واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: امیر بهاری در وقایع اتفاقیه نوشت: کيهان کلهر، هنرمند برجسته ايراني که سالهاست خارج از ايران زندگي ميکند اما نگاه نکتهسنج و تيزبيني به وقايع داخل کشور دارد، امروز 53 ساله ميشود؛ مردي که ساز بهظاهر نحيف کمانچه را به دست گرفت و سر از مشهورترين سالنهاي کنسرت جهان درآورد. کلهر، امروز در موسيقي مستقل جهان بهعنوان وزنه مهمي از خاورميانه مطرح است که نامش روي جلد هر آلبومي، بسياري را تهيیج ميکند.
کلهر کمانچه ميکشد و موسيقي رديفي و محلي مينوازد. جداي از اينکه شاهکمان را براساس کمانچه براي خودش طراحي کرده اما درنهايت هم ربع پرده و گوشهها و مقامهاي خودمان را مينوازد و شايد با وجود نغمههاي زيباي سازش، براي خيليها سؤال باشد که چرا کلهر چنين جايگاهي در جهان کسب کرده است؟
کلهر در اندک گفتوگوهايش بر حفظ اصالت اين موسيقي تأکيد بسيار دارد و حتي يکي از مخالفان جدي ورود هارموني به موسيقي ايراني است. او تأکيد میکند که «هموفونيک» بودن اين موسيقي ويژگي او است و نه نقطهضعف آن. وقتي صدای ساز کلهر را گوش ميکنيم، ريشههايي در سنت ميبينيم اما بعيد است کسي کلهر را يک موسيقيدان سنتگرا بداند. همان موتيف ساده ولي جالبتوجهي که براي فيلم لانتوري ساخته و نواخته کافي است تا مخاطب بداند که با يک مرد سنتگرا مواجه نيست اما چرا کلهر در تمامي مصاحبههاي اخيرش بر حفظ و آموزش صحيح موسيقي ملي خودمان تأکيد داشته و اين چه نسبتي با جهانيشدن نغمههاي حيرتانگيز او دارد؟
کيهان کلهر پيرو سنت بزرگاني همچون درويشخان و صباست. امروز از دوران پايان قاجار و پهلوي اول، ما چند نام بزرگ را در خاطره تاريخيمان داريم. قطعا درويشخان و کلنل وزيري، دو هنرمند برجسته از آن دوران هستند. وزيري فرنگرفته ميخواست با رفتن به سمت هارموني و بحث ارکستراسيون به شيوه موسيقي کلاسيک اروپايي، فصل جديدي براي موسيقي ايراني رقم بزند و درويشخان -که برخورد محبتآميزي با وزيري داشت و حتي پس از خطابه مشهور و جسورانه وزيري همچنان لطف و مهرش را از او دريغ نکرد- تمام بحثش موسيقي ايراني و حفظ اصالت آن بود اما آيا درويشخان با موسيقي غربي آشنايي نداشت؟ نه، اينگونه نبود، او حتي مارش و والس هم ساخته است. اصلا شناخت او از موسيقي غربي باعث ميشود سفارت انگليس در مقابل اعتمادالسلطنه به او امان بدهد.
امروز وقتي به گذشته نگاه ميکنيم، آنچه از درويشخان بهعنوان ميراث باقيمانده، تحفهاي همچون فرم «پيشدرآمد» است و آنچه از وزيري باقي مانده، تعداد زيادي اثر بوده که از آنها، چند قطعه مثل «دختر ژوليده» محبوب عوام و خواص مانده و به سنتهاي پيشين خودش وفادار است. از جنبه تئوريک آنهایی که در بسط مرزهاي رديف در قالب خود رديف سعی میکردند، ظاهرا موفقتر بودند؛ جليل شهناز، کسايي، مشکاتيان و... آن سوي ديگر رديف که آوانگاردها زير بيرقش را گرفته بودند، به اين اندازه موفق نبود و در موسيقي امروز هم که جريان دومي تقريبا روي مدار «شلنگ تخته» پيش ميرود.
کيهان کلهر در ادامه نسلي است که از درويشخان تا شهناز، کسايي و بهاري را در خود جاي ميدهد، در ادامه نسلي است که نوآوري و قدرت نغمههايشان در پنجههايشان خلاصه ميشد. کلهر در آخرين مصاحبهاش در بحث سنت ميگويد: «سنت در موسيقي همانند زنجيري است که تمام حلقههاي آن به هم متصل هستند؛ از اينرو، حتي اگر متفاوت ساز بنوازيد، مشخص است که کدام حلقه اين زنجير پيش از شما بوده و حلقه منطقي بعد از شما چه خواهد بود. موسيقي تغيير ميکند اما بايد وابسته به ريشه باشد و ريشه کار هم مشخص است. اگر آن ريشه وجود نداشته نباشد، همين که دست به ساز ببريد، مشخص ميشود که آيا به آن زنجيره متصل هستيد يا خير.»
کيهان کلهر در نهايت، هماني است که موسيقي ايران در دوران پس از مدرن خود به آن احتياج دارد، گستره نگاهش را از رديف بسط داده و به جهان رنگين موسيقي نواحي ايران هم نظر دارد و درعينحال، ساختارهاي الگو در موسيقي ملل را هم خوب ميشناسد. بيراه نيست او را بزرگترين موسيقيدان ايراني پس از جريان چاووش بدانيم که با امضاي شخصي خودش در قلب ميليونها ايراني و غيرايراني جا باز کرده است. به شادباش زادروز اين هنرمند برجسته بايد ايستاد و کلاه از سر برداشت.
۰۳ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]