واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سينما و دانشگاه از هم ميترسند خيلي!
بعد از اتمام كلاس كه سرم از بزنبزن مواد حقوقي و كلمات قلمبه سلمبه استاد محترم سوت ميكشيد سري به فلان انجمن فرهنگي دانشگاه زدم بلكه هوايي به سرم بخورد.
نویسنده : محسن غلامي(قلعه سيدي)
بعد از اتمام كلاس كه سرم از بزنبزن مواد حقوقي و كلمات قلمبه سلمبه استاد محترم سوت ميكشيد سري به فلان انجمن فرهنگي دانشگاه زدم بلكه هوايي به سرم بخورد. بچهها انگار خيالاتي داشتند و برنامه جديد به مخشان خطور كرده بود، مثلاً اكران فيلم در دانشگاه. خب ايده تكراري ولي به روزي است، البته به شرطي كه بتواني همه را راضي كني. منظورم آقاي رئيس و فيلمساز و دانشجو و ... است. بعد از كلي بحث، به نتيجه رسيديم كه نظرخواهي كنيم. خب آقا و خانم دانشجو نظرت چيست؟ پس اتيكت سؤال را روي تابلوی اعلانات چسبانديم. اين وسط هركسي آمد از دختر و پسر ايدهاي داشت و نظري. بهويژه الان كه بازار همهمه فيلم و سينما رفتن هم داغ است. هركسي براي خودش سازي ميزد حالا چرا؟ چند سكانس به عقب برگرديم. كمي خودسانسوري كه جديداً سينماييها دچارش شدهاند، يقه ما را هم گرفت كه چه فيلمي و چه كارگردان و بازيگري را به دانشگاه بياوريم كه احياناً با اين كار فرهنگي، كارمان به كميته انضباطي نكشد!
سكانس اول؛ واي كه اگر رئيس دوباره رضايت ندهد
بالاخره رئيس دانشگاه ميترسد خيلي هم. اين را سابقه نشان داده؛ از اين بابت كه مبادا فيلمي اكران شود كه به قول برخي، صحنهدار باشد! گناه دارد بنده خدا بالاخره آخرين فيلمي كه ديده احتمالاً الستون و ولستون بوده كه از تلويزيون پخش شده نه حتي سينما. شما به حساب اين بگذاريد كه وقت سر خاراندن ندارد چه برسد به سينما رفتن، واقعاً.
البته هول و ولاي اين را هم دارد كه نكند بازيگر و فيلمسازي به دانشگاه بيايد كه فضاي درس و مشق ما را با فشنشو و چه ميدانم سواحل فلان كشوري كه من نرفتهام و اينها، اشتباهي گرفته باشد. يكهو ديدي ناغافل گشت ارشاد هم ريخت. بهخدا اين يكي را ديگر رئيسجان حق دارد كه نگران باشد. برد پيت و آنجلينا جولي هم ميتوانند لباس عروسيشان را از روي بعضي بازيگران ما بدوزند.
سكانس دوم و سوم باهم؛ جوزدگي توأم هنرمند و دانشجو
مثال بزنم از همين اكرانهاي دانشگاهي كه پارسال دعوت كرديم؛ دمشان گرم بعد از كلي قربانصدقه آقاي كارگردان فيلم و اينكه فيلم بدتركيبت را نقد جدي نميكنيم، بالاخره عوامل فلان فيلم آمدند ولي نفهميديم بازار شوي لباس بود يا سلفيگرفتن دانشجوها. خب تو ديگر چرا همكلاسي؟!
پس به گرفتاري ديگري رسيديم كه جوگيري همكلاسي و رفقاي دانشگاه باشد. نه همه البته ولي خب برخي اينقدر از فيلمِ نديده تعريف كردند كه نشد يك نشست درست و حسابي بگذاريم و به فيلمساز بگوييم كه اخوي نساز! دست روي سوژه بكر نگذار حداقل تويي كه بلد نيستي، بيخيال شو. ولي همان تركيب «نگراني رئيس و كلاس مدلينگ فلاني و جوگيري بغلي» كاسه كوزه را روي سر برنامه فرهنگي ما خُرد كرد. تا ما باشيم ديگر از اين برنامهها نگذاريم! اين مطلب را كمي خودماني ولي واقعي نوشتم تا تأكيد كنم كه فيلمساز براي دو كلمه حرف حساب شنيدن، بايد پاي درد دل همه بنشيند. از تمجيد و خودشيريني دخترخاله و پسرخاله درباره فيلمش فرار كند اتفاقاً.
دوكلمه جدي و حرف حساب
فيلم خوب چيزي نيست جز جذب كردن اكثريت از مخاطب عام گرفته تا خواصي كه مثالش همين دانشگاهيها باشند. حداقل فيلمساز زورش را بزند كه به اين جور فضاها وارد شود البته اگر ترس را كنار بگذارند. رضايتمندي كه صرفاً فروش نيست چون به صرف پرشدن چند صندلي سينما هيچ فيلمي مدعي استاندارد در ساخت و محتوا نميتواند باشد. متأسفم كه بگويم جز فيلمهايي كه دغدغه دارند بقيه از اين فضاها ميترسند؛ چون خودشان ميدانند چه ساختهاند! اينكه هر از گاهي صدايي از اكران دانشگاهي ميشنويد، بدانيد كه با هزار بدبختي فرصتش جور ميشود. از فيلمسازي كه نه جرئت دارد نه دغدغه، چه توقعي داريم كه از مدير آكادميك داشته باشيم كه سال به سال فيلم نميبيند، تئاتر نميرود و شايد از مطالعه فقط روزنامهخواني را بلد باشد. فيلم مثال است وگرنه تا بخواهي ميشود كار فرهنگي كرد، ولي متأسفانه برخي فقط نشستهاند و منتظرند تا مثلاً شخص اول مملكت از وضع فرهنگي ناله كند تا اين دوستان نيز فقط شعار بدهند، اما دريغ از يك اقدام فرهنگي. اين را نيز ميدانيم كه ما كارهاي نيستيم جز چند كلمهاي كه بلديم بنويسيم، خواستي گوش كن، خواستي هم نه!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]