واضح آرشیو وب فارسی:ناصرون: دیرگاهیست که مهری از جنس جفا بر پیشانی شهر ما خورده است و آرواره های این شهر را به حکم ناعادلانه محاکم، زیر بار رشد فزاینده تبهکاری در هم شکسته است. این شهر سال هاست در بند اسارت یک عنوان از جنس محرومیت مانده است .، برازجان یدک کش عنوان تبعیدگاه است.به گزارش "ناصرون " تبعید گاه گزاره ای نامأنوس و از جنس محرومیت است بر تن این شهر . شهر ما را قفس پنداشته اند برای آشوبگران کلان شهر ها . نفس های این شهر (برازجان )از هجمه ی این همه تبعیدی که در دهلیزهای شهر جاری شده اند به شماره افتاده . و شاید گزاره تبعیدگاه ، تعریف شده در ذهن های محرومیست که گمان نمیکنند اینجا هم سرشار از روح حیات و زندگی است!!!!! ذهن که محصور شود یک شهر را هم در بند اسارت میکشد. اندیشه ای که به دنبال رهایی نباشد همواره خود را محروم میابد. مردم شهر من! آگاه باشید ؛ خاموش ماندن چراغ یک خیابان هم ریشه در باور ساکنان آن دارد . شاید در نهایت اندیشه ساکنان آن باور روشنایی سوسو نمیزند که دستی به سوی لامپ دراز نمیکنند . شاید باور تلخ محرومیت دراذهان خواص این شهر هم تثبیت شده که تلاش برای بیرون کشیدن عنوان "منطقه محروم" از بطن این شهر عینیت نمیابد و در قالب کلمات پوشالی صرف خفه شده است. و نتیجه ی تبعیدهای مکرر ، پر گشودن نخبگان از این شهر است تا فرهنگ پایین این شهر دست و پا گیر پیشرفتشان نشود، آخر جامعه ای که تمام کوچه پس کوچه هایش رنگ انحطاط و شرارت به خود بگیرد دیگر کسی خریدار علم و خواهان علم نمیماند. حداقلش اینست که جوانان شهر من همنشین تبعیدی ها میشود و این شهر تربیت کننده مجرم میشود ، نتیجه اش دو برابر شدن دردسر دستگاه قضایی شهر ما در کنترل امنیت است . نتیجه اش غارت سرمایه کسبه ی این شهر از سوی تبعیدی های بی خانمانیست که در تهیه روزی خود مانده اند. و نتیجه این میشود که نسبتی از جمعیت کارگران این شهر را تبعیدی ها تشکیل میدهند. همین که تبعید شدن به این جا تنبیه است برای یک مجرم حرف ها دارد . حرف هایی که غفلت و مسامحه مسئولین را نسبت به پیشرفت این شهر دیکته میکند و میخواند در گوش من و تو مردم این شهر ، که برازجان قبل از انقلاب تبعیدگاه بود و بعد از انقلاب نیز هم، که بیدار باش ؛ آخر اجحاف تا به کی؟؟؟!!!!! کاش کسی میدانست تبعیدگاه بودن چه ننگی و صدمه ای بر پیکر این شهر نشانده است .دردی که دیریست بر ما تحمیل شده و این هفته به سان بغضی خشن فریاد شد و از حنجره ی "امام جمعه "شهرمان بر تن مصلی جامع شهر طنین انداز شد تا بگوش مسئولین بنشید و بگوید که تکانی به درخت کهن شهرتان بدهید و هرزهای تبعید را از شاخه هایش هرس کنید و سقوط شهرتان را به نظاره ننشینید. تا به دلواپسی رنگ باخته دلواپسان این شهر تلنگری بزند و بگوید که خاموش منشینید . دفتر بسیج دانشجویی شهرستان دشتستان به زعم خود و به نمایندگی از صدای دانشجویان بسیجی این شهر نیز درفش مطالبه گری خود را برافراشته و خواستار پایان دادن به این سکوت مذموم و برخورد جدی مسئولین با سیاست کبود تبعید مجرمین به این شهر می باشد. حرف نماینده ولی فقیهمان زمین نماند انشاءالله...
یکشنبه ، ۳۰خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ناصرون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]