تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):ربا خوار از دنيا نرود، تا آن كه شيطان ديوانه اش كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798411392




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

متن کامل دل‌نوشته پرستویی برای داوود رشیدی


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: وب‌سایت فیلم نت نیوز: پرویز پرستویی دلنوشته‌ای را برای داوود رشیدی نوشت که آن را در مراسم شب هفتش قرائت کرد.


متن کامل دل‌نوشته پرویز پرستویی برای استاد داوود رشیدی



 متن کامل دل نوشته ی پرویز پرستویی، به یاد استاد داوود رشیدی را در ادامه می توانید بخوانید :

” به نام خدایی که همه مان، دیر یا زود راهی ضیافت نورش هستیم

به من گفتند بیا و کلامی از عزیز سفر کرده‌مان بگو، از همسر، پدر، رفیق استاد و جان و دل‌مان، از داوود رشیدی…اطاعت امر کردم و با پای سرآمدم، اما دریغ و درد که نمی‌دانم چه بگویم که حق مطلب ادا شود، که لااقل اندکی از داوود رشیدی را گفته باشم، که دل‌های گُر گرفته‌مان را تسلا دهم…

ما در سینما پنج تن داشتیم که می‌توانستیم با خاطری آسوده، در بازیگری، در عین نقش شدن، در از وجود مایه گذاشتن، در حرفه‌ای بودن و از همه مهم‌تر، در انسان بودن، به آن‌ها اقتدا کنیم-خُب، حالا چهار تن شدند- یکی از آن‌ها بار سفر بست و راهی ضیافت عشق و نور شد. می‌گفتند دچار آلزایمر شده بود این اواخر. کدام اواخر؟ از کی؟! کدام آلزایمر؟! من که باور نمی‌کنم، دلیل هم دارم برای ناباوری…

من پنج ماه با او زندگی کردم. پنج ماه آوای فاخته، که نقش پدرم را داشت و من در همان زمان اندک، به قدر یک پدر، از او آموختم و زوایایی از وجود نازنینش را شناختم- همان بخشی که هرگز آلزایمر نمی‌گیرد…

در آستانه عیدی که گذشت به دیدارش رفتم، باز همان روح بزرگ را دیدم و از خود پرسیدم کدام آلزایمری است که یادش بیاید آدم بودن مهم است نه مطرح بودن و بر عرش نشستن؟! نه البته که باور نمی‌کنم… آلزایمری در کار نبود…

بانو احترام برومند، باور تو هم فروریخت، نه؟! وقتی که در خانه و پای تلویزیون، از شنیدن طنین نامش در سالن اهدای جوایز جشنواره از دهان من، تکان خورد و نشان داد که یادش است که او داوود رشیدی و یکی از پنج تن عزیز تکرارناشدنی تاریخ سینمای ایران است- و شاد شد که از او یاد می‌کنند… چه قابلی داشت جایزه جشنواره برای پیشکش به این عزیزان؟ کاش می‌توانستم جانم را نثار کنم، بلکه قابلیتی داشته باشد در مقام تقدیم…

روز تشییع اما، هر چه کردم نتوانستم بیایم.

پاهایم به فرمان مغزم عمل نکردند و حرف دلم را خواندند و نکشیدند و مرا نیاوردند…

در عوض نشستم و عکس‌ها و فیلم‌ها را نگاه کردم و نگاه کردم… و عجب… باز هم تصاویر، همان افراد!!! همان‌هایی که به دنبال کلاه، از هر نمدی هستند، همان‌ها که عکس‌هایشان از مراسم تشییع و تدفین و ترحیم هنرمندان خاموش شده، به سریال بی‌طرفدار تبدیل شده است!!! کجا بودند عزاداران اصلی عزیزی که راهی شده بود؟ و در مجلس ختم، بخشی دیگر از همان سریال در جریان بود در لابلای مجلس ختم! همان افراد، همان عکس انداختن‌ها، همان فیلمبرداری‌ها، همان به دوربین نگاه کردن‌ها، همان ژست گرفتن‌ها… و همان پیشکسوت‌های معطل مانده در برابر نگاه‌های بی‌رحم بازیگران سریال مجلس ختم هنرمندان خاموش شده و همان گم شدن صاحبان عزا در هنگامه دل‌های نسوخته و آماده خودنمایی… و دلم چنان به درد آمد از غربت غریب بازماندگان داوود رشیدی که نماندم و مجلس را ترک کردم…

امروز اما آمدم که به عزاداری‌مان برسیم، که برای واپسین بار از بزرگ مرد فرهیخته عرصه هنر یاد کنیم و بگوییم که خیلی برای‌مان عزیز بود و میدانیم که دیگر هرگز چون اویی نخواهیم داشت…

آمدم که با قلبی سنگین از روزهایی که در نقش فرزندش با او زندگی کردم و بسیار از او آموختم، بگویم…

آمدم که به او، خود خودش، بگویم که باور نمی‌کنم که آلزایمر داشتی مرد، سکوت خودخواسته شاید، ولی فراموشی مطلق، هرگز…

آمدم که با هم او را به آغوش پرمهر خدای‌مان بسپاریم و برایش از پیشگاه حضرت حق، طلب آرامش و آمرزش کنیم که روحی چنان بزرگ، آرامشی سترگ را شایسته است… "




۱۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن