واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چگونه شغل مورد علاقه خود را پیدا کنیم؟
چیزیکه در آن فضای آرام برق میزند تجربهای عمیق است. تجربه ای ساکت ولی احتمالا دردآور. ایسای به مصاحبهای با معلم ۲۴ ساله آیودجی اوگونی اشاره میکند:« وقتی پدرش به قتل رسید، او داشت درس میخواند تا دکتر شود.
داشتن یک شغل ایدهآل و دلخواه بیشتر از آن چیزی که فکرش را بکنید بر کل زندگی شما تاثیر گذار خواهد بود، صحبت فقط سر دستمزد ماهیانه شما نیست بلکه ابعاد روحی و جسمی نیز مورد نظر است.
به گزارش آلامتو و به نقل از بیزینس ترند؛ شاید در حین یک تست سنجش شایستگی شغلی یا در جریان گپ و گفتمانی صمیمی بعد از ترک کارتان اتفاق افتاده که یکی با شما در مورد اینکه چطور شغل «دلخواه» خود را پیدا کنید صحبت کرده باشد. این عبارت از آن عبارتهاییست که مردم در موردش حرفهای زیادی میزنند. ولی موسس StoryCorps، دیو ایسای مساله را به خوبی بررسی کرده است. به خصوص عبارت «پیدا کردن شغل دلخواه» را. وی میگوید: «به همین راحتی نیست. وقتی افراد شغل دلخواه خود را پیدا میکنند، مطمئن باشید که تصمیمات سختی گرفتهاند و هزینه های زیادی دادهاند تا کاری را انجام دهند که برای آن ساخته شدهاند.»
به عبارت دیگر، اینطور نیست که شما فقط شغل دلخواه خود را «بیابید». بلکه مجبورید برای آن بجنگید. و این چیزیست که ارزش جنگیدن را دارد. ایسای که برنده جایزه سال ۲۰۱۵ TED شده میگوید:« در درون افرادی که شغل دلخواه خود را پیدا کردهاند عطشی موج میزند. آنها کسانی هستند که برای صبح بیدار شدن و سر کار رفتن لحظه شماری میکنند.»
پس از یک دهه گوش کردن به مصاحبههای StoryCorps، ایسای متوجه شد افراد معمولا داستان اینکه چطور شغل دلخواه خود را پیدا کردهاند را با دیگران به اشتراک میگذارند. و حالا، وی دهها داستان عالی در مورد این موضوع را در کتابش با عنوان «شغل دلخواه: اهداف و علایق در کار» آورده است. در زیر، او ۷ توصیه را در مورد جنگ سخت برای پیدا کردن شغلی که عاشقش هستید آورده است:
۱. شغل دلخواه شما در تقاطع یک نمودار ون از ۳ چیز است: انجام دادن کاری که در آن خوب هستید، احساس میکنید قدرتان را میدانند و اعتقاد دارید که آن کار زندگی بقیه را بهتر می سازد.
ایسای میگوید:« وقتی این سه چیز کنار هم قرار میگیرند، مانند جرقه عمل میکنند.» او پیشنهاد نمیکند که شخص باید حتما یک جراح و نجات دهندهی جان انسانها باشد تا احساس کند شغل دلخواهش را دارد. به پیشخدمت رستورانی فکر کنید که با مشتریان صحبت میکند و باعث میشود آنها فکر کنند دوست داشته میشوند. این تقارن را چطور ارزیابی میکنید؟ ایسای میگوید:« شما باید تمام چیزهایی را که دوستانتان، یا والدینتان یا جامعه به شما میگویند انجام دهید کنار بگذارید و فقط به آن فضای آرام درون خودتان که حقیقت را میداند رجوع کنید.»
۲. شغل دلخواه شما معمولا از دل تجربه های سخت بیرون میآید.
چیزیکه در آن فضای آرام برق میزند تجربهای عمیق است. تجربه ای ساکت ولی احتمالا دردآور. ایسای به مصاحبهای با معلم ۲۴ ساله آیودجی اوگونی اشاره میکند:« وقتی پدرش به قتل رسید، او داشت درس میخواند تا دکتر شود. او متوجه شد آن کاری که برایش ساخته شده معلم بودن است. وی میگوید هر وقت پایش را در کلاس درس میگذارد، پدرش نیز با وی وارد میشود.» اینطور افرادیکه سختترین تجربیات خود را به مسیری جدید تبدیل میکنند در طول کتاب مکررا مورد اشاره قرار گرفتهاند. وی میگوید:« داشتن تجربهای که واقعا شما را تکان دهد و مرگ شما را به یادتان آورد میتواند اتفاق بسیار مهمی در زندگی افراد باشد. بیشتر اوقات، این به تغییر منتهی میشود. ما وقت زیادی را صرف کار میکنیم، پس این میتواند اولویتهای شما را در مورد زندگی شغلیتان تغییر دهد.»
۳. رسیدن به شغل دلخواه معمولا نیاز به شجاعت دارد و پر و بالتان را تکان میدهد.
در جایی دیگر از موضوع شغل دلخواه، در مورد وندل اسکات میشنویم که اولین راننده ناسکار آفریقایی-آمریکایی در سال ۱۹۵۲ بود و علیرغم تهدیدها در مورد زندگیاش به رانندگی ادامه داد. در مورد دوروتی واربرتون که وقتی در حال مطالعه جهت شکستن تابوی سقط جنین بود با جنسیت زدگی افراطی مواجه شد. در مورد برنل کاتلن که اولین فروشگاه خواربار را در محله نهم Ward پس از طوفان کاترینا تاسیس کرد چون نمیخواست روحیه محله قدیمیاش از بین برود. ایسای میگوید شغل دلخواه خیلی وقتها با ایستادن در مقابل آنچه که هست و قابل قبول نیست شروع میشود و سپس کارتان را وقف این میکنید که آن را تغییر دهید: «این کاری است که با امید، عشق و مبارزه طلبی جرقه زده شده و با هدف داشتن و پشتکار شعله ور میشود.»
۴. دیگران معمولا شما را به سمت شغل دلخواهتان هل میدهند.
شارون لانگ در اکثر سالهای زندگیاش شغلهای عجیب و غریب داشته است. ایسای میگوید:« او با دخترش به دانشگاه رفته بود و هنگامی که خزانه دار دانشگاه داشت به آنها فرمهای دریافت تسهیلات مالی را میداد، او آرام به خودش گفت: کاش من هم دانشگاه میرفتم. خزانه دار جواب داد: خیلی هم دیر نشده است. شارون در یک دوره فنی ثبت نام کرد و با پیشنهاد مشاورش انسانشناسی قانونی را به عنوان درس علمیاش انتخاب کرد. ایسای میگوید:«مشاور فقط به این دلیل این درس را پیشنهاد داد که فکر میکرد سادهترین درس علمی جهت پیش نیازی دانشی رشتهاش بود. ولی لحظهای که او سر کلاس نشست، بومممممم…. این دقیقا همان چیزی بود که او برایش ساخته شده بود.» ایسای این داستان را تعریف میکند تا نشان دهد که چگونه شغل دلخواه همزمانی که بسیار شخصی است، میتواند ناشی از ارتباطات نیز باشد. وی میگوید:« دیگران معمولا بدون درک کردن این، شما را به این طرف و آن طرف هل میدهند. وقتی افراد شغل دلخواه خود را پیدا میکنند میخواهند از کسانی که به آنها کمک کرده اند به آنجا برسند، تقدیر کنند.»
۵. چیزی که اهمیت دارد آن اتفاقی است که پس از پیدا کردن شغل دلخواهتان رخ میدهد.
تعریف گذشتهی «پیدا کردن شغل دلخواه» آن را طوری جلوه میدهد که انگار صندوقچهای طلا در پس یک رنگین کمان است. آن را پیدا میکنید و قصه دیگر تمام است…. ولی ایسای تاکید میکند که یافتن شغل دلخواه شما فرآیندی ادامه دار است. وی میگوید:« درک اینکه شغل دلخواه شما چیست بسیار با اینکه با گوشت و پوست و استخوان خود آن را انجام دهید متفاوت است. دنبال شغل دلخواه گشتن شاید نیاز به این داشته باشد که به مدرسه بروید یا کنار کسی شاگردی کنید. شاید نیاز داشته باشد که یک کسب و کار راه بیندازید. معمولا این امر فرد را به سمت سلسلهای از کارها که برای خدمت به بقیه است، سوق میدهد. این کتاب اصولا نامهای عاشقانه است به پرستارها، معلمها، فعالین اجتماعی و…افرادی که غالبا برای کاری که انجام میدهند مورد قدردانی قرار نمیگیرند.»
۶. به سن ربطی ندارد.
ایسای وقتی ۲۱ سالش بود شغل مورد علاقهاش را وقتی یافت که با شخصی در بین اعتراضهای Stonewall مصاحبه میکرد. وی میگوید:« به محض اینکه دکمه ضبط را زدم میدانستم که خبرنگار بودن و مصاحبه کردن با آدمها کاریست که در باقی عمرم انجام خواهم داد. من خیلی خوش شانس بودم که این اتفاق وقتی خیلی جوان بودم افتاد.» ولی جمع آوری داستانهای انسانها برای کتابش به یادش آورد که پیدا کردن شغل دلخواه میتواند در هر سنی اتفاق بیفتد. کتاب مصاحبهای دارد با کسی که در سن ۱۵ سالگی میخواست داور مسابقات NBA شود و شخص دیگری که ۳۰ سال به عنوان حسابدار کار کرده بود تا اینکه فهمید علاقهاش به کار تکه کردن ماهی است. ایسای میگوید:« انجام دادن کاری که برای آن ساخته شدهاید یکی از راضیکنندهترین و ارزشمندترین تجربیاتی است که یک انسان میتواند داشته باشد. پس هیچگاه ناامید نشوید.»
۷. پیدا کردن شغل دلخواه معمولا همراه با یک چک سفید امضا اتفاق نمیافتد.
روند بعدیای که ایسای در داستانهای افرادی که شغل دلخواه خود را پیدا کردهاند میبیند: آنها معمولا در حال ترک کردن یک شغل پردرآمد و رسیدن به یک شغل کمدرآمدتر ولی راضیکنندهتر هستند. وی میگوید:« پیامی که ما به افراد جوان جامعه میفرستیم این است که شما باید کمترین کار ممکن را انجام دهید ولی بیشترین درآمد ممکن را داشته باشید. این یک رویاست. ولی نکته جالب در آرشیو StoryCorps این است که رویای دیگر و بسیار پرحاصلتری نیز وجود دارد که در آن ریسک کردن و سخت کار کردن برای داشتن زندگی خوب یک اصل است.» در نهایت این درسی بود که وی از نوشتن این کتاب گرفت: « هیچ میلیونر، میلیاردر یا فرد مشهوری که حساب توییتر پرطرفداری داشته باشد نمیتواند در این باره به ما چیزی بیاموزد. فقط داستانها هستند که میتوانند به ما در مورد زندگیهای خوب یاد بدهند.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]