واضح آرشیو وب فارسی:رکنا: رکنا: مردی که به خاطر بدهی چک هایش سال ها است در زندان کرمان به سر می برد از زندگی و سرنوشت اش می گوید. گفت وگوی زیر مربوط به گفت وگوی یکی از مددکاران ستاد دیه استان کرمان با قدیمی ترین زندانی جرایم غیرعمد کرمان است که به دلیل بدهی در زندان به سر می برد. وقتی از «علی» خواستم با هم قدری اختلاط کنیم با لبخندی کنارم نشست و گفت «بپرس؛ هرچه دوست داری بپرس تا بگویم از کجا ضربه خوردم...». به او گفتم که داستان زندانی شدنش را برایم تعریف کند و این که چرا و چگونه گرفتار میله های آهنی زندان گردیده است. علیرضا با چند تا سرفه صدایش را صاف کرد و گفت «فرزند اول خانواده هستم که پدرم بازنشسته تأمین اجتماعی و مادرم خانه دار است. 2 برادر و یک خواهر هم دارم که یکی از برادارنم سال 82 در سانحه تصادف فوت کرد». بعد از گرفتن دیپلم، در رشته برق قبول شدم و به دانشگاه رفتم؛ درسم بد نبود، بعد از گرفتن مدرک کاردانی برق حاضر به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر نشدم، سودای کار در بازار تمام وجودم را گرفته بود از خدمت سربازی که آمدم با کمک پدرم یک مغازه فروش لوازم برقی در محله مان باز کردم. برق کشی ساختمان هم که بلد بودم و به لطف خدا و همتی که داشتم توانستم بعد از گذشت یک و سال نیم از کار کردنم مقداری پول پس انداز کنم. 2 سال کار کردم و تصمیم به ازدواج گرفتم؛ مادر و خواهرم خیلی سریع یکی از دختران فامیل را برایم انتخاب کردند و با گرفتن موافقت من مراحل خواستگاری و ازدواج شروع شد. بعد از ازدواجم طبق گفته پدرم برای این که بتوانم وضعیت مالی بهتری پیدا کنم در طبقه بالای منزل پدری ساکن شدم. 2 سالی که گذشت صاحب فرزند شدیم در همین حین توانستم یک باب منزل مسکونی کوچک هم برای خودم بخرم و از منزل پدری به منزل خودمان نقل مکان کنیم. وضعیت مالی من روزبه روز بهتر می شد و با افراد بیشتری کار می کردم تا اینکه یک روز یک مشتری از شهرستان های جنوب کرمان به مغازه ام آمد که می خواست با یک فروشنده به صورت چکی و مدت دار کار کند؛ یعنی کالا را از من به صورت یک ماهه بخرد و در پایان ماه پول اجناس خریداری شده را پرداخت کند؛ اول دودل شدم اما بعد به خدا توکل کردم و قرار شد لیست خرید خود را بیاورد و اجناس را تحویل بگیرد. البته این را هم بگویم که این شخص به گفته خودش در کار ساخت وساز مجتمع های مسکونی بود. برای بار اول مبلغ 5.5 میلیون از من خرید و سر موعد پرداخت کرد. اعتمادم را به خودش جلب کرد. 3 سال با هم کار کردیم تا اینکه تلفنی اجناس مورد نیاز را سفارش می داد و من هم به آدرسی که می گفت می فرستادم؛ او هم سر موقع پول را واریز می کرد. تقریبا خریدهاش به بالای 50 میلیون تومان می رسید و من هم خوشحال از اینکه یک مشتری خوش حساب و پولدار دارم. جنس ها را بدون دریافت هیچگونه ضمانتی ارسال می کردم. 2 سال دیگر هم به همین روال گذشت تا اینکه یک بار درخواست خرید کابل و سیم به مقدار زیادی کرد، من هم که موجودی نداشتم از کارخانه خریداری کردم و در ازای خرید خودم به آنها چک دادم، اجناس را هم به آدرسش طبق روال همیشه فرستادم. البته همیشه یک ماهه از من خرید می کرد اما این دفعه 50 روزه خرید کرد. در این 50 روز که موعد پرداخت پولش بود چند بار تلفنی با من صحبت کرد اما 6 روز مانده به واریز پول خود دیگر پاسخ تلفن هایم را نداد و گوشی خود را خاموش کرد. هرچه دنبالش گشتم نتوانستم ردی از او پیدا کنم. کم کم بعد از من طلبکاران دیگر هم پیدا شدند و تازه فهمیدم که کلاه بزرگی سرم رفته است. با پیگیری های من و بقیه طلبکاران متوجه شدیم چند میلیارد پول به جیب زده و از ایران فرار کرده است و دست ما هم دیگر به جایی بند نیست. موعد چک خودم هم رسید، از کارخانه یک هفته وقت گرفتم منزلم را زیر قیمت فروختم تا نصف مبلغ چک را فراهم کنم. از خانواده و دوستان هم مقداری پول قرض گرفتم و به حساب کارخانه ریختم اما از بدهی ام حدود 35 میلیون تومان مانده بود که حکم جلبم را گرفتند و روانه زندان شدم. در این 3 سالی هم که در حبس هستم خسارت تأخیر تأدیه شامل حالم شد که جمع بدهی، حدود 100 میلیون تومان شده است. نمیدانم چرا با اعتماد به کسی که هیچ نسبتی با من نداشت اول خودم و بعد خانواده ام را بدبخت کردم. به قول خودم، در کاسبی گرگ باران دیده شده بودم. هرچه هم با شاکی پرونده صحبت می کنم تا مبلغی تخفیف بدهد حاضر نیست، می گوید یا پولم را بده یا زندان باش. الان هم تنها امیدم به خدا و ستاد دیه است. طی بررسی های صورت گرفته توسط گروه تحقیق ستاد دیه و گزارش مددکاری در خصوص وضعیت علیرضا – م، وی استحقاق هرگونه کمک توسط ستاد دیه استان و مرکز و همچنین کمک خیرین را دارد.
پنجشنبه ، ۳۰اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رکنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]