تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على هر كس حلال بخورد، دينش صفا مى يابد، رقّت قلب پيدا مى كند، چشمانش از ترس خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844968522




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: مرز خلاقیت و حماقت
تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان




«باند، جیمز باند»؛ یک معرفی خاص و فراموش نشدنی که به امضای شخصی کاراکتر فیلم های جیمز باند تبدیل شده است. باند نخستین بار در فیلم «دکتر نو» یعنی اولین فیلم از مجموعه فیلم های کلاسیک جیمز باند خودش را به این شکل معرفی کرد.





هفته نامه چلچراغ - نسیم بنایی: «باند، جیمز باند»؛ یک معرفی خاص و فراموش نشدنی که به امضای شخصی کاراکتر فیلم های جیمز باند تبدیل شده است. باند نخستین بار در فیلم «دکتر نو» یعنی اولین فیلم از مجموعه فیلم های کلاسیک جیمز باند خودش را به این شکل معرفی کرد و به همین راحتی نامش را برای همیشه در ذهن مخاطبان فیلم های سینمایی به ثبت رساند، اما این نام جیمز باند است که به خاطر مانده است. نام کاراکترهای دیگری که سعی دارند با تقلید از او ردی از خود در خاطر دیگران باقی بگذارند، تنها به عنوان یک مقلد بی خلاقیت ثبت می شود. البته نام خالق این کاراکترها به عنوان «بی خلاقیت» در ذهن ها می ماند.

معرفی باند در آن فیلم کلاسیک زیبا و بامعنا بود، اما این شکل از معرفی در فیلم های دیگر و در فضاهای واقعی کاملا بی معنا به نظر می آید. چند بار دیده اید کسی در عالم واقعیت خودش را این گونه معرفی کنید: «مظفری، جعفر مظفری»؛ مگر این که قصد خنداندن شما را داشته باشد. ژرار دو نروال، شاعر و نمایشنامه نویس فرانسوی می گوید: «نخستین مردی که زن را به یک گل سرخ تشبیه کرد، شاعر بود؛ و دومین مرد، یک احمق!»


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان



فرار به کانون وحشت

عقل حکم می کند که وقتی شخصی با یک قاتل یا هیولا یا هر چیز وحشتناکی در خانه مواجه شود، از همان در جلویی به بیرون از خانه فرار کند. حالا چرا کاراکترها در فیلم های ترسناک مطابق حکم عقل عمل نمی کنند و به طبقه بالا یا زیرزمینی تاریک و ترسناک تر پناه می برند، جای سوال دارد. برخی از کاراکترها هم به داخل کمد لباس پناه می برند. حرکتی که با هیچ تحلیل منطقی در دنیای واقعی قابل توجیه نیست.

 اما اگر یکی از کاراکترها خرق عادت کرد و به بیرون از خانه فرار کرد، با یک کلیشه دیگر مواجه می شود؛ ماشینی نو که یک خط روی آن نیست و تا همین چند دقیقه پیش زیر پای همین کاراکتر کار می کرد، روشن نمی شود! فیلم ساز دیگر باید چه کار کند تا مخاطب دچار ترس و دلهره شود؟ از این بیشتر و جذاب تر؟

جا ماندن از اتوبوس

کوچه ها و خیابان ها را با سرعت نور می دود تا این که به ایستگاه اتوبوس یا مترو می رسد؛ همه چیز به خوبی پیش می رود و قرار است به زودی از مخمصه نجات پیدا کند که قطار راه می افتد. اگر اتوبوس باشد هم راننده با بی توجهی در وسیله نقلیه را می بندد و به راهش ادامه می دهد. اما هیچ کس از این اتفاقی که افتاده، غافل گیر نمی شود. تقریبا همه می توانند به راحتی حدس بزنند که «الان قطار یا اتوبوس راه می افتد و کاراکتر جا می ماند.»


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان



عشق پیروز است

«عشق بر همه چیز پیروز است!» خیلی از فیلم های رمانتیکی که ساخته می شوند، تلاش دارند همین یک جمله را به مخاطب خود یاد بدهند. آن ها عاشقی دل خسته را به نمایش می گذارند که صبر و بردباری پیشه می کند و حتی اگر توسط معشوق یا معشوقه خود کنار زده شود، باز هم شب های متمادی زیر پنجره اتاقش سازی در دست می گیرد و آوازهای عاشقانه می خواند تا دل شخصی مقابل را نرم کند. بالاخره باید تلاش کرد، حتما عشق هم مرحله ای از سعی است.


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان



مشت آهنین

«این محکم ترین مشتی بود که می توانستی بزنی؟» مهم نیست قهرمان داستان چه هیکل کوچکی داشته باشد و مهم نیست چه مشت محکمی از آدم بد ماجرا بخورد؛ او بدون شک این جمله را می گوید. حتی اگر قهرمان داستان از شدت ضربه ای که خورده به گوشه ای پرت شود و نتواند به درستی صحبت کند، باز هم آرام زمزمه می کند: «همه اش همین؟» گویی گفتن همین یک جمله او را شخصی شکست ناپذیر نشان می دهد، یا این جمله می تواند کاراکتر شرور را به اوج اندوه برساند که نتوانسته قهرمان را شکست بدهد.


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان



دیدار آخر

یک یا چند نفر از کاراکترها قصد دارند به سفری کوتاه و حتی یک روزه بروند، تعداد زیادی از افراد خانواده های آن ها برای بدرقه می آیند. فرقی ندارد این سفر با کشتی باشد، یا قطار یا هواپیما، این قطعا سفر آخر است. کسانی که برای بدرقه رفته اند، دیگر این کاراکتر را نخواهند دید. احتمالا کسی که در حال سفر است، در هاله ای از مظلومیت نیز فرو می رود؛ خنده های دل نشینی از او به نمایش گذاشته می شود و به هر ترفندی در قالب همین کلیشه ها مخاطب در می یابد که باید برای همیشه با آن کاراکتر خداحافظی کند، چرا که این دیدار آخر است.


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان



بزدل قهرمان

یک گروه از دوستان یا همکاران تصمیم می گیرند با هم به کوه نوردی بروند. در این گروه چند نفر یا حداقل یک نفر از ارتفاع می ترسد، اما عده ای دیگر در مقابل هیچ ترسی از ارتفاع ندارند. در پایان داستان کسی که ارتفاع وحشت داشته سالم و تندرست باز می گردد، اما کسانی که اعتماد به نفس کافی داشتند، از ارتفاع پرت می شوند و شاید حتی بمیرند. اما مخاطب از این طرح کلیشه ای چه نتیجه ای باید بگیرد؟ چند بار به این نتیجه برسد کافی است تا صحنه دوباره و دوباره تکرار نشود؟


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان



چه کسی شلیک کرد؟

قهرمان داستان در دستان آدم بد ماجرا اسیر شده و حال بسیار بدی دارد. ناگهان صدای شلیک یک گلوله به گوش می رسد و صحنه ساکت می شود. قرار است مخاطب تصور کند این قهرمان به دست شخصیت شرور کشته شده است که ناگهان همان کاراکتر منفی نقش بر زمین می شود و از پشت سرش یک کاراکتر سوم نمایان می شود؛ همان کسی که قهرمان را نجات می دهد. حتما کسی که این فیلم را ساخته، انتظار دارد مخاطب بگوید: «وای! من غافل گیر شدم! کسی که این فیلم را ساخته، چقدر باهوش است!»

این صحنه کلیشه ای را معمولا کسانی خلق می کنند که تصور می کنند خیلی باهوش تر از مخاطب هستند. آن ها گاهی برای اثبات هوش سرشار خود کارهای دیگری هم می کنند، مثلا کاراکتر سومی که وارد ماجرا می شود، یک کودک است که قهرمان داستان را از مرگ نجات می دهد. اما واقعیت این است که این صحنه تکراری از دومین باری که در تاریخ سینما استفاده شده تاکنون دیگر غافل گیر کننده نبوده است.


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان



شانس سوم

اگر کاراکتری در حال کلنجار رفتن با چیزی است که می تواند چند بار دیگر هم آن را امتحان کند، می توان با اطمینان گفت دفعه سوم موفق می شود. همیشه در تلاش سوم است که قفل گاوصندوق باز می شود، ماشین روشن می شود و بالاخره کاراکتر به نحوی نجات پیدا می کند. البته برخی از فیلم سازها تلاش می کنند کاراکتر را در دفعه دوم یا دفعه چهارم به موفقیت برسانند تا خود را از این کلیشه «شانس سوم» نجات بدهند. اما به هر حال این صحنه کسالت بار و خسته کننده چه در فیلم های بد و چه در فیلم های خوب به نمایش گذاشته می شود.

اشتباه تلفنی

مشغول مکالمه تلفنی با دوستش است که مکالمه به پایان می رسد. مخاطب پایان مکالمه را از واژه «خداحافظ» تشخیص نمی دهد. کاراکترها تلفن را به روی یکدیگر قطع کرده اند، به همین راحتی. شاید در صحنه های اکشن یا زمانی که کاراکتر در حال صحبت با دشمن خودش است، نیازی به رعایت ادب نباشد و کاراکتر با عصبانیت تلفن را قطع کند، اما همه آدم ها در شرایط عادی و عالم واقعی، دیالوگ تلفنی خود را با یک کلمه به پایان می رسانند: «خداحافظ».

این که فیلمنامه نویس سعی دارد در کمترین زمان، بیشترین محتوا را به مخاطب برساند و زمان بیشتری را برای صحنه های فیلم داشته باشد، قابل تحسین است، اما این دو ثانیه ای که از زمان فیلم گرفته می شود تا کاراکترها پشت تلفن با هم خداحافظی کنند، به مخاطب کمک می کند فضای واقعی تری را احساس کند.


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان



فرار قطارانه

ممکن است آدم خود ماجرا باشد یا آدم بد؛ به هر حال باید فرار کند و برای فرار چاره ای ندارد جز این که روی سقف قطار بپرد. اما این اصل مشکل نیست! قطار در حال حرکت است؛ این هم مشکل بزرگی نیست. اصل قضیه این است که قطار در حال عبور از روی یک پل است که اتفاقا زیر آن یک رودخانه خروشان هم در جریان است. احتمالا اولین باری که چنین صحنه ای در سینما به نمایش درآمد، مخاطب ها از فرط هیجان چشم به پرده سینما دوخته بودند و پلک نمی زدند اما برای مخاطبی که فیلم های اکشن بسیاری دیده و به دنبال هیجانات جدید است، چنین صحنه ای صرفا تکراری و مسخره است.


مروری بر تکراری ترین کلیشه های سینمای جهان









تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن