واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: نامه رهبري و ظرفيتهايي كه از آن استفاده نشد
دو سال از اولين نامه مقام معظم رهبري به جوانان غربي و اروپايي ميگذرد؛ نامهاي كه بازتابهاي مختلفي در بين نخبگان و رسانههاي جهان داشت...
نویسنده : معصومه طاهري
دو سال از اولين نامه مقام معظم رهبري به جوانان غربي و اروپايي ميگذرد؛ نامهاي كه بازتابهاي مختلفي در بين نخبگان و رسانههاي جهان داشت آن قدر كه نامه دوم معظم له نيز مدتي پس از آن نوشته و منتشر شد و با همان شيوه مردمي در فضاي مجازي و حقيقي به دست مخاطبان خود، يعني جوانان اروپايي رسيد. پديده داعش كه در دولت اوباما در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا به وجود آمد و زمينه اسلامهراسياي شد كه اين گروهك ساخته و پرداخته دست غرب در رسانهها ايجاد كردند دليل اصلي نامه حضرت آقا بود. نامهاي كه به واسطه فضاي مجازي منتشر شد چراكه اين فضا در سالهاي اخير هژموني ابررسانههاي غربي را شكسته و مانع از سانسور به شيوه گذشته شده است. اما اين نامه تا چه حد قدرت اثرگذاري روي مخاطبش يعني جوانان غربي را دارد؟!
به زعم كارشناسان نامه تأثيرات مثبت زيادي داشته كه نتايج آن را به خصوص در بلندمدت ميتوان لمس كرد، زيرا مسئله تفكر و تحقيق مسئلهاي است كه به زمان نياز دارد هرچند خود نامه نيز مطمئناً تأثيرات آني و كوتاهمدت زيادي داشته كه قابل تأمل است.
اگر بخواهيم به اثرات نامه به صورت عملي نگاهي بيندازيم ميبايست به موضوع رهيافتگان به شكلي جدي و تخصصي وارد شويم؛ كاري كه با وجود همه محدوديتها و ناملايمات انجمن اسلامي شهيد ادواردو آنيلي بر روي آن متمركز شده است. اين انجمن نام يك جوان مشهور غربي را به دوش ميكشد كه با فضاي بسيار مشابهي با آنچه در نامه مقام معظم رهبري ترسيم شده است به اسلام گرويده است.
شهيد ادواردو آنيلي تنها پسر و وارث مولتي ميلياردر مشهور ايتاليايي سناتور جووآني آنيلي بود و مادرش، مارلا كاراچيلو، يك پرنسس يهودي بود؛ نمونه جالبي است از جوانان غربي كه نه از سر احساس و نياز مالي، بلكه با مطالعه و تحقيق به واقعيت رسيد و نه تنها نگاه اسلامستيزانه غرب را باور نكرد، حتي خودش مسلمان و شيعه شد. متأسفانه در مسئله نامه رهبري به نظر ميرسد مسئولان مربوطه به مصاديق عملي و واقعي مانند ادواردو نپرداختهاند و بيشتر حركتهاي انجام شده مبتني بر سيستمهاي ناكارآمد غربي بوده است. البته آنيلي تنها نمونهاي نيست كه با خواندن قرآن به اسلام گرويده باشد؛ هرچند به خاطر تمام مشخصههايش يك مورد منحصر به فرد و قابل تأمل است. او تلنگري است هم بر مسلمانان تا اسلام را دوباره بشناسند و هم بر غيرمسلمانان تا به اسلام نگاه منطقي و عقلايي داشته باشند.
جواني كه همه چيز داشت و از هر چيز نيز توليدكننده بهترين آنها اما در راه آنچه قرآن به او داد همه را رها كرد و سالها با سختي روزگار گذراند. شبيه سختيها و مشقتهاي مسلمانان صدراسلام كه نه تنها مانع از ايمان او نشد حتي ايمانش را هم قويتر كرد تا سرانجام به مقام شهادت رسيد.
واقعه ادواردو به ما نشان داد كه متأسفانه خارج از بحث تبليغي فاقد ساختارهاي تشكيلاتي و تخصصي و حمايتي هستيم. ادواردو به تنهايي و يك تنه در اين مبارزه ايستاد و به شهادت رسيد، درحالي كه اگر ساختاري وجود داشت از او در مقابل دشمنانش محافظت ميكرد. ادواردو به همت خود و البته كمك دوستان معدودش به تحقيق درباره اسلام تا درجه ايمان رسيد. اما هستند افرادي كه با مطالعه اسلام مسلمان و شيعه ميشوند كه به دليل نبود شبكه تشكيلاتي جذب فرقهها يا گروههاي مشكلدار ميشوند يا از نيمه راه بازميگردند.
نامه مقام معظم رهبري يك آغاز بود؛ آغازي كه با كمال تأسف تا امروز از سوي مسئولان امر بر تداومش انديشيده نشده و مسكوت ماند. اين سؤال به واقع وجود دارد كه چرا گذاشتيم تا فردي مانند ادواردو به شهادت برسد و بدتر از آن هيچ كدام از دستگاههاي مربوطه همتي به خرج ندادند تا حقيقت ادواردو بيشتر از مستند منتشر شود؟! در واقع ادواردو دو بار به شهادت رسيد؛ يك بار آن زمان كه به دليل نبود ساختارمندي فعاليتهاي ما كه ملقب به امالقراي جهان اسلام هستيم او را كه بارها تهديد به قتل كرده بودند كشتند و بار ديگر زماني كه با سانسور خبري و ايجاد شبهات و شايعات بسيار، وي را پس از شهادت غريبانهاش ترور كردند.
همين موضوع را در ماجراي نوه مالكوم ايكس شهيد مالكوم شباز ديديم و شاهد بوديم. مدير انجمن شهيد ادواردو آنيلي كه اين روزها فعاليت انجمن مجموعه مردمياش روي تازهمسلمانان متمركز است با تأسف درباره كاهلي مسئولان مربوطه ميگويد: «سال 91 با حمايت معاونت قرآن نمايشگاه بينالمللي قرآن براي اولين بار مالكوم شباز را كه شيعه شده بود شناسايي و به ايران دعوت كرديم، اما مدارك او در همان زمان به سرقت رفت و مدتي براي تهيه المثني مدارك هويتي وي در امريكا زمان برد كه به همين دليل نتوانستيم از موقعيت فراهم شده براي حضور وي در ايران استفاده كنيم. اين درحالي بود كه وي خود به ما پيام داد كه ميخواهد براي دو سال درحوزه علميه ايران درس بخواند؛ تأسفبار آنجاست وقتي به مسئولان مربوطه درباره بيداري اسلامي يا موارد مشابه مراجعه كرديم نه مالكوم ايكس را ميشناختند و نه حاضر بودند براي مسافرت وي به ايران هزينهاي بكنند؛ درحالي كه كنفرانسهاي پرخرج و صوري در همان زمان برگزار ميشد تا آنجا كه وي در مكزيك به شهادت رسيد. پس از آن نيز براي آن كه نام و راه او زنده باشد به بسياري از مسئولان پيشنهاداتي داديم اما با وجود آن كه سال بعد به نام اين شهيد نامگذاري شد، هيچ مسئولي ياريمان نكرد تا براي مظلوميتزدايي از اين شهيد و معرفي او به جهان با اسنادي كه در دست داشتيم اقدامي نمايد.»
اين مسئله يعني آن كه متأسفانه اعتقاد به ساختار و تشكيلات وجود ندارد. نامه مقام معظم رهبري خطاب به جوانان امريكاي شمالي و اروپايي ظرفيت بزرگي براي معرفي اسلام حقيقي به دنيا در مقابل وهابيت و فرقههاي دستسازي همچون داعش ايجاد كرد اما آيا واقعاً عزمي براي حركت پشت سر نامه رهبري نيز از سوي مسئولان امر وجود دارد؟!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]