محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828075561
دل‌نوشته دختر زنده‌یاد انوشیروان ارجمند برای پدرش
واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: دل‌نوشته دختر زنده‌یاد انوشیروان ارجمند برای پدرش
با فرا رسیدن محرم، بهار ارجمند در یک پست اینستاگرامی، یاد و خاطره پدر هنرمندش را که آذر دو سال پیش درگذشت، زنده کرده است.
به گزارش خبرآنلاین، دختر انوشیروان ارجمند که خود بازیگر تئاتر و تلویزیون است، با انتشار یک عکس و متنی کوتاه، از روزهایی یاد کرده که پدرش در نقش راهب نصرانی در نمایش «خورشید کاروان» ایفای نقش می‌کرده است. «خورشید کاروان» به نویسندگی و کارگردانی محمود فرهنگ، 25 سال است در ایام محرم و صفر روی صحنه می‌رود که به مدت 12 سال، نقش راهب دیر آن را زنده‌یاد انوشیروان ارجمند بازی می‌کرد. بهار ارجمند نوشته: «محرم است بابا جانم، میخوام بيام سرِاجرا، اجرای خورشيد كاروان....بيام پشت صحنه...همون سمتی كه تو هميشه مينشستی كه بری روی سِن...و در ميان هر ورود و خروجی بيای اونجا وُ يه چای بخوری وذكر بگی و توو خودت گريه كنی و بهم بگی از خودش بخواه بابا جون...از خودش...منم به چشمای اشك آلودت نگاه كنم و فقط بگم يا اباعبدالله نگيری اين چشمارو يه وقت از من... بابا دلم برای راهب نصرانی پير كه هر محرم و صفر باهاش توو خورشيد كاروان عزاداري می‌كردم خيلی تنگه...بی‌تابه ،بی طاقه... راهب می‌گفت: بالهايم را نميبينی،می‌خواهم پرواز كنم، می‌خواهم خدا را فرياد كنم.... فريادت را خدا شنيد مرشد من...»
سه شنبه, 13 مهر 1395 ساعت 09:03
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها