تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836909884




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهید ابراهیم هادی یک تنه در کانال کمیل


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
 شهید ابراهیم هادی یک تنه در کانال کمیل
شهید ابراهیم هادی یک تنه در کانال کمیل روح از بدنم جدا میشد. سرم داغ شده بود. اینها همه مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم و گفتم "آقا ابراهیم الان کجاست؟" گفت " تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود.


به گزارش فرهنگ نیوز، علی نصرالله می گوید: بچه های اطلاعات به سمت سنگرشان رفتند و من دوباره با دوربین نگاه می کردم. نزدیک غروب شد. به کانال نگاهی انداختم. احساس کردم از دور چیزی پیداست و در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملا مشخص بود سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند و در مسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند و زخمی و خسته به سمت ما می آمدند. معلوم بود از کانال می آیند. فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید. بلاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند.پرسیدم "ازکجا می آیید؟" حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها آب خواست. سریع قمقمه رو به او دادم. دیگر هم از شدت ضعف و گرسنگی بدنش می لرزید و سومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند از بچه های کمیل هستند. با اضطراب پرسیدم "بقیه بچه ها چی شدن؟" درحالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت "فکر نمیکنم کسی غیر از ما زنده باشه" هول شده بود. دوباره و باتعجب پرسیدم "این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟" باهمان بی رمقی اش جواب داد "زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سرپا نگه داشته بود. عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی میزد و یک طرف تیربار شلیک میکرد" یکی از اون سه نفر پرید توی حرفش و گفت "همه شهدا رو ته کانال میچید آذوقه و آب رو پخش میکرد به مجروح ها می رسید. اصلا این پسر خستگی نداشت" گفتم "مگه فرمانده ها و معاون های دو تا گردان شهید نشدن پس از کی داری حرف میزنی؟" گفت "یه جوونی بود که نمی شناختیمش، موهاش این جوری بود... لباسش اون جوری و چفیه داشت..." روح از بدنم جدا میشد. سرم داغ شده بود. اینها همه مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم و گفتم "آقا ابراهیم الان کجاست؟" گفت " تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود و به ما گفت تا می تونیم سریع بلند بشین و تا کانال رو زیر و رو نکردند فرار کنین" یکی از اون سه نفر هم گفت " من دیدم که زدنش. با همون انفجار اول افتاد روی زمین"


بی اختیار بدنم سست شد... اشک از چشمانم جاری شد... شانه هایم مرتب تکان می خورد... دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم... سرم را روی خاک گذاشتم و گریه می کردم... تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور شد... از گود زورخانه تا گیلان غرب و... بوی شدید باروت و صداهای انفجار همه با هم آمیخته شده بود. رفتم لب خاکریز و می خواستم به سمت کانال حرکت کنم. یکی از بچه ها جلوی من ایستاد و گفت "چیکار میکنی؟ با رفتن تو که ابراهیم برنمی گرده. نگاه کن چه آتیشی دارن میریزن"


آن شب همه ما را از فکه به عقب منتقل کردن. همه بچه ها حال و روز مرا داشتن. خیلی ها رفقایشان را جاگذاشته بودند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای حاج صادق آهنگران درحال پخش بود که می گفت "ای از سفر برگشتگان کو شهیدانتان... کو شهیدانتان... صدای گریه بچه ها بیشتر شد. خبر شهادت و مفقود شدن ابراهیم خیلی سریع بین بچه ها پخش شد. یکی از زرمنده ها که همراه پسرش در جبهه بود پیش من آمد و گفت " همه داغدار ابراهیم هستیم. ب خدا اگر پسرم شهید میشد اینقدر ناراحت نمیشدم. هیچکس نمیدونه که ابراهیم چه انسان بزرگی بود" روز بعد همه بچه های لشگر را به مرخصی فرستادند. ما هم آمدیم تهران ولی هیچکس جرأت ندارد خبر شهادت ابراهیم را اعلام کند اما زمزمه مفقود شدنش همجا پیچیده.ا

کتاب سلام بر ابراهیم – ص 211
زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار شهید ابراهیم هادی
 

منبع: تسنیم


95/5/27 - 07:50 - 2016-8-17 07:50:33





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن