واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: پدرم خوب مردن را آموخت و مادرم خوب زندگي كردن را
ماجراي زندگي شهيد علي برمكي فراهاني و همسرش رحيمه آهنگرزاده هم از اين جنس قصههاست كه نكات خاص بسياري در بردارد.
نویسنده : فريده موسوي
شهادت پايان راه نيست، نه براي خود شهيد و نه براي خانوادهاش كه تازه جهاد براي آنها شروع شده است. ماجراي زندگي شهيد علي برمكي فراهاني و همسرش رحيمه آهنگرزاده هم از اين جنس قصههاست كه نكات خاص بسياري در بردارد. داستان زندگي اين دو زوج را در گفتوگو با دخترشان مهناز برمكي فراهاني تقديم حضورتان ميكنيم.
داستان اول:
علي برمكي فراهاني متولد 1321 بناي ماهري بود كه هرچند تا كلاس پنجم بيشتر نخوانده بود، اما مطالعات و معلومات خوبش باعث ميشد تا نسبت به انقلاب و دفاع مقدس بيتفاوت نباشد و بارها در جبهههاي جنگ حضور يابد. او كه درآمد خوبي داشت و به اصطلاح دستش به دهانش ميرسيد، مخارج پنج دختر و دو پسرش را تأمين ميكرد و در كنارش دست به خير بود و به ديگران هم كمك ميكرد. يك بار كه يكي از كارگرهاي افغانياش از روي داربست افتاد و پايش شكست، علي همه مخارج بيمارستانش را تأمين كرد و حتي يك ماه او را مهمان خانهاش كرد و به همراه همسرش رحيمه خانم به او رسيدگي كردند تا اينكه خوب شد و به كشورش بازگشت. علاوه بر آن علي هر وقت قرار ميشد مسجدي ساخته يا تعمير شود، رايگان كار و باقياتالصالحاتي براي خودش دست و پا ميكرد.
اين بناي غيرتي كه هميشه به دخترهايش سفارش حجاب ميكرد و ميگفت «راست به مدرسه برويد و درست برگرديد» عاقبت غيرتش اجازه نداد كشورش مورد هجوم بيگانه قرار بگيرد و او كاري نكند. بنابراين وقتي كه همسرش هفتمين فرزندشان را باردار بود، به جبهه رفت و سال 1360 در جبهه نوسود به شهادت رسيد؛ در حالي كه هفتمين فرزندش دو ماه پس از شهادت او به دنيا آمد.
داستان دوم:
رحيمه آهنگران متولد 1330 بود و در نوجواني با علي برمكي فراهاني ازدواج كرد. در قديم هر خانوادهاي فرزندان زيادي ميآورد و او هم خيلي زود صاحب شش بچه قد و نيم شد و هفتمي را باردار بود كه همسرش عزم رفتن به جبهه را كرد. خانوادهاش ميگفتند با اين همه بچه چرا اجازه ميدهي همسرت به جبهه برود، در جواب ميگفت: علي راهش را خودش انتخاب كرده است. در ضمن به راه بدي نرفته كه مانعش شوم. ميخواهد از كشور و دينمان دفاع كند.
وقتي كه علي برمكيفراهاني به شهادت رسيد، رحيمه خانم تنها 30 سال داشت. با هفت بچه قد و نيمقد كه بايد دست تنها بزرگشان ميكرد. خصوصاً آخري را كه دو ماه بعد از شهادت پدر دنيا آمده بود. اما او خودش را نباخت و با اجاره دادن طبقه بالاي منزلش، امرار معاش و بچهها را آنطور كه همسرش انتظار داشت بزرگ كرد.
رفته رفته كه دست و بال رحيمه خانم بازتر شد، در سال 74 هيئت حضرت زهرا(س) را تأسيس كرد و مدتها آن را سرپرستي ميكرد. اينطور ميتوانست بچهها را هرچه بيشتر با مسائل مذهبي آشنا كند. دخترهايش را هم طبق وصيت همسرش سروسامان داد و پسرها را هم همين طور. اما چند سال بعد بيماري سرطان امان از او بريد و نهايتاً در سال 82 درگذشت. اما هيئت حضرت زهرا(س) به عنوان يادگاري از او و همسر شهيدش تا كنون پا برجا مانده و دخترش مهناز برمكي فراهاني اداره ميكند و پاركينگ خانهاش نيز تبديل به حسينيه شده است و ايام محرم، هيئات مراسم خود را در اين حسينيه برگزار ميكنند.
هرچند رحيمه آهنگران و همسرش علي برمكي فراهاني اكنون سالهاست كه در ميان ما نيستند، اما ياد و خاطرهشان در بين خانواده و اهالي منطقه گرامي داشته و هميشه در هيئات مذهبي از اين دو زوج ياد ميشود.
نحوه شهادت علي برمكيفراهاني
در عمليات مطلعالفجر، شهيد فراهاني و تعدادي از همرزمانش در منطقه مرتفعي حضور داشتند كه خمپارهاي به كنار چادرشان برخورد ميكند. بر اثر انفجار، دست و پاي شهيد فراهاني قطع ميشود. اما همچنان زنده بود و از همرزمانش ميخواهد او را به پايين تپه منتقل كنند. حين راه بخشهايي از بدن شهيد جدا شده و روي زمين ميافتد. كمي بعد نيز روحش به پرواز در ميآيد و به خيل عاشوراييان ميپيوندد.
فرازي از وصيتنامه شهيد
دخترانم را به كساني بدهيد كه لياقت داشته باشند. نماز و قبله را بشناسد. خواهرانم حجابتان را حفظ كنيد و بدانيد كه زينب(س) به خاطر حجابش جنگيد. برادرانم انقلاب اسلامي را هرگز رها نكنيد. شجاع باشيد و براي دين و مملكتتان بجنگيد و بهانهاي نياوريد چون امام حسين(ع) از زن و فرزندش به راحتي گذشت.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]