واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: خوشههای «خشم و هیاهو» برای هیچ
دغدغه هومن سیدی در «خشم و هیاهو» قلبهای مجروح، غرورهای خدشهدار شده و زندگیهای متلاشی است که نمونه آنها را بارها دیدهایم.
حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ فیلم «خشم و هیاهو» ماجرای تاثیرات شهرت و بیاخلاقی یک هنرمند خیالی عرصه موسیقی بر زندگی شخصی و خانوادگیاش است.
قصه یک خواننده محبوب و پرمخاطب که بهدلیل معروف بودن و مقبولیت هنری خیلی از ارزشها را فدای خودش و شهرتش میکند و برای حفظ آبروی پوشالی و سطحی خود پا بر روی اخلاق و انسانیت میگذارد.
ماجراهای فیلم از زبان دو شخصیت اصلی فیلم تعریف میشود. مخاطب از زبان راویان فیلم، دروغ و راست را در هم آمیخته شده میبیند.
نوید محمدزاده در نقش «خسرو»، مثل نقشهای دیگرش باورپذیر و طبیعی بازی کرده است. عصبانیت زودهنگام و تکبر و خودبزرگبینی او در موقعیتهای مختلف فیلم، نمایانگر حالات و رفتارهای یک فرد مشهور بیظرفیت، تحت فشار و به ظاهر آبرومندی است که در حقیقت بیتعصب به زندگی و خانواده است؛ شخصی که هر کجا احساس کند منفعت و آبرویش به خطر افتاده، تبدیل به جانوری میشود که برای بقا با بیرحمی تمام راضی به نابودی دیگران میشود. نمونههای این رفتارها، تکبر و خودبرتربینی، پایمال کردن دیگران برای منافع و موقعیت خود و ... در رفتارهای «خسرو»ی داستان خشم و هیاهو دیده میشود.
حرکات، حالات صورت و گفتار طناز طباطبایی در سکانسهای مربوط به دستگیری و جلسات دادگاه، خاطره نقش او را در«هیس... دخترها فریاد نمیزنند!» در ذهن مخاطبی که آن فیلم را تماشا کرده تداعی میکند. همان حالات غم و سکوت بیپایان، فریادهای ناکامی و بینتیجه بودن دفاع از خود و ...
این فیلم که در بطن ماجرا، قصهای شبیه به ماجرای قتل لاله سحرخیزان، همسر ناصر محمدخانی فوتبالیست مشهور دهه 60 دارد، معما گونه و رازآلود داستانی را تعریف میکند که راویان آن هر دو در جایگاه متهم و شاکی قرار میگیرند.
ماجرای «خشم و هیاهو» برای هومن سیدی که کمتر به قصهگویی در فیلمهایش میپردازد یک داستان قابل قبول و البته جذاب است. قصه بهدلیل متناقضگویی شخصیتهای اصلی و پنهان کردن زوایایی که به سودشان نیست، کنجکاوی مخاطب را بر میانگیزد و او را تا پایان قصه میکشاند که بالاخره کدام درست است و کدام نادرست؟ کدام دروغ میگویند و کدام راست؟ شاید این حقیقت کشف نشد چون گره گشایی از حقیقت و دروغ این ماجرا، زوایای تاریک و پنهان پرونده شهلا جاهد و ناصر محمدخانی را هم برای مخاطب روشنتر و آشکارتر میکرد.
میتوان گفت کسانی که در زندگی خود خیانت را تجربه کردهاند - چه فرد مشهور و چه عادی- بیتوجهی یا مادی بودن همسر و خانواده را دلیل اصلی این گناه عنوان میکنند. این دلیل نشاندهنده تاثیرات رویگردانی از همسر و خانواده و تبعات تخریبی و زیانآور آن برای جامعه است. خانوادهای که به دلیل بیتوجهی و بیاهمیت دانستن طرف مقابل یا حتی هوسران بودن زن یا شوهر، درگیر خیانت میشود، آینده سیاه و بی سرانجام فرزند خانواده را نمیبیند. «خسرو» در خلوتش با «حنا» از طلاق عاطفی که بین او و همسرش رخ داده میگوید. از جدایی، فاصله و سردی روابطشان میگوید و خود را در این میان بی تقصیر و بیگناه جلوه میدهد. درحالیکه این ادعا میتواند غیرواقعی باشد.
با مرور کنش و واکنشهای «خسرو» در پشت پرده برگزاری کنسرتهایش، حواشی زندگی و آشنایی و ارتباط با «حنا»، غرق شدن در این ارتباط و دروغگویی دوجانبه، رفتارهای عصبی، استقبال از حواشی و نشان دادن اشتیاق به هواداران بهجای همسر و فرزند و چندین نشانه دیگر میتوان گفت که افراد مشهور در تمام دنیا ضمن چشیدن طعم لذتبخش محبوبیت و مقبولیت با حواشی تلخ و آزاردهندهای دست به گریبان هستند. همانطور که در واکنشها و رفتارهای «خسرو» میبینیم برخی از افرادی که بدون زیر ساخت و آمادگی ذهنی و روانی، دارای شهرت و اعتبار اجتماعی میشوند ممکن است ظرفیت محدودی برای هضم آن و واکنش دیگران داشته باشند. «خسرو» در سکانس بیرون آمدن خودرو از کارواش، به صورت علنی از ارتباطات خارج از عرف خود دفاع میکند و آنها را در شرایط شهرت خود طبیعی میداند. در نهایت میبینیم صحبتهایی که «خسرو» با وقاحت و بیپرده برای همسرش افشا میکند اتفاق خاص بعدی فیلم را رقم میزند.
رخدادهای عالم شهرت، اقبال هواداران به فرد مشهور، امکان نزدیک شدن و صمیمیت هواداران جنس مخالف به دلیل موقعیت خاص فرد مشهور به او و ... در تمام دنیا اتفاق میافتد. در صورتی که فرد آمادگی روحی و فکری این ارتباطات را نداشته باشد، آسیبهای جدی به زندگی شخصی و حرفهای این افراد وارد میکند و موجب رسواییهایی اخلاقی میشود که نمونههای بارز آن را در کشور خودمان و غرب بارها در صفحات و سایتهای هنری، ورزشی و حتی حوادث نشریات و خبرگزاریها خواندهایم.
هومن سیدی با اشاره به موضوع مهم اجتماعی، دغدغهای را به تصویر میکشد که نمونه آن را همه ما بارها در اطرافمان دیدهایم. قلبهای مجروح و در پی انتقام از بیگناهان جامعه، غرورهای خدشهدار شده، زندگیهای متلاشی و ... که در نهایت دود آن به چشم جامعه میرود.
یادداشت از: شیما شفیعی
۰۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]