واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: حوزهٔ هنری اگر «صاعقهٔ سبز» را نمی خواهد امتیازش را واگذار کند تهران- ایرنا- رضا مهدوی موسیقیدان و مدیر اسبق مرکز موسیقی حوزهٔ هنری می گوید در صورت منتشر نشدن آلبومِ چند سال ضبط شدهٔ «صاعقهٔ سبز» ، احتمال دارد این اثر سرقت هنری شده و در جای دیگری و با شعرها و صدای دیگری منتشر شود.
به گزارش روز شنبهٔ خبرنگار موسیقی ایرنا، در سال های اخیر آلبوم های بسیاری را می توان نام برد که تنها نام آن ها منتشر شده و اصل آلبوم به علت ها و سبب های گوناگون هیچ گاه منتشر نشده و در دسترس علاقه مندان قرار نگرفته است.شماری از این آلبوم ها سال ها پس از ضبط خود، سر از شبکهٔ نشر غیرمجاز یا زیرزمینی در می آورند و بی آنکه به صورت رسمی منتشر شوند، از طریق واسطه های نامربوط به طور غیر رسمی و مجازی در فضای مجازی پخش می شوند.یکی از آلبوم های مهمی که در چند سال اخیر ضبط شده، اما تا امروز رنگ انتشار را به خود ندیده، آلبوم «صاعقهٔ سبز» به خوانندگی علیرضا افتخاری و آهنگسازی پدرام درخشانی است . از این آلبوم یک قطعه با نام «صاعقهٔ سبز» (به آهنگسازی علیرضا افتخاری و تنظیم پدرام درخشانی) تاکنون در فضای مجازی منتشر شده و کسانی که همان یک قطعه را گوش کرده اند، تصدیق می کنند این اثر ارزش پیگیری برای انتشار نهایی را دارا است.خبرنگار موسیقی ایرنا پیشتر در 25 خرداد ماه گذشته در مصاحبه با پدرام درخشانی آهنگساز و تنظیم کننده سرنوشت این آلبوم را از وی جویا شده بود . درخشانی دراین باره اظهار بی اطلاعی کرده بود . به همین منظور، به سراغ رضا مهدوی، موسیقی دان، ناشر و پژوهشگر موسیقی، رفتیم تا سرنوشت این آلبوم را از او جویا شویم؛ چراکه این آلبوم در زمان مدیریت رضا مهدوی در مرکز موسیقی حوزهٔ هنری پدید آمده و ضبط شده است.مدیر اسبق مرکز موسیقی حوزهٔ هنری در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار موسیقی ایرنا در حاشیه مراسم تشییع پیکر زنده یاد مصطفی کمال پورتراب ، از سرنوشت این آلبوم و نیز ماجرای چاپ آخرین کتاب روانشاد پورتراب سخن گفت.* شما از سرنوشت آلبوم علیرضا افتخاری و پدرام درخشانی خبر دارید؟ در زمانی که بنده مدیر مرکز موسیقی حوزهٔ هنری بودم، افتخار داشتم چند کار درخشان با استاد علیرضا افتخاری در حوزهٔ هنری انجام بدهم؛ دو آلبوم با آهنگسازی فریدون خوشنود، یک آلبوم به آهنگسازی عمادالدین توحیدی که استقبال فراوانی هم از آن شد، کار دیگر هم اثر «خروش بحر» بود که فردین کریم خاوری آن را آهنگسازی کرده که اثر عاشورایی متفاوتی است. آلبوم دیگری هم که با هم کار کرده بودیم، آلبومی است به نام «صاعقهٔ سبز» که محوریت آن با اشعار مولانا است، اما یک شعر آن را آقای علی معلم سروده اند که این قطعه نیز «صاعقهٔ سبز» نام دارد.* این، همان آلبومی است که قرار بود به مناسبت بزرگداشت مولانا منتشر شود. این آلبوم را پدرام درخشانی آهنگسازی کرده و با تکنیک جدید و نوآوری هایی که وی در این آلبوم به کار بسته، اثری کاملاً متفاوت، هم در میان کارهای استاد افتخاری و هم در میان کارهایی که در فضای موسیقی ما وجود دارد، پدید آورده است.* پس چرا منتشر نشده است؟این آلبوم چند سال است که ضبط شده، اما بلاتکلیف مانده و من نیز نمی دانم چرا منتشر نمی شود و اگر همچنان بخواهد در این وضعیت نامعلوم بماند، امکان بیات شدن آن وجود دارد. این نیز محتمل است که این اثر سرقت هنری شود و در جای دیگری و با شعرها و صدای دیگری منتشر شود. پس بهتر این است که حوزهٔ هنری هرچه سریع تر این اثر را منتشر کند.* اما گویا یکی از قطعه های این آلبوم در فضای مجازی منتشر شده است؟البته چند سال پیش حوزهٔ هنری نماهنگی را از تک قطعهٔ «صاعقهٔ سبز» تولید و منتشر کرد، اما مهم آلبوم است که منتشر شود. امتیاز کامل این آلبوم متعلق به حوزهٔ هنری است و همهٔ حق و حقوق خواننده و آهنگساز به طور کامل پرداخت شده است.* یعنی این امکان وجود ندارد که ناشران دیگر آن را منتشر کنند؟در هر صورت این حوزهٔ هنری است که باید تکلیف این آلبوم را مشخص کند و اگر این آلبوم را نمی خواهد، اعلام کند تا ناشران دیگر از جمله بنده، بتوانند امتیاز آن را بخرند و منتشرش کنند. اما در کل باید این را بگویم که یکی از افتخارهای حوزهٔ هنری این است که کارهای متفاوت، الگوساز و نمونه آفرین تولید کرده، که این آلبوم هم یکی از همین نمونه کارها است.** کتاب آخر استاد پورتراب را هیچ ناشری چاپ نمی کرد* شما که خود از مدیران موسیقایی حوزهٔ هنری بوده اید، روند فعالیت این نهاد در تولید آثار موسیقایی را در گذشته و امروز چگونه ارزیابی می کنید؟من تمایلی ندارم فعالیت های حوزه را نقد کنم، زیرا هنوز هم خود را حوزه یی می دانم و اکنون نیز در بخشی از حوزهٔ هنری به فعالیت های پژوهشی مشغولم. افتخار بنده این است که آخرین کتاب استاد پورتراب را در سورهٔ مهر چاپ کردیم؛ این کتاب، اثری بود که به سبب آنکه تمام رنگی بود و هزینه های چاپ بسیار بالایی داشت، هیچ یک از ناشران خصوصی به چاپ آن اقدام نمی کردند.* یعنی هیچ جا حاضر نشده بود این اثر را چاپ کند؟خیر؛ اما ما با اینکه توجیه اقتصادی نداشت، این کتاب را که «شیوهٔ اجرای تقسیمات ناهمگون زمانی دست راست و چپ در ساز پیانو» نام دارد، سه ماهه در سورهٔ مهر چاپ کردیم و با حضور استاد پورتراب برای آن رونمایی هم ترتیب دادیم.به نظر من کار ما و حوزهٔ هنری همین کارها است وگرنه، توانمندی بخش خصوصی و شماری دیگر از نهادهای حاکمیتی بیش از ما است؛ اما من تعجب کردم که دوستان صدّیقِ استاد پورتراب حاضر نبودند کتاب او را چاپ کنند، آن ها همین طور کتاب شاگرد برجستهٔ ایشان، فرزاد شیخی، را هم حاضر نشدند چاپ کنند. اما ما در حوزه به دنبال این نبوده ایم که کاری توجیه اقتصادی دارد، یا خیر. ** موازی کاری در عرصهٔ فرهنگی مفید است* البته از افرادی چون شما که با دید فرهنگی و هنری به پدیده های فرهنگی می نگرند، جز این نیز انتظار نمی رود.آقای پورتراب از مشاوران و کارشناسان ناشران بخش خصوصی بود؛ بدین معنی که ناشران بخش خصوصی کتاب خود را پیش از چاپ به ایشان می دادند که نظر کارشناسی خود را دربارهٔ آن کتاب اعلام کنند، اما با وجود این، هیچ یک از این ناشران حاضر نشدند کتاب استاد پورتراب را چاپ کنند.از این رو معتقدم نهادهای حاکمیتی فرهنگی اگر در عرصهٔ فرهنگ و هنر کارهای موازی هم انجام دهند، این موازی کاری بسیار خوب است؛ زیرا آن قدر در این عرصه از نسل متقدم و متأخر کارِ بر روی زمین مانده وجود دارد، که ده ها نهاد فرهنگی موازی دیگر نیز در کشور نیاز داریم که کارها زمین نماند.شما دقت کنید، اگر همین کتاب اخیر استاد پورتراب چاپ نمی شد، یک کتاب تخصصی بسیار مهم دربارهٔ روش ابداعی دربارهٔ قوانین دست راست و چپ در نوازندگی پیانو، اکنون معلوم نبود دچار چه سرنوشتی می شد.* پس می توان گفت گرچه موازی کاری در بسیاری از عرصه ها بد و نادرست است، اما در عرصهٔ فرهنگ و هنر سودمند و لازم است.به باور من این موازی کاری در فرهنگ و هنر نیاز است؛ ما نباید منتظر باشیم که یک استادی بمیرد و بگوییم که اگرچه او مرده، اما آثارش زنده است. باید در زمانی که آن استاد زنده است، همهٔ تلاش خود را به کار گیریم تا آثارش منتشر شود.* اما استادانی داشته ایم که می میرند و انتشار اثر خویش را نمی بینند. اگر اعتقاد داریم که استادی واقعاً استاد است، دیگر سئوال نکنیم که این کتاب باید چاپ شود، یا نشود؛ زیرا او در رشتهٔ خود «استاد» است و باید کتابش چاپ شود و هیچ کس نمی تواند کتاب یک استاد واقعی را ممیزی کند؛ زیرا وقتی شخصی «استاد» است، دیگر چه کسی توان آن را دارد که بیاید و اثر او را ممیزی کند و باید اثرهای شاگردها را ممیزی کرد، نه آثار استادان را. دیگر از پورتراب استاد بالاتر نداریم، او «استاد الاساتید» بود. مشابه او نیز تنها روانشاد دکتر داریوش صفوت بود که ما در این سال ها این دو «استاد الاساتید» را داشتیم و هر دو را متأسفانه از دست دادیم.فراهنگ**3067** 1568
05/04/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]