واضح آرشیو وب فارسی:دکتر سلام:
افراد افسرده تا حدودی به علت تلاش برای مهار کردن چیزهایی که توان تسلط بر آن ها را ندارند دچار درماندگی می شوند. در واقع برخی از پژوهشگران عقیده دارند که نگرانی بیش از اندازه مشخصه افسردگی است. افسردگان مشکلات خود را نشخوار می کنند و بدون وقفه با امور تکراری دست و پنجه نرم می کنند. آنان برای هر راه حلی دلایل مخالفت می تراشند و در نتیجه هیچ اقدامی را آغاز نمی کنند. این نوع نشخوار فکری از ویژگی های افسردگی است. برخی بر این باورند که خانم ها بیشتر استعداد نشخوار کردن فکری دارند و مردان بیشتر اهل عمل هستند. از این رو خانم ها در برابر افسردگی آسیب پذیرترند.
منفک شدن به منزله برج دیده بانی است که ما عاجزانه به آن نیاز داریم تا بتوانیم بالاتر از موانع ذهنی خود قرار بگیریم و تصویر روشن تری از اوضاع را مشاهده کنیم. منفک شدن به ما توصیه می کند که از هیجانات رو به گسترش خود کمی فاصله بگیریم. یعنی درگیر سراسیمگی و خشم دیگران نشویم بلکه درباره مفهوم هیجانی وقایع خودمان تصمیم بگیریم، قبول کنیم که اوضاع بحرانی بالاخره برطرف و حتی احساسات حاوی سراسیمگی هم کم رنگ خواهد شد و همچنین این واقعیت را بپذیریم که توان ما برای برخورد با شرایط موجود و احساسات سایرین محدود است.
منفک شدن نیاز به نظمی مرتاض گونه دارد که ویژه درمان در شرق جهان است و با ارزش های جهان غرب بسیار تفاوت دارد در فرهنگ غربی جامعه بر اساس مادیات استوار است و برنده در آن کسی است که هنگام مرگ اسباب بازی بیشتری داشته باشد. حال اگر قبول کنیم که تکیه بر مادیات به معنی ناخشنودی بیشتر است شاید بهتر باشد که ارزش های خود را تغییر دهیم. منفک شدن گاهی به مفهوم تسلیم شدن است. مفهومی که هر چند برای بسیاری از مردم آمریکا توهین آمیز است بایستی مورد توجه بیشتر قرار گیرد چون عقب نشینی روشمند از انجام دادن کاری غیر ممکن مسلما عاقلانه تر است و نباید از بابت آن شرمسار باشیم. عقلانیت شخصی که در حال مردان است به لحاظ عقب نشینی از کشمکش های زندگی روزانه و گذراندن اکثر اوقات با خانواده به سادگی قابل تشخیص است. نکته اینجاست که همه ما در حال مردن هستیم بعضی دیرتر بعضی زودتر بنابراین باید واقعیت ها را بپذیریم و با آنچه برایمان فراهم شده است بسازیم.
به نظر می رسد که افسردگان تحت وضعیتی افراطی قرار دارند که به آن ها اجازه نمی دهد منفک شوند. ما غالبا و به گونه ای مستمر از بابت چیزهایی نگران هستیم که تسلطی روی آن نداریم یا به خودمان القا می کنیم که ببرای خوشبخت شدن حتما باید اتفاقی خارج از اختیار ما روی دهد. خانمی را می شناسم که دو فرزند همجنس باز دارد. این خانم مسئله همجنس بازی آنان را پذیرفته است ولی از سوی دیگر به لحاظ اینکه آنان هیچ گاه فرزندی از خود نخواهند داشت بیش از حد ناخشنود است. او از معاشرت با افراد همسن و سال خود هم اکرا دارد چون آنان خیلی درباره نوه هایشان پز می دهند. این وضعیت غمناک است ولی غمناک تر از آن این است که این خانم برای مشکلش نمی تواند چاره ای بیابد و به همین خاطر فکر می کند که بقیه زندگی اش را باید در شوربختی به سر برد.
برای منفک شدن واقعی پاسخ به دو سوال می تواند یاری کننده باشد. یکی اینکه آیا این وضعیت در آینده هم اهمیت خواهد داشت؟ و دوم اینکه چه اقدام واقعی ای می توان برای مقابله با آن انجام داد؟ اگر در وضعیتی قرار داریم که از نظر هیجانی ما را بسیار تحریک می کند ولی نتیجه اش برایمان بسیار حیاتی نیست شاید لازم نباشد که صرفا برای رها شدن از هیجانات خود اقدامی تکانه ای به عمل بیاوریم و چنانچه در وضعیتی مشکل ولی پر اهمیت قرار داریم که چاره جویی از آن بسیار دشوار است. آرزو کردن برای رسیدن به یک نتیجه غیر ممکن ما را درمانده تر می کند.
فرا گرفتن راه مقابله با تنش ها به معنی مهار کردن خشم و اضطرابی است که هنگام برخورد با موقعیت های تنش آفرین احساس می کنیم. فقط هنگامی که این گونه عوارض تنش زا مهار شوند می توان انتظار داشت که با آن موقعیت ها برخورد مثبت داشته باشیم.
وقتی در وضعیت پر تنشی قرار می گیریم فقط سه راه داریم: اوضاع را تغییر دهیم از آن پرهیز کنیم یا آن را بپذیریم. هر یک از این سه راه ممکن است برای آن موقعیت بخصوص بهترین گزینه باشد و هیچ کدام را نمی توان ذاتا برتر از گزینه های دیگر دانست. فرهنگ غربی قدم برداشتن و عملکرد را ارج می نهد و کسانی که به منظور تغییر اوضاع ناگوار خود گام بر می دارند مورد ستایش قرار می گیرند. بنابراین یک شهروند دنیای غرب می تواند فرض کند که تغییر دادن اوضاع همواره بهترین گزینه است. پرهیز کردن به نظر شرم آور می رسد و پذیرفتن آن وضعیت هم شکل انفعالی دارد. لیکن در زندگی چیزهای بسیاری وجود دارد که برای ما تغییر ناپذیرند یا به دردسرشان نمی ارزند. در اینجا می تواند تعیین کننده این واقعیت باشد که چه چیزی ارزش جنگیدن را دارد. این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد
23 فروردین 1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دکتر سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]