محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840431422
وقتی رمانخوان و رماننویس در یک سطح هستند
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۹
ششمین نشست «سه سرزمین، یک زبان» چهاردهم اردیبهشت، همزمان با افتتاح نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، با حضور آنا بار از اتریش، اوولا لنتسه از آلمان و پتر اشتام از سوئیس برگزار شد. به گزارش بخش ادبیات و کتاب ایسنا، این نشستها از سال ۹۰ در مرکز فرهنگی شهر کتاب آغاز شده است و در آنها درباره موقعیت و سبک ادبیات معاصر آلمانیزبان بحث و گفتوگو میشود و نویسندگانِ میهمان بخشهایی از داستانهای خود را میخوانند. جابهجایی تخیل و واقعیت نخستین نویسندهای که با همراهی مریم مویدپور مترجم داستانش را به آلمانی و فارسی خواند، پتر اشتام بود. محمود حسینیزاد، مترجم رمان اگنسِ پتر اشتام، درباره او گفت: پتر اشتام در سال ۱۹۶۳ در سوئیس به دنیا آمد. پتر پس از پایان دبیرستان مدت سه سال به عنوان حسابدار، کارآموزی کرد و پس از مدتی تصمیم گرفت وارد دانشگاه زوریخ شود. در دانشگاه زوریخ دورههای کوتاهمدت مختلفی چون ادبیات انگلیسی، کسب و کار و روانشناسی را گذراند. اشتام پس از مدتی به نیویورک رفت و در بازگشت به سوئیس، روان شناسی خواند. او پس از اقامت کوتاه مدت در نیویورک، پاریس، و اسکاندیناوی سرانجام در سال ۱۹۹۰ به عنوان نویسنده و روزنامه نگار مستقل در سوئیس مستقر شد. اشتام پس از موفقیتهایش در عرصه نویسندگی، کارهای روزنامهنگاریاش را محدود میکند. داستان، رمان، نمایشنامههای صحنهای و رادیویی و مقالهنویسی از جمله فعالیتهای اوست. اشتام بارها برای داستانخوانی به اقصی نقاط دنیا دعوت شده است. از جوایز متعدد او میتوان به جایزه بنیاد شیللر، جایزه ادبی شهر وینترتور و جایزه فریدریش هولدرلین اشاره کرد.
نشست «سه سرزمین، یک زبان»
این مترجم افزود: در کنار یودیت هرمان، بیشترین ترجمه از نویسندگان آلمانیزبان به فارسی از آثار او صورت گرفته است. «روزی مثل امروز» با ترجمه مریم مویدپور، «یخبندان سیاه» ترجمه مونا حسینی، «آسمان خیس» ترجمه محمود حسینیزاد، مجموعه داستان کوتاه «ماه یخزده» ترجمه مریم مویدپور، «اگنس» ترجمه محمود حسینیزاد و «تمام چیزهایی که جایشان خالی است» ترجمه صنوبر صرافزاده از جمله کتابهایی است که از اشتام به فارسی درآمده است. منتقدان درباره شیوه نوشتاری او میگویند که اشتام جملات کوتاه مینویسد. صفت، قید و توصیفات آنچنانی را چندان رعایت نمیکند و به خصوص اینکه کاملا به عنوان ناظر مینویسد. موضوعی که در آثارش تکرار میشود ناممکن بودن عشق است. انسانها در آثار او به هم نزدیک و از هم دورند. فاصله بین خیال و واقعیت همیشه در آثارش به چشم میخورد. آنچه برای اشتام حائز اهمیت است موضوع نیست بلکه چگونگی بیان آن است. پتر اشتام پس از پایان داستانخوانیاش درباره ایده داستان «در جنگل» چنین گفت: در پس هر داستانی، داستانی نهفته است. من به عنوان روزنامهنگار کار میکردم و در ۱۹۹۹ در روزنامه مقالهای خواندم درباره دختری دبیرستانی که چهار سال در جنگل زندگی کرده است. این مقاله خیلی جالب بود و سعی کردم با روزنامهنگاری که آن مطلب را نوشته تماس گرفته و با واسطه او با آن دختر تماس بگیرم اما متاسفانه آن دختر پاسخ نداد. همیشه این داستان ذهنم را مشغول میکرد. چند سال بعد خانم هنرمند برزیلی که در جنگل زندگی کرده بود از من خواهش کرد که داستانی در این باره بنویسم. و من آن داستان را نوشتم. داستانی که برای آن خانم نوشتم داستان دیگری بود. از ترکیب این داستان و ماجرای آن دختر، داستان «در جنگل» خلق شد. تمام آن تصورات رمانتیکی که از جنگل در ادبیات آلمان هست مدتها بود که ذهن من را مشغول کرده بود اما نمیدانستم چرا؟ بعد از 10 سال، اولین جمله این داستان به فکرم رسید و شروع به نوشتن کردم. اولین جمله این است: «شکارچی باید صبح خیلی زود بیاید.» جنگلی که دربارهاش صحبت میکنم جنگلی است که در کودکی در اطرافش بزرگ شدم. این جنگل توصیف ناحیهای است که در آن بزرگ شدم و میشناسم. بعد از اینکه کتاب چاپ شد خانمی که این داستان دربارهاش نوشته شده بود با من تماس گرفت. ما همدیگر را ملاقات کردیم و در جنگلی که در آن بزرگ شده بودم، قدم زدیم. آن زن گفت این داستان داستان زندگی من است که یک غریبه آن را توصیف کرده است. اما من چیزی درباره آن زن جوان و جنگلی که در آن زندگی کرده بود نمیدانستم و صرفا تصورات خودم را نوشته بودم. در داستانهای من، تخیلی و واقعیت در هم میآمیزد. از یک تخیل، واقعیت ایجاد میشود و وقتی داستان مینویسم تخیل تبدیل به واقعیت و واقعیت تبدیل به تخیل میشود.
نشست «سه سرزمین، یک زبان»
رمانی متعلق به ادبیات آینده دومین نویسندهای که برای خواندن داستانش به همراه علیاصغر حداد (مترجم) دعوت شد، آنا بار بود. محمود حسینیزاد سرگذشت آنا بار را چنین توضیح داد: در سال ۱۹۷۳ در زاگرب به دنیا آمد. پدرش اتریشی و مادرش اهل کرواسی است. او دوزبانه بزرگ میشود. شروع به تحصیل موسیقی و روابط عمومی میکند. زبانهای اسلاوی و تئاتر میخواند. در سال ۲۰۰۸ دکترا میگیرد. برای مطبوعات و رادیو نویسندگی میکند. در حال حاضر در کلاگنفورت اتریش زندگی میکند. رمان بسیار موفقی با نام «رنگ انار» دارد که در ۲۰۱۵ نوشته شده است. جوایز متعددی گرفته که از جمله میتوان به جایزه اتحادیه نویسندگان ایالت کرنتن اشاره کرد. منتقدان درباره رمان او معتقدند که «رنگ انار» ادبیات امروز نیست بلکه ادبیات آینده است. رمانی است که زبان را به غنا میرساند و رمان کمنظیری در زبان است. نوشتن داستان کودکی در سالهای اخیر اصلا امر نادری نیست. هر نویسندهای خاطرات کودکیاش را مینویسد به خصوص نویسندگان مهاجر؛ اما «رنگ انار» یک سر و گردن از این نوع کتابها بالاتر ایستاده است؛ به خاطر توصیفات کاملا دقیق و شاعرانگی که در تمام کتاب وجود دارد. آنا بار با احساس، عشق و جدیت و با لحنی که خشم متعادلی در آن هست، داستان کودکی را تعریف میکند که به مفهوم اخص و اعم کلمه، بیوطن است. بین دو دنیا سرگردان است اما در محیطی پرمهر بزرگ میشود. آنا بار داستانش را بدون کلمات قصار متداول، بدون جدل ذهنی، بدون جملهپردازیهای آنچنانی و بدون غلو در موضوع تعریف میکند.
نشست «سه سرزمین، یک زبان»
پس از خواندن داستان، آنا بار به بررسی سبک در ادبیات معاصر آلمانیزمان پرداخت و با اشاره به مقالهای که در این خصوص در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده بود، درباره ادبیات معاصر آلمانی چنین گفت: اگر تصورمان این باشد که رماننویس کسی است که در آبهای ناشناخته شنا یا ماهیگیری میکند و راههای جدیدی میرود، سرخورده میشویم. ادبیات باید بتواند جهان را شفافتر و قابل درکتر مطرح کند اما نه به زبان امروزی بلکه به زبانی بدیع و نو. نویسنده امروزی آلمانیزبان بیشتر پرگویی میکند و مطالب گفتهشده و شناختهشده را در بستهبندیهای جدید که پر از خلأ است، عرضه میکند. پروازش اوج نمیگیرد و زبانی فراتر از زبان روزمره به کار نمیبرد. رمانخوان امروزی و رماننویس امروزی در یک سطح هستند. از یک لحاظ این همسطح بودن دموکراتیک است ولی به این ترتیب یک چیزی از دست میرود. اثر با این شکل ادبیاتی است پر از اغراق و طمطراق و عاری از شور و شوق. از جهان تفسیر جدیدی به دست نمیدهد. اگر شخصی صادق باشد و قرار باشد فقط دو هفته زندگی کند گمان نکنم این دو هفته را صرف ادبیات سطحی که عرضه میشود، بکند. صداقت چندانی به خرج نمیدهند. با اینکه به نویسندگان توصیه میشود زبان را بهتر یاد بگیرند و تسلطشان به زبان را بیشتر کنند و برخی موضوعات سیاسی و اجتماعی را در آثارشان بگنجانند ولی درباره اینکه نویسنده واقعا چگونه باید بنویسد تا اثری بدیع و خوب خلق کند، کمتر صحبت میشود. ادبیات امروز آلمانیزبان، ادبیات بولوار است. ادبیات سطحینگر که در آن از شور و جذبه آثار کافکا نشانی نیست. از عریانی داستانهای کوتاه بعد از جنگ در آن نیست. بلکه بیشتر اغراقآمیز است. به هر حال از نویسندگان امروز آلمان چیز زیادی برای تعریف به جا نمینماند. کارگاههای ادبی در حکم پیش انتشار آخرین نویسندهای که داستانش را برای مخاطبان خواند، اوولا لنتسه از آلمان بود. محمود حسینیزاد که ترجمه داستان او را هم بر عهده داشت درباره لنتسه گفت: او در ۱۹۷۳ در مونشن گلادباخ به دنیا آمد. تحصیلاتش در زمینه موسیقی و فلسفه بود و پایاننامهای درباره هگل در ادبیات و شعر نوشت. شرق را خوب میشناسد چون مدتهای طولانی در این مناطق زندگی کرده است. در هند، دمشق و بمبئی سکونت داشته است. در حال حاضر در برلین زندگی میکند و کارگاههای ادبی را سرپرستی میکند. تقدیرهایی از او شده که از جمله میتوان به بورس اقامتی در ونیز، بورس اقامتی در بمبئی، بورس اقامتی در استانبول، دریافت جایزه یورگن پونتو و دریافت جایزه ارنست ویلنر اشاره کرد. از آثارش میتوان به شهر بیانتها، باقیمانده اندک مرگ، خواهر و برادر اشاره کرد. اووه تیم درباره شهر بیانتهای او میگوید: کتابی از یک نویسنده جوان که بینظیر است. این کتاب جوهره دارد و باید به آن توجه کرد. رمان او را رمانی عاشقانه هیجانی میدانند که مقالهای سیاسی درباره هنر و اخلاقیات است. در بخش فرهنگی مجله اشپیگل آمده است که لنتسه در این رمان زبانی یافته است که نابسامانی و پریشانی بین هنر و کاپیتالیسم را به خوبی نشان میدهد.
نشست «سه سرزمین، یک زبان»
لنتسه پس از خواندن داستانش، درباره تجربیات خود از کارگاههای نویسندگیاش چنین گفت: درست است که کارگاههای ادبی متعدد دارم اما هنوز خودم را کارشناسی نمیدانم که بخواهم در این مورد صحبت کنم. خودم منتقد این کارگاهها هستم. مشکل این کارگاهها این است که چه زمانی در آنها حضور مییابید. زمانی هست که شما تجربهی کافی را دارید، آنجا میروید و بازخورد میگیرید از چیزهایی که میخوانید و دربارهاش صحبت میکنید. زمانی هست که آن تجربه را ندارید و آنجا میتوانید تحت تاثیر دینامیک و پویایی قرار بگیرید و پسرفت داشته باشید. من هم در کلاسها شرکت کرده و هم این کلاسها را اداره کردهام. پتر اشتام را هم اولین بار در کارگاه ادبیای دیدم که در ایتالیا تشکیل شد. در آنجا رمان باقیمانده مرگ را معرفی کردم. جالب بود که نویسندگان قبل و بعد از من را تشویق کردند و از من انتقاد سختی کردند. من میخواستم از آن تجربه رها شوم برای همین در رمان بازنگری کاملی کردم. نکته مثبتی که این کارگاههای ادبیات دارند این است که در واقع مثل یک پیشانتشار هستند. رمان و داستان پیش از انتشار در معرض نقد منتقدان قرار میگیرد و میتوان آن را تغییر داد. نکتهای که در این کارگاه قابل توجه است، امیدی است که شرکتکنندگان با خود دارند و هنگام ثبت نام فکر میکنند میتوانند تحت نظر این مربی بعدا نویسنده شوند. این مسئولیت من را سنگین میکند چون نمیخواهم امید غلط به کسی بدهم و مجبورم انتقاد کنم چون کاری است که حساسیت زیادی را میطلبد.
نشست «سه سرزمین، یک زبان»
نشست «سه سرزمین، یک زبان»
انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]
صفحات پیشنهادی
وقتی شباهت زیاد به یک بازیگر به قیمت کتک خوردن تمام میشود
وقتی شباهت زیاد به یک بازیگر به قیمت کتک خوردن تمام میشود فرهنگ > سینما - مردی که ادعا میکند به دلیل شباهت زیاد به شایا لبوف کتک خورده میگوید این بازیگر سرشناس هالیوودی با او تماس گرفته و برایش آرزوی سلامتی کرده است به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ماریو لیکاتو مردیجشنواره کنگرهای در ارتقای سطح کیفی سینمای ایران است
جشنواره کنگرهای در ارتقای سطح کیفی سینمای ایران است برگزاری جشنواره یک همگرایی بسیار خوب و یک کنگرهای در ارتقای سطح کیفی سینمای ایران است و میتواند برای آن مفید باشد به گزارش خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان مجید مجیدی در حاشیه بازدید از محل برگزوقتی «امیر کاستاریکا» حرفهایش را تکذیب میکند!
جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵ ۵۲ امیر کاستاریکا کارگردان برنده دو نخل طلا اظهارات اخیرش را پیرامون آنکه به دلایل سیاسی در جشنواره کن پذیرفته نشده است را رد کرد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا در حالی که اخیر مصاحبهای از امیر کاستاریکا کارگردان مطرح اهل صربستان منتشروقتی سیاستمدار استرالیایی جانی دپ را مسخره میکند
وقتی سیاستمدار استرالیایی جانی دپ را مسخره میکند فرهنگ > سینما - سیاستمدار استرالیایی فیلم معذرتخواهی جانی دپ و امبر هرد را مسخره کرد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین همسر جانی دپ به جرم ورود غیرقانونی سگهایش به استرالیا در دادگاه حاضر شده بود او و جانی دپ پیشاین نامگذاری از سطح ژورنالیستی فراتر برود
سهشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۲ ۴۱ ایوب آقاخانی گفت در شرایطی که با رشد قارچگونه مکانهای اجرای تئاتر رو به افزایش است اگر کمک و نظارت نیروهای تواناتر دولتی نباشد ممکن است تئاتر خصوصی به یک بیراهه رود این نویسنده کارگردان و بازیگر در گفتوگو با خبرنگار تئاتر ایسنا درباره امیدهوقتی «امین حیایی» هم سانسور شد!
وقتی امین حیایی هم سانسور شد در 48 ساعت گذشته برنامه های مختلف تلویزیون هر کدام حال و هوای خاص خودشان را داشتند و نکات ریز و درشتی در آنها بولد شد روزنامه سینما در 48 ساعت گذشته برنامه های مختلف تلویزیون هر کدام حال و هوای خاص خودشان را داشتند و نکات ریز و درشتی در آنها بولدوقتی سوزن تلویزیون روی برنامه های تکراری گیر میکند
وقتی سوزن تلویزیون روی برنامه های تکراری گیر میکند مدیران تلویزیون به رغم گلایه مدام از نبود بودجه اصرار عجیبی بر تولید برنامه هایی با هویت و کارکرد مشترک دارند این موازی کاری را آسیب شناسی می کنیم روزنامه سینما - محمد صابری مدیران تلویزیون به رغم گلایه مدام از نبود بودجه اصرثبت ملی جاده چالوس، شاید وقتی دیگر!
ثبت ملی جاده چالوس شاید وقتی دیگر معاون میراث فرهنگی استان البرز گفت ثبت ملی جاده چالوس طرح زمانبری است آفتاب مهناز طاهری درگفت وگو با ایسنا اظهار کرد ثبت ملی جاده چالوس مدتها پیش در دستور کار میراث فرهنگی استان قرار گرفته ولی به دلیل وجود برخی مشکلات تاکنون انجام نشدهحمایت دانشگاه امیرکبیر از انتشار کتب دانشگاهی در سطح بین الملل
یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹ ۴۷ رئیس مرکز نشر دانشگاه صنعتی امیرکبیر با تاکید بر این که برای انتشار کتابهای مجازی امتیازی برابر با کتابهای کاغذی برای اساتید در نظر گرفته میشود گفت ارائه حمایتهای مادی برای انتشار کتابهای انگلیسی در سطح بین الملل در دستور کار دانشگاه صنعتیحمایت دانشگاه امیرکبیر از انتشار کتابهای انگلیسی در سطح بین الملل
یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹ ۴۷ رئیس مرکز نشر دانشگاه صنعتی امیرکبیر با تاکید بر این که برای انتشار کتابهای مجازی امتیازی برابر با کتابهای کاغذی برای اساتید در نظر گرفته میشود گفت ارائه حمایتهای مادی برای انتشار کتابهای انگلیسی در سطح بین الملل در دستور کار دانشگاه صنعتی-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها