واضح آرشیو وب فارسی:مهر: با مجوز نویسنده صورت گرفت؛
انتشار ترجمه رمانی از ریچارد رایت/ «کلارا کالان» به ایران رسید
شناسهٔ خبر: 3816480 - سهشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۲
فرهنگ > شعر و ادب
.jwplayer{ display: inline-block; } رمانی از ریچارد رایت از نویسندگان صاحبنام کانادایی با عنوان «کلارا کالان» در ایران منتشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، رمان «کلارا کالان» از آثار ریچارد رایت، نویسنده برجسته کانادایی در ایران با ترجمه اکرم پدرامنیا و از سوی نشر نفیر منتشر شد. رایت که در مقام نویسنده مولف سیزده رمان و دو کتاب کودک به شمار میرود، در این رمان و در بستر حوادث سالهای دهه ۳۰ در کانادا، داستان زندگی دو خواهر را روایت میکند که یکی در دهکدهای متروک و دیگری در نیویورک زندگی میکند و با نامه نگاری به همدیگر روزگار میگذرانند. رایت از لابهلای این نامههاست که خواننده را به لابهلای جامعه خود میبرد و با تیزبینی، دردها، تبعیضها و ستمهای اجتماعی که بر زنان در این جامعه روا میشود را بیان میکند.
این رمان همچنین روایتکننده نقد تند اجتماعی نویسنده بر ساختار رسانهای کشورهای غربی در مواجهه با ساختار خانواده است. رمان «کلارا کالان» در سال ۲۰۰۱ و پس از انتشار، تمامی جوایز ادبی معتبر کانادا از جمله جایزه گیلر، گاورنر جنرال، تریلیوم بوک اورد، و سیبیای را از آن خود کرده است و در بسیاری از روزنامههای مشهور کانادا و آمریکا درباره این رمان نقد و نظر به انتشار رسیده است از جمله نشریه تایمز لندن که این اثر را در زمره یکی از برجستهترین رمانهای عصر حاضر معرفی کرد. این کتاب با اطلاع نویسنده ترجمه شده و وی در متن کوتاهی از ترجمه آن به زبان فارسی و انتشار در ایران ابراز خوشنودی کرده است. در بخشی از این رمان میخوانیم: با تمام وجود دلم میخواهد کمکت کنم که بفهمی چقدر همه این داستان سخت، پیچیده و جانسوز است: یک روز به تو خواهم گفت که چگونه آموختم به تماشای نور رو به افول روزهای پاییز بنشینم یا بوی خاک را در اوان بهار در دل برفها بیرون بکشم؛ چگونه در یک روز زمستانی باورهایم رنگ باختند. در یک غروب تابستانی بر چرخ و فلکی سوار شدم و از اوج آن به مردی که آسیبی سخت به من رسانده بود، چشم دوختم؛ به تو خواهم گفت که روزی به رم سفر کردم و در شهر آن شاعر مرده چه شمار بزرگی جنگاور دیدم؛ به تو خواهم گفت که چگونه با پدرت، جلو در سینمایی، در تورنتو ملاقات کردم... شاید از همین نقطه شروع کنم و ماجرا را برایت بگویم. در یک غروب زمستانی، وقتی چراغها را زودتر از معمول روشن کنیم یا شاید در یک روز تابستانیپر از برگ با آسمانی درخسان. قصهام را با فعلهای کمکی شروع خواهم کرد: من... هستم. تو... هستی. آن... هست. این رمان را نشر نفیر با قیمت ۳۰ هزار تومان منتشر کرده است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]