تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، بزرگ‏ترين ـ فرمود ـ يا با عظمت‏ترين نام خداوند است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828039680




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تو زندگي كردن بلدي


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تو زندگي كردن بلدي
«بسم الله» يادت نره! اين را مي‌گويد و قرص سفيدرنگ را كه ميان دو انگشتش نگه داشته...
نویسنده : مريم رضوي 


«بسم الله» يادت نره! اين را مي‌گويد و قرص سفيدرنگ را كه ميان دو انگشتش نگه داشته، جلوي دهانم مي‌گيرد. با صداي گرفته مي‌گويم: «بذار بلند شم!» خودش را مي‌كشد پايين تخت و غر مي‌زند كه «چه بلايي سر خودتون آورديد، گفتم نريد زير بارون.»
گيتي، از همه‌مان بزرگتر است، يك‌جورهايي جاي مادرمان است. وقتي قرار شد با ما هم‌اتاق باشد، اخم همه‌مان توي هم رفت. اما زود انس گرفتيم بهش. دو روز بيشتر نمي‌ماند. همان دو روزي كه كلاس دارد. كارمند است. رئيسش بهش گفته اگر معدلت كمتر از 19 بشود، مرخصي‌هايت را باطل مي‌كنم و اخراج! اين را با خنده مي‌گويد، هميشه از رئيس اداره‌شان خوب مي‌گويد كه كمك و تشويقش كرده درسش را ادامه بدهد. مي‌گويد: «اين درس‌ها برام خوبه ولي مدركش برام خوب‌تره.»
و من سر به سرش مي‌گذارم كه «آخه درسي كه سه بار افتادي، چي ازش فهميدي كه برات خوب باشه.» گيتي همه تلاشش را براي «رياضي مهندسي» كرده اما فايده ندارد، اين ترم چهارم است كه اين درس را گرفته. توي كله‌اش نمي‌رود. همه‌مان يك دور نقش معلم خصوصي را برايش بازي كرده‌ايم اما فايده‌اي ندارد. من اگر جايش بودم تا حالا چندبار انصراف داده بودم. اما شايد خاصيت سن و سالش است كه اينقدر سرسخت و لجوج است، صبر دارد و از شكست خوردن نمي‌ترسد. حتي از اينكه بچه‌ها مسخره‌اش كنند و دستش بيندازند كه «مادر بزرگ، بيخيال رياضي مهندسي شو» دلگير نمي‌شود. خودش هم با بچه‌ها قاه قاه مي‌خندد.
بسم‌الله مي‌گويم و قرص را مي‌اندازم ته گلويم، مي‌خواهم دوباره بخوابم، گيتي دستم را مي‌گيرد كه «وايسا شير عسل هم بخور» دستت درد نكنه‌اي مي‌گويم و دلم براي مامانم تنگ مي‌شود.
بهش مي‌گويم: «خوش‌به حالت گيتي، چقدر روحيه‌ات خوبه، چقدر خوب مي‌توني از همه مراقبت كني، حتي وقتي خودت حالت خوب نيست.»
گيتي مي‌گويد: «حالم خيلي هم خوبه، زنده‌ام، زندگي دارم، كار دارم، درس مي‌خونم، چرا حالم خوب نباشه؟»
مي‌خندم و مي‌گويم: «كجا خوبي بابا، پيرزن شدي ديگه، كمرت صاف نمي‌شه، ولي خداييش من يه سرماخوردگي مي‌گيرم فكر مي‌كنم ديگه قرار نيست هيچ‌وقت خوب بشم و روحيه‌ام رو كامل مي‌بازم، تو خيلي خوبي، با هزارتا مشكل اينقدر روحيه‌ات رو حفظ مي‌كني.»
مثل هميشه مي‌خندد. اما بعد خيره مي‌شود به فرش نخ‌نماي كف اتاق و مي‌گويد:‌«اگه بخواي بشيني تا همه‌چي جور بشه بعداً زندگي و خوشبختي رو شروع كني، هيچ‌وقت فرصت زندگي پيش نمياد، همه‌اش بايد منتظر باشي و حسرت و غصه بخوري. چون درد، غم، مريضي و نداري مال آدميزاده و هيچ وقت زندگي خالي از اينا نميشه، بايد با وجود همينا زندگي كني.»
توي دلم مي‌گويم: تو اگر هزاربار ديگر هم رياضي مهندسي را بيفتي، خيالي نيست، تو زندگي كردن بلدي، چيزي كه ما شاگرداول‌ها هنوز ياد نگرفته‌ايم...


منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن