تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آنچه دوست ندارى درباره‏ ات گفته شود، درباره ديگران مگوى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817127613




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چرا بی‌خود دست به قلم می‌شوی؟


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
چرا بی‌خود دست به قلم می‌شوی؟
مرحوم دولابی:
چرا بی‌خود دست به قلم می‌شوی؟ مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: چقدر در مجلس، نهی کردم و بی‌ادبی کردم تا قلم‌ها و مدادها خوابید. تا می‌رفتی حرف بزنی مدادها در می‌آمد. سرش را پایین می‌اندازد، ما باید کله او را نگاه کنیم و برایش حرف بزنیم. سرت را بالا کن تا جمالت را ببینم.


به گزارش فرهنگ نیوز، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: زحمات را شما کشیده‌اید دیگر بچه‌هایتان چرا زحمت بکشند. همین طور شما چرا زحمت بکشید؟ پدران زحمت کشیدند دیگر شما راهتان را که خدا باز کرده است، بروید.دیده‌ام جوان‌ها در کوچه می‌خوانند دیگران کاشتند و ما خوردیم ما می‌خوریم دیگران بکارند. همشاگردی‌اش گفت سعدی این طور نگفته است. گفت به سعدی چه کار داری. این را که من می‌گویم تو بخوان.
دیگران کاشتند و ما خوردیم  ما می‌خوریم دیگران بکارندحالا راستش را بگو وقتی که دیگران کتاب نوشته‌اند تا شما بخورید آیا شما هم باید کتاب بنویسید؟ مرتب به من سیخ می‌زنند که بنویس بنویس. بخور! شما از خود، نسل می‌گذارید، نسلت با کتاب می‌آید آیا کتاب می‌نویسی که باقی بگذاری؟ بخور! کتابخانه را بخور. نگذار گوشه اطاق. وقتی کتاب‌ها را خوردی آنها در درون تو هستند. حرف‌های خوب را خوردی و روی کاغذ ننوشتی. وقتی درون توست اولاد که درست می‌کنی بچه‌ات خودش کتاب است. آیا این بهتر از آن نیست تا بچه‌ات هم آن را بخواند؟ گفته است:
دیگران کاشتند و ما خوردیم  ما بکاریم و دیگران بخورندبه به! عجب کاشتی. دیگران کجا کاشتند؟ آیا در کتاب‌هایی که توی اطاق است کاشتند؟ یا در دلت کاشتند؟ خدا رحمت کند آنهایی را که در دل تو کاشتند و مانده است. حالا هم در دل تو می‌کارند.چقدر در مجلس، نهی کردم و بی‌ادبی کردم تا قلم‌ها و مدادها خوابید. تا می‌رفتی حرف بزنی مدادها در می‌آمد. سرش را پایین می‌اندازد، ما باید کله او را نگاه کنیم و برایش حرف بزنیم. سرت را بالا کن تا جمالت را ببینم. من به لطف خدا تخم را در دلت می‌کارم. چرا بی‌خود دست به قلم می‌شوی؟ تو مرا با صفا و وفای خودت نگاه کن، خدا آنجا می‌کارد. چون صدق داری و نگاه می‌کنی او از بالا می‌آورد و در دلت می‌گذارد. آن وقت برو و صد پشت، اولادت را آقا درست کن. آیا این را رها کرده‌ای و داری کاغذها را می‌نویسی؟ حتی حالا هم که تعطیل شده است هنوز دیده‌ام یکی دو نفر یواشکی مشغول نوشتن هستند. سرش که پایین است هیچ، پشتش را هم به ما کرده است. بدتر هم شده است. البته یک نفر است. نباید بدم بیاید. من که چیزی نیستم. من بیابانی هستم. اما تا بروم جیک بزنم در کتاب‌ها می‌بینم یا شنیده‌ام که پیامبران آن همه دریاها اذِیّت دیده‌اند؟در اول اسلام خیلی بد بازاری بوده است. آن وقت خداوند دسته گل‌هایش را آورد و مردم همه را له کردند. لذا آدمی نمی‌تواند در مورد مردم این زمانه زیاد حرف بزند و زیاد اذیّت کند. با اینکه این کارها را می‌کنند باز خیلی آقا هستند.اول اسلام خیلی زمانه بد بود. پیامبر ما(ص) وقتی با مردم حرف می‌زد حیا می‌کرد. سرش پایین بود. سلام می‌کرد. می‌ترسید. لذا به هر کس می‌رسید اول سلام می‌کرد تا محفوظ باشد. یعنی من تسلیم تو هستم؛ معنی‌اش این است. هیچکس نتوانست به او در سلام سبقت بگیرد. ببین که از حیا چه خبر بوده است. همه را خورد، همان‌هایی را که دور ریختنی بودند همه را خورد. خدا ان شاءالله عملی را که او انجام داده است و نیّتی را که پیاده کرده است در این زمانه ظهور دهد. در مورد امیرالمومنین(ع) هم همین‌طور.

کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 82
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
 








95/8/23 - 07:25 - 2016-11-13 07:25:23





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن