پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849286168
ترجمه های بد از کتاب های خوب
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ترجمه های بد از کتاب های خوب تهران- ایرنا- روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش درباره نبود قانون کپی رایت و توان فرسا شدن مترجمی کتاب به ارایه گزارشی پرداخت و نوشت: مترجم پیش از بستن قرارداد با ناشر بهتر است با خودش قرارداد ببندد که به «متن» وفادار بماند؛ این مورد از دیگر موارد بسیار مهم تر است؛ زیرا نویسنده و مؤلف به متن اش همچو فرزندش نگاه می کند.
در ادامه این گزارش که در شماره شنبه 17 مهر 1395 خورشیدی به قلم علی درویشی انتشار یافت، می خوانیم: البته در ایران، قانون کپی رایت در جریان نیست، که به معنیِ هیچ شمردن مؤلف است. همچنین ویراستار ترجمه نیز وجود ندارد و اگر دارد به کار گرفته نمی شود؛ همان گونه که برای ویرایش متن فارسی هم ویراستار نیست، زیرا قیمت کتاب را گران خواهد کرد. گاهی هم که ویراستار هست، نویسنده ایرانی از روی ناچاری، تن به همه خواست های ویراستار میدهد؛ اما بهتر آن است که یک متن «پُر ایراد» به جای دگرگونیِ بنیادی، به نویسنده برگردانده شود تا این که از سوی ویراستار، دوباره نویسی شود، که خدمتی به نویسنده خواهد بود.برگردیم به ترجمه! نمی توان به این سخن باور آورد که ترجمه، خیانت به نویسنده است هنگامی که نویسنده خارجی ـ با آگاهی بر تازه کاری مترجم ـ با آغوش باز پذیرایش است. البته نیمی از گناه ترجمه بد به دوش ناشر است. ناشری که به یک مترجم، ترجمه کتابی را پیشنهاد می کند، نه این که تماسی با نویسنده ندارد، بلکه برای کتاب ترجمه، ویراستار هم ندارد؛ همانگونه که برای کتاب های زبان فارسی(غیرترجمه) هم ندارد! در این سخنی نیست که دریافت کژ و مژ از بندها از سوی مترجم، به متن اصلی آسیب می زند، ولی در این موارد، وجود ویراستار می تواند کمک بزرگی باشد. چنین ویراستاری می تواند از میان منتقدین آگاه جامعه گزینش شود.** چشم پوشی بر لغزش ها به باور اسماعیل فرحبخش ـ مترجم و ویراستار مقیم آلمان، اگر استادان دانشگاه ها کم کاری را کنار بگذارند، با به میان آمدن ترجمه دوم (و بهتر) از یک کتاب، ترجمه نخست و بی کیفیت، دیگر خواننده نخواهد یافت و از گردونه بازار خارج خواهد شد. همچنین 2 ترجمه از یک کتاب، زمینه گزینش بهتر را برای خواننده فراهم می آورد.به گفته او اینک ترجمه کردن یکسویه است و فقط دانش آموختگان زبان، دستی در ترجمه دارند. در حالی که همان گونه که گفته شد، یک سری از ترجمه متن های خارجی باید در قلمرو دانشگاه و از سوی استادان دانشگاه انجام گیرد؛ و زمانی که این کار زمان بر انجام می شود، دانشگاه حتی یک ستاره کاغذی برای چنین کاری به استادان نمی دهد، از اینرو گرایش ها نیز در استادان می میرد و آنان یا یک کتاب را به زبان مادری کتاب می خوانند، یا از ترجمه دست و پا شکسته دانشجویان بهره می برند.او می افزاید: حقیقت این است که بیشتر استادان دانشگاه های ما با آن که کتاب ها را به زبان اصلی میخوانند، ترجمه اش نمی کنند، که یکی از چراهایش گفته شد؛ چراییِ دومش این است که ترجمه کتاب کار بسیار سختی ست و یک استاد را در برابر داوری میلیون ها نفر قرار می دهد. هنگام خواندن یک کتاب به زبان خارجی، دریافت های نابسنده از کتاب، به یاری دانشنامه و فرهنگ واژه از میان می رود، ولی در ترجمه با فرآیندی پیچیده تر، نیاز به جمله سازی است؛ (همان کاری که نویسنده می کند.)** یک کتاب یک رویداداین چشمداشت بیهوده است که چون یک کتاب به زبان مادری خود در فلان کشور، یک رویداد به شمار می رود، برگردان آن نیز از سوی یک دیلماج(مترجم) نیز باید یک رویداد به وجود بیاورد.سخن دکتر فرحبخش نیز مگر این نیست: همه کتاب ها نیمی از هستی یت خود را در ترجمه از دست می دهند و اگر کسی می خواهد رویدادهای مکتوب را در جهان پی بگیرد، باید به زبان انگلیسی، نه فقط آشنا بلکه چیره باشد. اما ترجمه کتاب ها در کشور ما هرگز از سوی این «انسان های چیرهدست زبان انگلیسی» رخ نمی دهد، زیرا اینان با رفتن به ژرفای یک کتاب، به خوبی پی میبرند که امکان برگرداندنش به زبان فارسی نیست، یا خود را ناتوان می بینند، یا زبان فارسی را ظرف کوچکی برای چنان محتوای بزرگی می انگارند، یا به این باور می رسند که آن محتوا فقط در آن زبان، امکان نمود یافته است و برای به وجود آوردن مشابه یا نسخه برتر، نیاز به الهام از سوی اندیشمندان بزرگ است، و نه مترجمان بزرگ! اسماعیل فرحبخش می افزاید: برخی کتاب های ترجمه، به چاپ چندم می رسد و هربار از سوی مترجم (نه ویراستار) ویراست میشود، اما باز هم نادرستی و لغزش زیاد دارد؛ و این ویرایش شاید تا ابد ادامه یابد! به هر رو چاره ای نیست و ترجمه نمی تواند تعطیل شود.باید از همه زبان ها و از همه دانش ها، کتاب های خوب برگردان شود تا بخوانیم و بدانیم در آن سوی آب ها چه می گذرد. بی گمان ترجمههایی که در برخی مجله های تخصصی از نوشتارهای اندیشمندان جهان انجام می گیرد، خواننده را متوجه کژتابی برخی مترجمان می کند.او باور دارد: کار ترجمه سخت است و ترجمه در زمینه ادبیات از همه پیچیده تر و سخت تر و ترجمه شعر چه بسا ناممکن! زیرا ابزارهای ادبیات، همانندسازی و ایجاز و کنایه و ایهام و گاه ابهام است و نه فقط زبان را به خدمت اندیشه می گیرد، بلکه زبان را محو اندیشه (حل شدگی) می کند؛ در چنین وضعیتی، زبان از ابزاری فرهنگی و ملی، دگردیس به ابزاری شخصی و خصوصی می شود که درک آن، زیستِ سالیان را در آن جامعه می طلبد؛ به سخن دیگر مترجم برای ترجمه کتاب، باید به زادگاه نویسنده سفر کند.** مؤلفه های زبانمؤلفه های زبانی هر کشوری برآمده از مؤلفه های فرهنگی آن سرزمین است، بنابراین افق شناخت مترجم، افزون بر زبان باید دربرگیرنده سیاست، حقوق، ادب، آداب، هنر، ویژگی های اجتماعی و باورهای متافیزیک نیز باشد؛ آگاهی بر همه این ها بر مترجم بایسته است. اسماعیل فرحبخش در این مورد می گوید: در ایران می گوییم سوار «واحد» شدم؛ واحد در این جمله به کل تغییر ماهیت داده و به جای اتوبوس نشسته است! در زبان خودمان می گوییم دلم به درد آمد، یا دلم درد می کند، که هر یک معنی خود را دارد. یا می گوییم دیشب دچار دردسر شده ام، یا دیروز سردرد گرفتم، یا امروز سردرد داشتم؛ که معنی جمله نخست گرفتاری است و معنی جمله دوم خبر از آدمی پرگو می دهد و جمله سومی نشان از میگرن. واژه free در زبان انگیسی هم معنی آزاد می دهد و هم رایگان. یا page نیز به همچنین و دارای معنی های مختلف «صفحه» و «پادو» است. حال اگر همه نویسندگان به ویژه ادیبان و شاعران مانند «گونترگراس» بیایند و با زبان بازی کنند، یا مانند «هایدگر» دست به واژه سازی بزنند، ببین چه خواهد شد، بی گمان کار ترجمه تعطیل خواهد شد. برای همین رابرت فراست، شاعر انگلیسی در تعریف شعر می گوید «شعر آن است که در برگردان به زبان دیگر می میرد.» بسیار پیش آمده است که از یک واژه، 2 نویسنده، 2 گونه سود بردهاند، ولی مترجم فقط از کاربرد رایج خبر داشته است.فرحبخش معتقد است: همه ترجمه ها دچار لغزش اند؛ همان گونه که گفته شد، حتی پیش آمده که مترجم در چاپ سوم نیز با وجود درج «ویرایش سوم» باز نتوانسته است همه لغزش های ترجمه خود را درست کند. چون مترجم از روی متن اصلی رونویسی نمی کند، بلکه می کوشد جهانی را از دلِ جهانی دیگر بزایاند. به سخن دیگر، کاری غیرممکن را ممکن ساختن. بی گمان هر نویسنده و شاعر و اندیشمندی با نگاه به ترجمه کتاب خویش، در دل به جوانمرگ شدن کتابش در کشور دیگر اشگ جگر می ریزد، ولی از آن جایی که هر نویسنده ای نیاز به ترجمه کتابش دارد، حتی اگر قانون کپی رایت را هم پیروی نکرده باشد، در برابر مترجم کتابش لبخند می زند و دست به شانه اش می کشد.رحیم نازکی ـ ویراستار نیز می گوید: اگر کار مترجم را جایگزین کردن درونیات یک متن با واژه هایی همتراز و همسو در زبان دیگر بدانیم، در حقیقت کارش نه مترجمی، که نوشتن کتاب به زبان دیگر خواهد بود. اگر شما مترجم تور جهانگردان باشید، کارتان آسان خواهد بود، ولی اگر از شما بخواهند کتابی را از زبان پهلوی برای همان جهانگردان توضیح دهید، کسی سر در نخواهد آورد. نبود قانون کپی رایت در ایران، مترجم را از نویسنده دور می سازد و چنین امتیازی را از او می گیرد و این بر چندی و چونیت (کم و کیف) ترجمه تأثیر بدی می گذارد؛ زیرا نخستین منتقد ترجمه یک کتاب پیش از چاپ، می تواند خود نویسنده کتاب باشد و کتاب را پس از چاپ از نقدشدن و به زمین کوفتن، رهایی دهد.** ندانم کاری در کار ترجمهمترجم جوان با آسان گیری، دچار لغزش های جبران ناپذیر می شود و خواننده را دچار سردرگمی می کند؛ یک سبب اش این است که اینان نشان دادن کار خود را پیش از چاپ به یک مترجم ورزیده، کسرشأن می دانند.ترجمههای سرسری، شتابناک و آسان پنداشت جوانان، بیش از هرچیز نشان از شیفتگیِ آنان به نامدارشدن دارد. مترجم جوان برای دورماندن از لغزش های واژه ای و متهم نشدن به بی سوادی، برای یافتن برابر نهادها و واژه های درست و مناسب باید کوشش کند و اگر نمی تواند، بهتر که برگردان کتاب را کنار بگذارد؛ زیرا ترجمه کردن، مانند هرکار اندیشگی، نیاز به عرق ریختن روح دارد.سخنان اسماعیل فرحبخش در این مورد: اگر ترجمه هم هنر باشد و هم فن، بیشتر مترجمان هیچ یک را ندارند، زیرا به سبب نبود قانون کپی رایت در ایران، از هنر نویسنده و فن او در نوشتن آگاه نیستند، تا بتوانند آینهِ تمام نمای هنر و فن او باشند. هنگامی که شما ندانید کسی که پشت دیوار است، چه هنرنمایی می کند، چگونه خواهید توانست برای مخاطبان خود در این سوی دیوار هنرش را توضیح دهید؟ هر نویسنده، استیل و گویش خودش را دارد؛ گاهی مترجم، چون خودش به دریافت درستی از یک بند (پاراگراف) نمی رسد، پیش خودش آن را به پای گنگیِ نگارش نویسنده می گذارد و دگردیس اش می کند. بی گمان تماس با نویسنده و اگر ممکن نیست، زمینگذاشتن متن و رفتن به سراغ متن دیگر بهتر است. اگر در متن دیگر نیز همین مشکل پیش آمد، مترجم باور بیاورد که تواناییِ بسنده ای در ترجمه ندارد و باید برود دنبال پیشه دیگر؛ وگرنه می شود آن پزشکی که پس از هر بار جراحی، یکی از ابزارها را در بدن بیمار جا می گذاشت و کار به جایی کشید که اتاق عملش از ابزارهای جراحی تهی شد! او می افزاید: گاهی نیز پیش می آید که آب از سرچشمه گل آلود است و یک کتاب به زبان مادری (اصلی)، دچار نارسایی است و نشان می دهد که مؤلف در نوشتن ناتوان بوده است، چنین کتابی ارزش ترجمه ندارد. هستند کتابهایی که ترجمهناپذیرند و نمی توان کاری کرد. مترجم کوشش خود را می کند، ولی کتاب چموش و رام نشدنی است و تن به برگردان نمی دهد. اگر مترجم بخواهد در هر ترجمه ای اثری شگفت! (نه از نویسنده بلکه از خود) بر جای بگذارد، در نهایت می شود ذبیح الله منصوری؛ و نه دیگر کوچکترین اثری از نویسنده خواهد ماند و نه از مترجم. البته ترجمه هایی مانند طبل حلبیِ زنده یاد دکتر عبدالرحمان صدریه هم خوب نیست. این همه وفاداری به متن، امتیاز نیست، نامش هم وفاداری به نویسنده نیست. خواننده ایرانی به همان نسبت که رمانِ سخت خوان «گونترگراس» را به آلمانی درنمی یابد، از ترجمه آقای دکتر هم لذتی نمی برد.** چکش منتقدانفقط یک ترجمه خوب، ارزش نقدشدن دارد و ترجمه بد را باید کنار گذاشت. این سخن بسیاری از کارشناسان است. اما میان کسانی که دستی در نقد ترجمه دارند، کمتر منتقد راستین یافت می شود. به سخن دیگر منتقد پاک نهاد کم است! و دوم این که بیشترشان سواد نقد و به ویژه نقد ترجمه را ندارند. بی گمان اگر منتقدی، تواناییِ بالایی در زبان داشته باشد، به سراغ ترجمه آب و نان دار می رود و زمانش را به نقد، هدر نمی دهد.اسماعیل فرحبخش در این مورد می گوید: یافتن معنی نادرست واژهها در یک کتاب ترجمه، نیاز به یک ذره بین ساده دارد که از دستفروش جلوی دانشگاه، ارزانتر می شود تهیه کرد و نیازی هم نیست دسته اش نقره کوب باشد، یا حتماً «Germany made»! به این نقدها می گویند آسان یاب. نقدهایی که بالاترین کارشان، پایین آوردن شمارگان کتاب است، شمارگانی حتی کمتر از این ای که هست؛ زیرا چاپ یک نقد در ایران، کتاب ترجمه شده و مترجم را از سکه می اندازد و ضربه فنی می کند. برخی منتقدان، کاری به بازآفرینی مترجم ندارند و نیز این که چقدر روح کتاب منتقل شده است؛ حتی به ویژگیِ نحوِ زبان (جمله شناسانه) هم کار ندارند؛ فقط به گشت وگذار در یک کتاب ترجمه و وارسیِ واژه به واژه (لفظ به لفظ) آن کار دارند که این فقط بخشی از نقد است، نه همه نقد! او می افزاید: گاهی پیش می آید که یک کتاب ترجمهِ ناچندان خوب، رهنمونی می شود که خواننده برود پیِ آن کتاب و به زبان مادریِ نویسنده بخواندش؛ ولی هرگز یک نقد بد، چنین برآیند مثبتی در جامعه ندارد و نخواهد داشت. آیا منتقدان ما همترازِ مترجمان هستند؟ بی گمان اگر بودند یا باشند، همانگونه که گفته شد، کتاب را ترجمه دوباره میکنند، چون نان و آبدار است. فقط به ایران نگاه نکنید، اشتباه در کار ترجمه، از مترجم خارجی نیز سر می زند، با این تفاوت که در آن جا ویراستار هست. گاهی یک کتاب ترجمه از زبان فارسی به دستم میرسد که 50 درصدش کج فهمی است؛ حتی چنین کتابی که 1 سال برایش زمان رفته، روانه دلو آشغال نمی شود و ویراستار، به خواسـت ناشـر سرپـا نگـه اش مـی دارد.فرحبخش به سخنانش ادامه می دهد: «خواه ناخواه، ره آورد نقدها، خوشامدگویی به دشمن است؛ اگر کسی دشمن ندارد و دل اش دشمن می خواهد، برود کتاب نقد کند. از بس که منتقد راستین کم است، نویسنده ای را نمی یابی که باوری به منتقد راستین داشته باشد. برخی از نویسندگان هنگامی که از مترجمان بزرگ سخن می رود، می گویند مترجمان بزرگ مرده اند!»برخلاف آب شنا کردن منتقد، یعنی که در نقدش به دوست وام ندهد و از دشمن اش نیز کینه کشی نکند. جای کینه کشی در نقد نیست. منتقد حتی اگر نقد منصفانه کند، بازهم برای خود دشمن تراشی کرده است.«بسیاری از اهل کتاب از ترجمه های کم مایه و حتی بی مایه و کم حوصله، سخت گله مندند، ولی برای پرهیز از به وجود آوردن دشمن، از نوشتن نقد می پرهیزند. به گمانم آنان بهترین شیوه را در پیش می گیرند. زیرا جمله جمله نقد، یعنی رد (نفی) مترجم. بر همین پایه، بسیاری بر این باورند که فقط بر ترجمه های با ارزش باید نقد نوشت که جایی برای ایراد نیست و فقط باید تعریف و ستایش کرد؛ و همچنین معتقدند که ترجمه بد را فقط باید رها کرد و در کل به سویش نرفت، نه به هدف خرید، و نه به هدف نقد. البته نقدنوشتن بر ترجمه های عالی، کار بسیار سختی است، زیرا چه بسا منتقد، نقاط تاریک را نبیند و منتقد دیگری با نوشتن نقدی بر نقد، او را (با کنایه) متهم به دوست بازی کند و از اعتبار بیندازد. برخی منتقدان نیز دوست دارند مدام ذوق خود را بر مترجم تحمیل کنند؛ ولی همین ها با وجود داشتن ذوق های بجا و در خورِ توجه، ناتوان از ترجمه یک کتاب هستند.» *منبع: روزنامه اطلاعات**گروه اطلاع رسانی**9117**9131**انتشار دهنده: شهربانو جمعه
17/07/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
كتاب عاشورايي فريبا كلهر به روسي ترجمه شد
كتاب عاشورايي فريبا كلهر به روسي ترجمه شد كتاب ۱۰ قصه عاشورايي كه فريبا كلهر آن را براي كودكان و نوجوانان نوشته است از سوي بنياد مطالعات اسلامي به زبان روسي ترجمه و منتشر شد ترجمه روسي داستان مصور كودكان ۱۰ قصه عاشورايي كه فريبا كلهر آن را نوشته است توسط بنياد مطالعات اسلاترجمه دانشنامه استنفورد به کتاب ۶۲ رسید
توسط نشر ققنوس ترجمه دانشنامه استنفورد به کتاب ۶۲ رسید شناسهٔ خبر 3805562 - جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰ ۱۷ فرهنگ > کتاب jwplayer display inline-block; با چاپ دو عنوان جدید مجموعه ترجمه دانشنامه استنفورد توسط نشر ققنوس به کتاب شصت و دوم رسید به گزارش خبرنگار مهر به تازگی دوکتابهای قدیانی به زبان روسی و اسپانیایی ترجمه شد
کتابهای قدیانی به زبان روسی و اسپانیایی ترجمه شد شناسهٔ خبر 3808747 - شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲ ۲۰ فرهنگ > کتاب jwplayer display inline-block; تعدادی از کتابهای انتشارات قدیانی در حوزههای مذهبی و ادبیات کهن به زبانهای روسی و اسپانیایی ترجمه و در اختیار علاقهمندان قرار گترجمه روسی کتاب «مطالعات اسلامی در غرب» منتشر شد
ترجمه روسی کتاب مطالعات اسلامی در غرب منتشر شد شناسهٔ خبر 3795562 - شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱ ۱۶ دین و اندیشه > سایر jwplayer display inline-block; کتاب مطالعات اسلامی در غرب با همکاری سازمان مطالعه و تدوین سمت بنیاد مطالعات اسلامی روسیه و انستیتو شرقشناسی مسکو در روسیپایان مرمت کتابخانه تاریخی پروین اعتصامی
مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران با اشاره به مرمت و بازسازی ساختمان کتابخانه پروین اعتصامی در باغ نگارستان گفت کتابخانه در حال حاضر آماده بهره برداری است به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روابط عمومی و امور بین الملل سازمان زیباسازی شهر تهران دکتر عیسی علیزاده با تاکید بر اینمعاون فرهنگی وزیر ارشاد: پایتخت کتاب ایران فعالیتهای اصیل کتابخوانی در شهرستانها را نمایان کرد
معاون فرهنگی وزیر ارشاد پایتخت کتاب ایران فعالیتهای اصیل کتابخوانی در شهرستانها را نمایان کرد سید عباس صالحی طی پیامی به همایش تحویل تندیس و لوح پایتخت کتاب از اهواز به نیشابور گفت طرح انتخاب و معرفی پایتخت کتاب ایران توانست امواج غرورآفرینی از فعالیتهای صادقانه و اصیل را درکتابی در خصوص مباهله؛ سنتی در رتبه جهانی
کتابی در خصوص مباهله سنتی در رتبه جهانی انتشار این کتاب در حالی که جهان سرمایهداری در صدد است با تقویت نیروهایی مانند داعش چهره اسلام را نادرست معرفی کرده و بر موج اسلامهراسی بیافزاید ضروری به نظر میرسد تاب فرهنگ مباهله روشی در رویارویی با دگراندیشان نوشته آیتالله محمسومین پایتخت کتاب ایران انتخاب میشود
سومین پایتخت کتاب ایران انتخاب میشود پس از برگزاری موفق دو دوره انتخاب پایتخت کتاب ایران سومین پایتخت کتاب ایران پس از بررسی شهرهای متقاضی اسفندماه معرفی میشود به گزارش حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این رتصویر احمدینژاد روی جلد کتابی درباره اصغر فرهادی
تصویر احمدینژاد روی جلد کتابی درباره اصغر فرهادی همزمان با اکران فیلم فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی کتاب تازهای درباره سینمای فرهادی با عکسی از محمود احمدینژاد منتشر شده است به گزارش ایلنا تروما عنوان کتابی است از سیدمجید حسینی و زانیار ابراهیمی که در ۲۱۵ صفحه و توسکتابخانهها در پارک چه میکنند؟
کتابخانهها در پارک چه میکنند کتابخانه عمومی ای که شهرداری خرمآباد برای اولین بار در پارکها ایجاد کرده بود خرد شد و کتاب هایش به یغما رفت این طرح که گویا برای نخستین بار در کشور به انجام رسیده بود و امید میرفت بتواند موفق باشد متاسفانه مانند دوچرخههای عمومی پایتخت که دزد-