واضح آرشیو وب فارسی:فرصت امروز: عملکرد مدیران میانی دولتی که سال هاست صدای بخش خصوصی را درآورده، در دولت یازدهم هم آه از نهاد وزیر اقتصاد بلند کرد. علی طیب نیا سال گذشته در آخرین جلسه شورای گفت وگوی دولت و بخش خصوصی در پاسخ به فعالان بخش خصوصی، تلاشش را برای تغییر رویه عملکرد برخی مدیران ناسازگار، درهمراهی با مصوبات دولت کم تاثیر دانست و گفت که به ستوه آمده است. این نظر شاید در ابتدا مایوس کننده به نظر برسد اما شاید از سوی دولت برای بخش خصوصی پیامی داشته باشد. اینکه ما هم با شما همدردیم؛ دردی که به گفته رئیس اتاق ایران، چندین دهه است کشور را گرفتار کرده است. اما مسئله به اینجا ختم نمی شود چراکه بخش خصوصی برای حیاتش نیاز به ترکاندن این غده چرکین دارد. اما این غده از کجا تغذیه می شود؟ در گفت وگو با محسن جلال پور، رئیس اتاق ایران سعی کرده ایم با واکاوی این مسئله دلایل آن را ریشه یابی کنیم. عدم رعایت مصوبات قانونی به خصوص مصوبات مربوط به بخش خصوصی توسط مدیران دولتی همیشه مورد گلایه بوده و حالا این گلایه به مدیران ارشد دولت نیز رسیده و آنها هم از این وضع ناراضی هستند، در حالی که بخش خصوصی برای حضور پر رنگ در اقتصاد و توسعه سر و کارش با مدیران میانی است، چرا برخی از مدیران میانی دولت می توانند ازمصوبات سرپیچی کنند؟ به نظر من دلایل متعددی دارد. نخستین دلیلش این است که در دهه های گذشته درکشور ما مدیران در برابر عملکردشان پاسخگو نبوده اند. بدین معنا که اگر مدیری ناتوان بود، یا مسئولیتش را درست انجام نداد در محکمه یا در کمیته ای مورد انتقاد یا سوال واقع نشد، این مسئله هرگز اتفاق نیفتاده است. حتی اگر این عملکرد خیلی بد هم باشد تا مدیر خودش استعفا ندهد اتفاقی نمی افتد البته در موارد خیلی نادر برکنار می شود ولی برخورد دیگری نمی شود، به جرات می توانم بگویم برکناری هم در دهه های گذشته بسیار انگشت شمار بوده است. آیا موانعی وجود دارد که عملکرد سازمان های نظارتی را کم تاثیر یا بی تاثیر می کند؟ مسئله عملکرد این سازمان ها هم هست. با همه سازمان های نظارتی و با همه مجموعه های نظارتگر که وجود دارد و در بسیاری موارد محدودیت هایی هم ایجاد می کنند، اما نظارتی بر رعایت نکردن مصوبات انجام نشده وجود ندارد. یعنی هیچ مدیری بابت وظایفی که انجام نداده مورد سوال قرار نگرفته است. همه آنها مواظب هستند که اگر کاری انجام شد و بر طبق مقررات نبود استنطاق کنند اما در مواردی که کاری انجام نمی شود یا مدیران وظایف شان را انجام نمی دهند، پاسخگو نیستند، هیچ جا در دهه های گذشته دیده نشد که مورد سوال و مواخذه قرار بگیرند. اما در مورد موانع شاید دلیل دومی که می خواهم بگویم از بزرگ ترین چالش های ما با دولت است که اتفاقا در نا کارآمد کردن و شاید در سرپیچی کردن آنها تاثیر گذار بوده است. مسئله بوروکراسی و پیچیدگی های فراوان دولت است. در مورد پاسخگویی مدیران، اینجا فقط می توانم یک مثال از فرهنگ مان به کار ببرم: «کی بود کی بود من نبودم دستم بود»، هر کاری شده همه خواستند از خودشان رفع مسئولیت کنند، این واقعا مصداق وضعیت دولتی است که در دهه های گذشته روز به روز گسترده تر شده است. نتیجه اش هم تعدد قوانین و نیروی انسانی شد و مدیرانی پرورش یافتند که در شرایطی که باید کاری را انجام دهند می توانند آن را انجام ندهند و توجیه کنند. تشکیل زیرمجموعه هایی در دولت مانند ایمیدرو، صندوق های بازنشستگی و. . . باعث شد وقت دولت بیشتر صرف رفت و آمدهای فراوان و کارهای اجرایی این شرکت ها شود، کارنامه مسئولیت های وزارتخانه های رفاه، صمت و... بیشتر حول و حوش اینها چرخیده و از وظیفه اصلی شان که ایجاد فضای مناسب کار، زندگی، فعالیت ها و نیازهای جامعه بود، غافل شدند. آنها کمتر توانستند به سیاست گذاری یا استنطاق و مطالبه و پاسخگویی سیاست ها، که از وظایف اصلی شان است برسند و کم کم مدیرانی از همین دست شگل گرفت؛ مدیرانی که نگرانی ای بابت پاسخگویی ندارند. در واقع هرچه دولت گسترده تر شد نظارت کمتر شد. این گستردگی و تمرکز برکارهایی که در زیرمجموعه ها، وقت دولت را می گیرد، باعث شده نظارت بر اجرای سیاست گذاری ها و عملکرد درست و جوابگویی کمتر اتفاق می افتد. اما مرجع کلانی به نام مجلس شورای اسلامی هم به عنوان متولی نظارت در کشور وجود دارد، مجلس در این سال ها چه می کرد؟ عملکرد مجلس دغدغه ما هم بود و من در مجلس دهم به نمایندگان توصیه کردم در این دوره به جای پرداختن به بعد قانون گذاری در بعد نظارتی تمرکز کنند. فارغ از اینها می خواهم به ریشه این مسئله بپردازم. اینکه نظارت برای خودش تعریف دارد. نظارتی که چرا این قانون یا این آیین نامه در این مکان به موقع اجرا نشده تا نظارتی که متوجه نتیجه یا خروجی کار و مورد استفاده بودن آن برای کشور است با هم متفاوت است. برای توضیح الگوی نظارت در کشورمان، لازم می دانم مثال ساده ای بیاورم. یک مامور سال ها برای نظارت جایی ایستاده بود و همه هم مراقب بودند که مامور سرجایش باشد. در نهایت یک نفر پرسید این مامور برای چه اینجا ایستاده است، گفتند 20 سال پیش این نیمکت ها را اینجا رنگ کرده بودند و این مامور را گذاشتند که کسی روی نیمکت های رنگ شده ننشیند و از آن به بعد همه می آمدند و می رفتند مراقب بودند که مامور سرجایش باشد، مامور هم همیشه سر جایش بود، آیا این نظارت است؟ به نظر من نظارت در کشور ما تعریف نشده چه برسد به اینکه اجرا شده باشد. آیا می توان از صحبت های شما این برداشت را کرد که شیوه نامه یا بسته ای که به درستی نظارت را تعریف کرده باشد، وجود ندارد؟ منظورم این است که وظایف بیشتری باید به سازمان های نظارتی داده شود. به نظر می رسد آنها وظیفه دارند براساس مر قانون، نه یک واو زیاد یا کم عمل کنند. که به نظر من در همین سطح هم سازمان های نظارتی بیشتر به انجام شدن ها توجه می کنند و نظارتی بر انجام نشدن ها نیست، که باز هم راهی برای تخلف و عدم پاسخگویی مدیران است. برای بخش خصوصی بسیار پیش آمده که برخی ماموران در سازمان های مالیاتی، مالیات هایی زیادی را برای بخش خصوصی و برای بنگاه های ما تشخیص می دهند و بنگاه ناچار شده، دوتا سه و شاید پنج سال وقت گذاشته و در نهایت تشخیص می دهند که اشتباه بوده است، اما حتی برای یک بار هم شما سراغ ندارید که سازمان نظارتی مامور خاطی، که این مصیبت را برای بنگاه یا شرکت درست کرده است مورد مواخذه قرار گیرد. در سال های گذشته خیلی پیش آمده که شرکت هایی به دلیل همین تشخیص غلط سهام شان در بورس سقوط کرده است. سازمان مالیاتی هیچ پاسخگویی نداشت، حالا این مسئله در سازمان دیگر هم اتفاق افتاده است. به نظر من در کشور ما نظارت ها به روز نیست و ما باید این مسئله را دائما باز تعریف کنیم. اما مسئله دیگری هم هست و آن تغییر دولت و به دنبال آن تغییر مدیران است، آیا این مسئله در تغییر عملکرد مدیران تاثیر گذار است؟ دقیقا، این مسئله در بی انگیزه شدن و عدم تعهد مدیران تاثیر گذاشته است. هر دولتی که در دهه های گذشته آمده، از معاونت تا آبدارچی را تغییر داده است، در حالی که در بسیاری از کشورها مقامات تا معاون وزیر ثبات دارند و از معاونت به بالا تغییر می کنند، اما در کشور ما همه تغییر می کنند. انگیزه مدیران کم شده و مدیران بیشتر از اینکه به کار حرفه ای شان بپردازند، خطی و جناحی تصمیم گیری می کنند، درکدام ستاد انتخاباتی رأی دادند و به چه کسی. البته مسئله عدم آموزش مدیران و تشویق و ایجاد سیستم انگیزشی هم در شکل گیری مدیران امروز موثر بوده است. سیستم انگیزشی در کشور ما وجود ندارد، مدیران خوب، خلاق، کارآمد و صرفه جو در زمان و هزینه کمتر ارتقا می یابند و ارتقا فقط براساس سابقه کار و بدتر از آن در بعضی مواقع با ارتباط و آشنایی قبلی انجام می شود. ارتباط با نویسنده : [email protected]
یکشنبه ، ۳۰خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرصت امروز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]