واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگوی فارس با محدثی خراسانیکم گوی و گزیده گو شدهام/ «از سناباد شعر» ناگفتههای شعر انقلاب است
محدثی خراسانی گفت: وسواس و پایین آمدن تب زیاد سرودن باعث میشود آدم کم گوی و گزیده گوی تر شود و در من تقریبا این اتفاق افتاده است.
خبرگزاری فارس- مهناز سعیدحسینی: مصطفی محدثی خراسانی شاعری است که اخیرا دو کتاب مرتبط با او منتشر شده است. یکی از «سناباد شعر» که درباره زندگی و زمانه این شاعر است و دیگری «جشن یگانگی» مجموعه اشعار محدثی خراسانی که انتشارات شهرستان ادب آن را به بازار کتاب فرستاده است. با این شاعر انقلاب گفتوگویی پیرامون این کتابها و به خصوص مجموعه شعر «جشن یگانگی» داشتهایم که در ادامه میخوانید: *آقای محدثی! شعرهای کتاب «جشن یگانگی» مربوط به چه دوره ای هستند؟ 60 درصد شعرهای این کتاب شعرهای چاپ نشده است و مربوط به سالهای 89 تا 94 و 95 که برای اولین بار در این کتاب منتشر شدهاند و تقریبا 40 درصد هم گزیدهای از کارهای قبل من است که قبلا در کتابهای دیگر چاپ شده بودند. * شعرهای جدید را گزینش کردهاید یا اینکه هر چه شعر در این سالها گفتهاید در کتاب آمده است؟ تقریبا چون من به سنی رسیدهام که هم ممکن است شعر کمتر بگویم و هم وسواسهایی روی شعرهایم دارم، شعر کنار گذاشته کمتر داشتم و تقریبا همه شعرهای اخیرا در این کتاب آمده است. فکر میکنم شعرهایی که در این سالها گفتهام به اندازه کافی وسواس و دقت هم به لحاظ ذهنی و هم به لحاظ زبانی پیرامونشان بوده که همه تقریبا قابل چاپ بودند و در کتاب هم آمده اند. **کم گوی و گزیده گوی شدهام * پس الان نسبت به سالهای قبل کم کارتر شدهاید؟ فکر میکنم هر چه از دوران شاعری بیشتر میگذرد، وسواس آدم بیشتر و نتیجه این طور میشود. وسواس و پایین آمدن تب زیاد سرودن باعث میشود آدم کم گوی و گزیده گوی تر شود و در من تقریبا این اتفاق افتاده است. *مثلا در سالهای اخیر هر چند وقت یک بار این طبع شاعرانه شما گل میکند و شعری می سرایید؟ خیلی زمان بندی مشخصی ندارد ممکن است چند ماه شعری نگویم و ممکن است در یک هفته چند شعر هجوم بیاورد. هم به اقتضائات درونی ربط دارد و هم به اتفاقات بیرونی و هم به مسیر زندگی، برخوردها و در معرض جریانها و عواطف و حسها و اندیشههای مختلف قرار گرفتن. مجموعه اینها که زیاد هم حساب و کتابش دست خود شاعر نیست، دست به دست هم میدهند و اتفاقی در درون شاعر البته با نسبتی که با بیرون شاعر دارد، میافتد که منجر به شعر میشود.
**بدون شور جوانی شعری اتفاق نمیافتد * فکر می کنید چه قدر جوانانه شعر میگویید؟ خب البته تصورم این است که یکی از دلایلی که سرودن کم میشود، فاصله گرفتن از دوران جوانی است. البته این را هم بگویم که شعر در هر سنی که سروده شود، آن خواستگاه شور جوانی را میخواهد و در کنار همه توانمندیهایی که شاعر باید داشته باشد، شور جوانی هم لازم است. به نظر من در سنین پیری اگر شعری از شاعری صادر شود و بر دلی بنشیند رگههایی از آن شور جوانی در آن است. خودم گمان میکنم هر شعری که سراغ من آمده بدون خواستگاهی که شما تعریف می کنید نبوده است. ممکن است شدت و ضعف داشته باشد ولی قطعا بدون آن شور اصلا آن شعر اتفاق نمیافتد. **این «من» خود من به تنهایی نیست *نکتهای که زمان خواندن شعرها و به خصوص غزلها خیلی به چشمم آمد، این «من» شاعر بود. انگار این چیستی و هستی «من» خیلی ذهنتان را درگیر کرده و از آن گذشته اگر به طور مستقیم هم از «من» سخن نگفته باشید، فعلهای اول شخص مفرد خیلی در شعرهایتان استفاده شده است، دلیل این پررنگی «من» در شعرهایتان چیست؟ این «منی که در شعرهای من است و به خصوص چند غزل که پر از من است به طور مشخص غزل «من منم و تو منم و ما منم/ گم شده آدم و حوا منم...» یا غزل «سفر کردم به هر سوی من من...» خود من به تنهایی نیست. این یک من جمعی است. منی که از زبان نوع بشریت حرف میزند و دغدغههای ازلی و ابدی انسان را دارد؛ البته انسانی که در این دنیا فطرتش خیلی دستکاری نشده و آینه جانش هنوز غبارهای غفلت و زنگارها بر آن ننشسته است که او را از خودش دور کند، بالاخره جلوههایی از خودش میبیند که گاهی به یاد ان من ملکوتی خودش میافتد. این دو «من» مقابل هم قرار میگیرند و حاصل رویارویی آن من متعالی و این من زمینی این شعرها است. * خیلی جاها هم این من، در شعرهای شما ما شده است یعنی بعد از من، ما را خیلی متواتر در شعرهایتان میبینم. همان طور که گفتم این من چون من جمعی است بین من و ما در نوسان است و در ذات این من، آن ما وجود دارد و پشتش ایستاده است. **رباعی تجلی گاه توانمندیهای شعری من است *در این کتاب قالبهای متفاوتی شعر آمده است؛ غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی و.. من به عنوان مخاطب شعرهایتان، رباعیها را بیشتر دوست دارم، ترجیح خودتان چیست؟ من هم تصورم این است که بیشترین وجه تمایز تواناییهای نسبی من که در سرودن شعر دارم، بیشترین جلوهاش را در این رباعیها و به موازات آن در غزلها نشان داده است. یعنی قالبهای مورد علاقه من که با ذات شاعری من هماهنگ هستند غزل و رباعی هستند. البته بیشتر رباعی. همین ترجیح رباعی، بر غزلهای من هم تاثیر گذاشته است و اکثر غزلها 4-5 بیت بیشتر نیستند و این فشرده گویی و به ایجاز گفتن چون در من هست غزل هم که میگویم، دو رباعی به لحاظ تعداد ابیات از توی آن در میآید. با این صحبتها همان رباعی به نظرم تجلی گاه تواناییهای نسبی من در شعر است. **«از سناباد شعر» ناگفتههای شعر انقلاب است * «از سناباد شعر» هم بگویید. این کتاب هم به تازگی درباره شما منتشر شده، نظر شما درباره این کتاب چیست؟ شما را به خوبی به مخاطب شناسانده است؟ این کتاب خوشبختانه این طور که از شواهد و قرائن پیداست با استقبال خیلی خوب مواجه شده است. اکثر دوستانی که کتاب به دستشان رسیده به من زنگ میزنند و میگویند از صفحه اول که به دوم میرویم نمیتوانیم کتاب را زمین بگذاریم و یک نفس تا پایانش را خواندیم. یعنی این قدر کتاب جالب و جذاب است. جدای از زحمتی که آقای قرایی کشیدند و اشراف و هوشمندی که در تنظیم سوالات و بقیه مطالب داشتند، بحثهایی که در کتاب مطرح شده، چیزی فراتر از شخص من است. من به خاطر موقعیت خاصی که در خراسان و همچنین در تهران داشتم در جایگاهی قرار گرفتم که با جریانهای ادبی کشور مرتبط شدم و آن تعامل و معاشرت گستردهای که من با طیفهای مختلف شعری داشتم، منجر به این شد که در بیان خاطرات و گفتوگوها پای بسیاری از جریانهای ادبی و شخصیتهای ادبی و افراد تاثیر گذار به میان بیاید و به نوعی این کتاب یک تصویر از این 30سال شعر معاصر و به بیان بهتر شعر انقلاب نشان میدهد و ناگفتههایی را از این عرصه مطرح میکند که برای هم نسلان خود من هم که ممکن است برخی از این فرازها را به فراموشی سپرده باشند، جالب است. برای نسل جوانتر هم که اصلا در جریان این رخدادها نبودند، به شدت میتواند هم جذاب و جالب باشد و هم آگاه کننده و نشان دهند راه برای آینده. *در پایان نکتهای باقی مانده که درباره کتابها بخواهید بفرمایید؟ نه متشکرم. انتهای پیام/و
95/04/13 :: 00:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]