واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتاری از غلامحسین دینانی در روز بزرگداشت عطارمنکر «وحدت وجود» عارف واقعی نیست
اگر کسی بگوید که من عارف هستم ولی منکر «وحدت وجود» باشد، نباید او را باور کرد، چرا که او لفظاً عارف است و شاید زاهد باشد.
خبرگزاری فارس ـ غلامحسین ابراهیمی دینانی (چهره ماندگار فلسفه ایران): یکی از نکات مهم در بررسی ساحت عطار نیشابوری این است که برخی بزرگان او را بسیار تمجید کردهاند. افرادی مثل عبدالحسین زرینکوب در کتاب «صدای بال سیمرغ» میگوید که زمانه ما توانایی درک برخی زوایای منطق الطیر را ندارد و باید آن را به آینده موکول کرد. یا مرحوم فروزانفر در نقد و تحلیل عطار بیان کرده که این شیخ عطار مربوط به عصر آینده است. بنده نیز در «دفتر عقل و آیت عشق» اشاره کردم که نه تنها بزرگان معاصر مانند مرحوم زرینکوب، استاد فروزانفر و مرحوم شفیعیکدکنی در حیرت و اعجاز در عظمت فکری عطار هستند و حقیقتاًٌ هم تعارفی ندارند، بلکه مولوی در مقام عطار خود را مانند کسی میداند که در اندر خم یک کوچه بوده و عطار هفت شهر عشق را طی کرده است! برخی مطرح کردهاند عطار آنقدر عظمت دارد که مردم زمانهاش او را میفهمیدند اما مردم زمان ما خیر. بنده به این سخن ایرادی نمیگیرم اما میگویم در همین زمان ما هم کسانی هستند که او را میفهمند و همان زمان عطار هم کسانی بودند که او را نمیفهمیدند، در آینده هم همینطور کسانی که نمیفهمند همیشه هستند و همیشه هم قلیل کسانی هستند که او را میفهمند. عطار نیشابوری غیر از هنرهایی که در منطق الطیر از خود نشان میدهد که هنرهای بی نظیر عرفانی و ادبی است، کتابهای مهم دیگری هم دارد که کمتر معروف است مانند «مصیبتنامه» و «تذکرةالاولیا» که کم از «منطقالطیر» نیست. «تذکرةالاولیاء» او نثری است که شاید اگر کسی الان بخواند خیلی مباحثش را قبول نکند چرا که بیشتر کرامات اولیاء است و کرامات اولیاء برای غیر اولیاء قبولش قدری دشوار باشد و این نکته منحصر به زمان عطار، امروز و آینده نیست. بنابراین عده خاصی که با کرامات منطق اولیاء آشنا هستند میتوانند تذکرةالاولیاء را بفهمند و همانها هم منطق الطیر و مصیبتنامه را درک میکنند. عطار یکی از عرفای واصل است، تمام کرامات و سلوکی که از بُن جان طی کرده با یک زبان فصیح به صورت غزل، قصیده یا حکایت بیان کرده است و واقعا هم اینها اعجازانگیز است. شاید کسی نتوانسته باشد مسئله «وحدت وجود» را -که یک اصل در عرفان است- بیان کند، اگر کسی بگوید که من عارف هستم ولی منکر وحدت وجود باشد، نباید او را باور کرد، چرا که او لفظاً عارف است و شاید زاهد باشد. با داستانی که عطار از مرغان در طلب سیمرغ تعریف میکند مشخص است که سفر راه حق، سخت است. انسانها هم اگر بخواهند در این مسیر بروند کار دشواری است پرندگان هم دچار این سختیها شدند و سرانجام وقتی به کوه قاف رسیدند تنها ۳۰ تن از آنها باقی ماندند و این یعنی خودشان را دیدند و از بین رفتند. سرانجام انسان به یک وحدتی میرسد که خود در آن قرار دارد یعنی سرانجام به «أنا الحق» منصور حلاج میرسد! این خوددیدنی سیمرغی، نه خوددیدنی فرعونی است که آن مانع حق و منیت است. مولانا میگوید: گفت فرعونی انا الحق گشت پست / گفت منصوری انا الحق و برست آن انا را لعنة الله در عقب / وین انا را رحمة الله ای محب عطار میگوید که سیمرغ، سی تن بودند، خودشان بودند، ولی در واقع خودشان نبودند، چرا که حق را به جای خود دیدند. این خلاصه پیام «منطق الطیر» است که در ضمن این قصه بیان شد. عجیب است که برخی فیلسوفان غربی اگزیستانس به نوعی به همین مطلب رسیدهاند، البته نتوانستهاند به معرفت ما در این حوزه برسند اما در مقام تفکر به این نتیجه رسیدهاند که انسان وجود محض است. این فیلسوفان میگویند که ما نمیدانیم انسان چیست، هر موجودی که در این عالم هست در کل این عالم ماهیتش مشخص است اما یک انسان زمانی که متولد میشود واقعا مشخص نیست که و چه میشود، حتی نمیتوان مقامش را تا زمان مرگ تصور کرد چرا که کاملا تغییر میکند. انسان خط پایان واقعی ندارد البته به جز مرگ مادی، اما هنوز پایان نیست! تازه بعد از مرگ به تعبیر حافظ «از آن سوی فنا صد خطر است». حال اگزیستانسها در مقام فکر میگویند اما عرفا این راه را طی کردهاند و با قدم سلوک میگویند که این راه پایانی نیست، همانطور که عطار بیان میکند این راه، راهی است بیپایان که عرفا این راه را شجاعانه رفتهاند و خیلیها هم به مقاماتی رسیدهاند که اصلا قابل توصیف و بیان نیست. انتهای پیام/
95/01/25 :: 12:34
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]