی ترجمه ی آزاد بهره گرفت و بندهای شعری را در زبان مقصد بازسرایی کرد تا بوی ترجمه زدگی ندهد و مخاطب را دلزده نکند. حتا میتوان در برخی موارد اسامی خاصی که در زبان مقصد سنگینی میکند و باعث بههم ریختن آهنگ و موسیقی زبان میشود، با اسامی معادل و مشابه در زبان مقصد جایگزین کرد و فضا را برای مخاطب بومیتر کرد.البته باید گفت؛ مترجم در قبال دو گروه تعهد دارد. اول در مقابل مولف و دوم در قبال مخاطبان ترجمههایش پس مترجم در هر حال باید به متن اصلی وفادار باشد و در عین حال زیبایی اثر را حفط کند. این مسأله به ویژه در مورد شعر مهم تر است، چرا که شعر بیشتر بر زبان متکی است. متاسفانه چند صباحی است که شاهد حضور دوستانی هستیم که با عدم تسلط به زبان مبدا و مقصد، اقدام به ترجمه می کنند و شعر را از شعریت جدا کرده و به سمت نثر می برند البته بر اساس نگرش شاعران برهه چهارم؛ هر چه از زبان بیرون بیاید می تواند شعر باشد، با احترام به باور این بزرگواران اما این مبحث اگر درست هم باشد در مورد ترجمه نمی تواند رنگ واقعیت به خود بگیرد. در آخر باید اظهار داشت که در انتقال فرهنگ یک کشور و یک ملت و یک زبان به فرهنگ و کشور و زبان دیگر، لازم است آداب و رسوم و باورهای خاص ملت مبدأ از طریق زبان به ملت مقصد منتقل شود. یکی از راههای آشنایی با فرهنگ ملتهای مختلف دنیا، ترجمه و به ویژه ترجمه ادبیات و افسانههای بومی آن ملتهاست. البته در برخی موارد محدود میتوان از نوعی بومیسازی بهره برد.1904** انتشار دهنده: مسعود احمدی
01/10/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]