واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: حسین طوطیایی در شرق نوشت: چند روز پیش معاون وزیر نیرو در سخنانی به روند مصرف آب در بخش کشاورزی انتقاد کرده و گفته است، بهطورقطع توسعه ایران با محور کشاورزی صورت نمیگیرد. «رحیم میدانی» در ادامه این موضع خود معتقد است که باید در ایران این سیاست تدوین شود تا محصولاتی که آب زیادی مصرف میکنند، اما ارزش تولید کمی دارند از رده خارج شوند، چراکه بهطورقطع توسعه ایران با محور کشاورزی صورت نمیگیرد.
او در ادامه متذکر شده در بخش کشاورزی امکان افزایش بهرهوری تا حد زیادی وجود دارد. آب در بخش صنعت نهتنها اشتغال بیشتری ایجاد میکند بلکه ارزش تولید بیشتری را نیز در پی دارد (عصر ایرانیان، ١٤ شهریور). گرچه نظرات مدیریت آب کشور درخصوص افزایش بهرهوری در تولید محصولات کشاورزی و از منظر مصرف بهینه آب مورد تأکید قرار میگیرد، اما این دیدگاه که آب مصرفی در کشاورزی با بخش صنعت مورد مقایسه و ارزشیابی قرار گرفته و در نتیجه موجب نتیجهگیری مزیت نسبی بیشتر بخش صنعت شود، مورد تأیید این نوشتار نیست. اساسا تأمین امنیت غذایی پایدار در جهانی را که جمعیت آن تا سال ٢٠٥٠ به ٩میلیارد نفر رسیده و حدود ٩٠ درصد این جمعیت، شهرنشین شده و در خیل بزرگ مصرفکنندگان بخش کشاورزی قرار میگیرند باید بهعنوان پیششرط توسعه برای هر بخش اقتصادی دیگر در نظر گرفت. مقایسه معاون محترم وزیر نیرو شاید در کشورهای توسعهیافته صنعتی که بخشهای اقتصادیاش دارای جایگاه مشخص و پایداری هستند مصداق داشته باشد، اما چنین کلیشهای برای کشوری مانند کشور ما که درآمد گذشته نفت هنوز سایه غیرطبیعی خود را بر عرصههای اقتصادی آن افکنده، هرگز پذیرفتنی نیست.
نکته دیگر آنکه باید بین مفهوم توسعه و نیز رشد تولید و درآمد تمایز قائل شد. ممکن است در کشوری افزایش تولید و درآمد هم صورت بگیرد، اما اگر که این افزایش به بهبود کیفی و کمی آن جامعه منجر نشود، نمیتوان مفهوم توسعه را هم برای آن به کار برد. در کشور ما که هنوز ٢٥ درصد نیروی اشتغال آن در عرصه فعالیتهای کشاورزی به کار مشغولند و هرگونه کاهش درآمد در این حوزه به افزایش بیکاری و ناهنجاریهای اجتماعی (و نه توسعه صنعتی) منجر میشود، تأکید بر چنین دیدگاهی از نگاه کلان اقتصادی بهخصوص برای نسلهای آتی خطرناک است. از دیرباز اندیشمندان تاریخ اقتصاد، ارتباط بنیادی را بین بخش کشاورزی و توسعه صنعتی تشخیص دادهاند. «روستو»، اقتصاددان انگلیسی، افزایش بهرهوری کشاورزی را بهعنوان یکی از شرایط مقدماتی برای خیز در نظر گرفته بود.
«جانستون» و «ملور» نیز با علم به نقش اساسی کشاورزی در توسعه اقتصادی بر پنج نوع مشارکت کشاورزی در توسعه اقتصادی تأکید کردهاند. آنها معتقدند که بخش کشاورزی غذا و مواد خام را برای بخش دیگر فراهم میکند و درآمد ارزی از منابع تجدیدپذیر به دست میآورد. رشد آن موجب رونق و افزایش تقاضا در بازار مصرف میشود. مازاد سرمایه در این بخش به شکوفایی دیگر حوزههای اقتصادی منجر میشود و سرانجام افزایش نیروی انسانی در اثر رونق در بخش کشاورزی (و نه کاهش درآمد) موجب تأمین نیروی کار در بخشهای دیگر میشود. بدونتردید در شرایط شکننده کشور ما از نظر منابع تولید غذا، نرخ بیکاری بیش از ١٤ درصد، انبوه صنایع راکد یا ورشکسته و حجم غیرمتعارف بخش خدمات به بیش از ٥٠ درصد، هرگونه کاهش سطح توسعه در بخش کشاورزی نهتنها به رونقی در دیگر بخشهای اقتصادی نمیانجامد، بلکه موجب تشدید بحران در آنها نیز میشود که بر پایههای سست درآمد سرشار گذشته نفت بنا نهاده شده بودند؛ درآمدی که اگر اکنون زیاد هم نیست، اما متأسفانه، هم جامعه و هم ساختار مدیریتی کشور به آن در مقیاس اعتیاد خو گرفته است. از دیدگاه توسعه اقتصادی، نقش کشاورزی به دلیل کمک آن به پیشبرد جریان رشد و توسعه نمایانتر است.
این بخش در جریان رشد و توسعه اقتصادی چند وظیفه مهم و اساسی را برعهده دارد که از آن جمله میتوان به تأمین غذا و امنیت غذایی برای جمعیت رو به رشد، تأمین ارز خارجی برای واردکردن کالاهای سرمایهای از راه افزایش صادرات، عرضه مواد خام مورد نیاز صنعت و کمک به توسعه فعالیتهای تولیدی وابسته اشاره کرد. توسعه کشاورزی، افزایش تولیدات کشاورزی و دامی، شیلات و جنگلداری را بههمراه خواهد داشت و افزایش تولید اقلام مذکور ضمن ایجاد اشتغال و کمک به رشد اقتصادی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه در کشورهای جهانسوم کمک میکند.
راهبردی که اگر هرچه زودتر در کانون اصلی برنامه توسعه دولت قرار نگیرد، در فردای دیرترمان، منابع تولید و حتی صنعتی را از دست خواهیم داد که هیچ راهی جز تمرکز بر تبدیل محصولات کشاورزی برای توسعه خود را ندارد.
۲۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]