واضح آرشیو وب فارسی:الف: رفتار ۳ ایرانی که در ذهن یک آمریکایی ماند
تاریخ انتشار : دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۵
«برای سالهای زیادی، تاریخ غنی ایران را مطالعه کرده بودم و آرزو داشتم برای دیدن این کشور سفری به آن داشته باشم، اما وقتی به دوستانم گفتم که میخواهم برای سفر به ایران بروم، آنها گفتند که حتما دیوانه شدهام.»به گزارش عصر ایران، این مطالب آغازگر گزارش کوتاه یک گردشگر آمریکایی است که اخیرا از ایران بازدید کرده و پس از بازگشت از سفر نتایج مشاهدات و تجربه سفر خود به ایران را در رسانهای آمریکایی بازتاب داده است.وبسایت «فیلی» در شهر فیلادلفیا ایالت پنسیلوانیا خاطره سفر «لو اوچمن» - شهروند آمریکایی - به ایران را بازتاب داده است. در ادامه، گزارش این گردشگر آمریکایی را میخوانیم:آنها (دوستانم) باور نمیکردند که ایران کشور امنی است و بر این باور بودند که شاید برخورد ایرانیها با گردشگران آمریکایی خصمانه باشد اما استقبال گرم ایرانیها از من، که ریشه در فرهنگ غنی ایرانی دارد، برخلاف تصور آنها بود.من سفر ۱۱ روزه خودم را به ایران در ماه آوریل و از یک منطقه تاریخی به نام پرسپولیس در استان فارس آغاز کردم؛ جایی که بیش از ۲۵۰۰ سال پیش از سوی خشایارشاه و داریوش بزرگ ساخته شده بود.پرسپولیس مجموعهای از تالارها، قصرها و دروازههایی است که زمانی پایتخت امپراتوری هخامنشی بوده است و در سال ۳۳۱ پیش از میلاد در حمله اسکندر تخریب و به آتش کشیده شد اما بقایای ساختمانها و بناهای این اثر باشکوه که جزو میراث جهانی یونسکو است، همچنان باقی مانده است.
این اثر باشکوه برای صدها سال به صورت مدفون و ناشناخته باقی مانده بود اما در دهه ۱۹۳۰ بود که بخشهای زیادی از آن از زیر خاک بیرون کشیده شد و کار بازسازی این مجموعه عظیم تاریخی آغاز شد. این مجموعه تاریخی جذابترین اثر برای بازدید گردشگران خارجی است، اما بازدید از این اثر تنها یکی از خاطرههای خوب من از سفر به ایران است.در طول سفر من از ۱۰ شهر ایران بازدید کردم. این سفر از شهر شیراز در جنوب ایران آغاز شد و با اقامت سه روز و سه شب در تهران خاتمه یافت. هوا تقریبا خوب بود و برای یک سفر تفریحی لذتبخش بود. البته برخی از مشکلات نیز در طول سفر وجود داشت: دستگاههای خودپرداز کم بودند، کارت اعتباری خارجی قابل استفاده نبود و دلار آمریکا باید تبدیل به ریال ایرانی میشد. به هر جهت من خودم را با شرایط تطبیق دادم.شهرهای مورد علاقه من یزد و اصفهان بودند. این دو شهر نزدیک کویر مرکزی ایران واقع شدهاند. شهر یزد با جمعیتی بالغ بر ۵۰۰ هزار نفر یکی از قدیمیترین شهرهای حال حاضر جهان است. کوچههای تنگ عجیب و وجود خانههایی با قدمت دو هزار سال این شهر یک مقصد جذاب برای گردشگران کرده است.اصفهان از یزد بزرگتر است و نزدیک به ۲ میلیون نفر جمعیت دارد. این شهر بر مبنای شکوه بلوارهای پردرخت، باغهای ایرانی و بناهای باشکوه اسلامی خود بنا شده است. بزرگترین مسجد ایران در این شهر قرار دارد.نکته برجسته این سفر وجود بازار، مساجد و مردم بود. هر شهر دستکم یک بازار سنتی دارد. جایی که گویی میتوان در یک محیط مسقف پر از مغازه تا ابد قدم زد. در بازار همهچیز میفروشند. این بازارهای سنتی ایرانی مشابه «مراکز خرید» بزرگ در آمریکا هستند. با این تفاوت که فضای پِرتی بابت پارکینگ خودروها ندارند.معماری زیبا و فضای داخلی نفسگیر مساجد در ایران برای من مسخکننده بود. تا جایی که میتوانستم برای دیدار این فضاها وقت گذاشتم. مورد علاقهترین مکان برای من شاهچراغ در شیراز بود. بنایی با شکوه با مناره طلایی و با کاشیکاریها و آیینهکاریهای داخلی.بسیاری از مردم ایران بلدند انگلیسی صحبت کنند و بسیار علاقهمندند با گردشگران آمریکایی عکس یادگاری بگیرند. تا جایی که میشد با مردم ایران عکس یادگاری گرفتم. سه خاطره و برخورد با مردم ایران برای من به یادماندنی است:نخستین آن زمانی بود که در یک غروب در شهر اصفهان در حال یافتن یک کنیسه محلی (عبادتگاه یهودیان) بودم. یک مرد به زبان انگلیسی از من پرسید که آیا میتواند کمکی به من کند. وقتی به او گفتم، او کمک کرد و مرا به ساختمانی ساده که کنیسه در آن بود برد. زنگ کنیسه را زد و به زبان فارسی توضیح داد که من یک گردشگر آمریکایی هستم و میخواهم کنیسه را ببینم. یک زن به درب کنیسه آمد و به ما خوشآمد گفت. من به داخل رفتم و کلی عکس از داخل کنیسه گرفتم.تجربه دوم زمانی بود که یک شب در تهران باتری دوربین من در حال خاموش شدن بود در حالی که شارژرم را همراه نداشتم. در یک مغازه دوربینفروشی یک مرد فروشنده که انگلیسی صحبت میکرد گفت شارژر دوربین من را ندارد اما باتری دوربین من را با دستگاه داخل مغازهاش به مدت ۲۰ دقیقه شارژ کرد. در این مدت با هم صحبت کردیم. او هیچ پولی بابت این سرویس از من نگرفت.تجربه سوم نیز رفتار راننده هتل در زمانی بود که من را از هتل به فرودگاه میبرد. او پس از رسیدن به مقصد همراه من تا داخل فرودگاه آمد و کمک کرد بار همراهم را به داخل ببرم. او حتی از «گیت امنیتی» نیز رد شد تا در حمل وسایلم به من کمک کند.تجربه سفر به ایران یکی از لذتبخشترین تجارب در طول تمام سفرهای زندگی من است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]