واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: استانداردهاي هاليوودي در روايت قتل عام ايرانيان
يتيمخانه ايران عنوان آخرين فيلم ابوالقاسم طالبي است که در ژانر بحران سالهاي 1295 تا 1297 و اشغالگري انگليسيها، قحطي و نسلکشي ايرانيان را به تصوير ميکشد.
نویسنده : فاطمه قرباننيا
يتيمخانه ايران عنوان آخرين فيلم ابوالقاسم طالبي است که در ژانر بحران سالهاي 1295 تا 1297 و اشغالگري انگليسيها، قحطي و نسلکشي ايرانيان را به تصوير ميکشد. طالبي اينبار با جسارت و توانمندي به سراغ اين هولوکاست تاريخي رفته و با وجود محدوديتها به درستي به روايت تاريخ پرداخته است؛ برههاي از تاريخ که به علت نفوذ شبهروشنفکران و نيروهاي غربگرا در داخل سانسور شده است.
مهدي آذرپندار، منتقد سينما يتيمخانه ايران را فيلمي متفاوت و جسورانه در سينماي انقلاب ارزيابي کرد و گفت: به نظرم اولين ويژگي اين فيلم، جسارت و تنوعطلبي ابوالقاسم طالبي است که حقيقتاً در نوع خود ستودني است. خوشبختانه طالبي فيلم به فيلم سراغ عرصههاي جديدي ميرود و نميگذارد کارش به تکرار بيفتد. به هر حال، در کنار تجربيات طالبي در گونه اکشن و ملودرام و معمايي جاسوسي و دفاع مقدس و سينماي کودک، جاي فيلمسازي در گونه تاريخي خالي بود که با «يتيمخانه ايران» اين خلأ هم پر شد؛ البته به قيمت صرف شش سال از عمر و وقت اين فيلمساز و تحمل يک توليد سنگين.
وي افزود: روحيه جسارت و خطرپذيري طالبي به نظرم حتماً ستودني است، به خصوص که فيلم قبلي (قلادههاي طلا) يک فيلم جاسوسي و به شدت سياسي بود که از ديد بسياري از کارشناسان منصف، اگر با ديد سياسي به آن نگاه نشده باشد در اکثر موارد فيلم موفقي ارزيابي شده است.
پرداخت مناسب تاريخي، روايي و داستاني
آذرپندار به پرداخت تاريخي بدون نقص اين فيلم اشاره کرد و گفت: شما ميبينيد که کارگردان در اثر جديدش، کاملاً مسير را عوض ميکند و يک پروداکشن خيلي عظيم را براي فيلمسازي برميگزيند؛ يک فيلم قهرمانمحور تاريخي که ريشه در حوادث واقعي دارد. در کارگرداني هم، نسبت به اثر قبلي او که فضاي شهري داشت، کاملاً در فضاي متفاوت تاريخي سير ميکند که هم جنگل، برف و کوهستان دارد و هم داخل شهر که تاريخ معاصر را به تصوير ميکشد؛ خلاصه ملغمهاي است از لوکيشنهاي مختلف و کارهاي سنگين. به همين دليل به نظر من اين جسارت در فضايي که سينماي ما، به شدت محافظهکار و آپارتماني شده، قابل ستايش است، به خصوص که فيلم از آزمون کارگرداني سربلند بيرون آمده است.
جهشي نو در سينماي انقلابي
اين منتقد سينما ساخت فيلمهايي چون يتيمخانه ايران و سيانور را گامي مثبت در فيلمسازي انقلابي ارزيابي کرد و ادامه داد: از طرفي، خيلي خوشحالکننده است که همزمان با اکران فيلمهاي خوبي مثل «سيانور» و قبل از آن«ايستاده در غبار» - که فيلمهايي بر مبناي واقعيت و براساس سرگذشت شخصيتهاي واقعي هستند- فيلمي در مورد ماجراي قحطي بزرگ اکران شده است که بخش مهمي از تاريخ معاصر ايران را پوشش ميدهد. شما در «يتيمخانه ايران» هم با وجود رگههاي تخيل، با يک درام پيرامون شخصيتهاي شبهواقعي مواجهيد که ردپاي آنها را ميتوان در تاريخ پيدا کرد. اين اقبال به تاريخ معاصر، حتماً اتفاق مثبتي در سينماي ايران است.
تهيهکننده پيگير و دلسوز نداريم!
آذرپندار فصل نامناسب اکران و بازيگران اندک ناآشناي يتيمخانه را از عوامل ديده نشدن اين فيلم ارزيابي کرد و گفت: کلاً فروش فيلم در سينماي ايران، به خيلي از مسائل بستگي دارد، مثلاً کافي بود يک کمدين مشهور که آوردهاش براي هر فيلمي يکي، دو ميليارد فروش بيشتر است، در همين فيلم بازي ميکرد! ضمن اينکه بايد فصل اکران را هم سنجيد. الان فصل طلايي اکران فيلم نيست. ميخواهم بگويم متغيرها خيلي مضموني نيست و مسائل مختلفي تأثير در فروش دارد. بنابراين نميشود به صورت دقيق کلاسهبندي کرد و گفت که اگر فيلم تاريخي باشد، فلان مشکل را در اکران پيدا خواهد کرد. چنانکه ميبينيم سيانور که تبليغات بهتري دارد، در همين گونه سينماي تاريخي فروش خوبي ميکند، اما فيلم«يتيمخانه ايران» به دليل ضعف تبليغاتي، هنوزآن اتفاق خوبي که بايد برايش بيفتد در اکران نيفتاده است.
روند نامنسجم سکانسهاي يتيمخانه ايران
امير ابيلي از ديگر منتقدان سينماست که برخلاف آذرپندار انتقادات زيادي را متوجه يتيمخانه ايران ميداند. او روايتپردازي نامنظم و از اين شاخه به آن شاخه پريدن را از نقاط ضعف اين فيلم دانست و گفت: مهمترين مشکل «يتيمخانه ايران» از نظر من همان مشکلي است که در مورد 90 درصد آثار سينماي ايران ميشود گفت، يعني فيلمنامه. يتيمخانه ايران به وضوح از اين ضربه خورده است که فيلمساز به جاي تمرکز روي داستانپردازي صرفاً بر دادن هرچه بيشتر اطلاعاتي که در پژوهشهاي مفصلش به آن دست یافته تمرکز کرده به همين دليل فيلم پر شده است از ديالوگهاي مطولي که حالت سخنراني پيدا کردهاند و صرفاً اطلاعات ميدهند ولي در روند قصه نقشي ندارند.
به دليل همين عدم تمرکز بر داستان هم فيلم به نظر تکهتکه و غيريکپارچه است. درست مثل فيلم «ايستاده در غبار» که آن هم داراي فصلهايي غيرمرتبط بود، اما به دليل فضاي شبهمستند اين ضعف خيلي به چشم نميآمد و منطقي به نظر ميرسيد، اما در يتيمخانه ما شايد دهها سکانس مجزا هستيم که هرکدام شايد تأثيرگذار باشند اما يک روند منطقي را پي نميگيرند و به همين دليل از تأثيرگذاري حداکثري بيبهرهاند.
سوژه مناسب، ميزانسن قوي و روايتپردازي مطابق با واقعيت
ابيلي در ادامه سخنانش به نقاط مثبت اين فيلم از جمله ايدهپردازي مناسب اشاره کرد و افزود: اما نکته مثبت فيلم را اولاً در سوژهاش ميدانم که يکي از مهمترين اما مغفول ماندهترين بخشهاي تاريخ معاصر ايران است و همين اهتمام ابوالقاسم طالبي براي تصوير کردن چنين فاجعهاي بزرگترين نقطه مثبت کار است. نکته مثبت ديگر اما ارائه تصوير واقعي از فضاي شهري آن سالهاست. براي درک بهتر موضوع دقت کنيد به فضاي سانتي مانتال، دکوري و غيرواقعي شهرک غزالي که سالهاست به عنوان کليت تهران/ ايران قديم به مخاطب عرضه ميشود و هيچ واقعيتي ندارد. نمونهاش در سريال ضعيف معماي شاه که هيچ رنگي از واقعيت ندارد و در آن همه چيز دکوري است، اما فضا و محيط يتيمخانه جزو دستاوردهاي آن است و ميتواند تصويري واقعي از ايران آن سالها به مخاطب ارائه کند و نکته آخر کارگرداني و اجراي کار که با تمام ضعفها چند پله بالاتر از متن و فيلمنامه اثر ايستاده است. به همين دليل هم ما شاهد فصول تأثيرگذاري در فيلم هستيم که البته کليت واحدي را نميسازند.
استانداردهاي هاليوودي در روايت هولوکاست ايرانيان
وي در پايان تصريح کرد: با اين وجود همچنان به نظرم به دليل چرخه اقتصادي معيوب سينماي ايران و نياز به حاشيههاي فرامتني براي جذب مخاطب، قصههاي کمتر حساسيتبرانگيز مثل ماجراي روايت شده در «يتيمخانه ايران» بيشتر به درد مديوم تلويزيون ميخورند تا سينما چون هم از فضاي تلخي برخوردارند و هم قادر به ايجاد حاشيه و جنجال براي کشاندن مردم به سينما نيستند، اما مطمئناً در صورت پخش از تلويزيون با استقبال بالايي مواجه خواهند شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]