واضح آرشیو وب فارسی:پویش: 19 فروردین 95 ساعت 11:15 صبح با بچه ها نشسته بودیم و دسته جمعی مرا تمرین می دادند. همه کابینه معتقدند که برای موفق شدن در انتخابات بعدی از الان باید اردوهای تدارکاتی و آماده سازی خودم را شروع کنم. ولی من معتقدم باید یک فکری به حال سیستم اداره کشور کرد. این طوری که نمی شود، ما سال اول دولت مشغول بررسی عمق فاجعه ای بودیم که از واقعه احمدی نژاد برایمان به جا مانده بود. در سال 93 اردوگاه رقیب از شوک انتخابات 92 تازه خارج شده بود و مجبور شدیم خودمان را در مقابل توپ و تانک اصولگرایان تجهیز کنیم. در سال 94 که سال آخر مجلس بود، برخی شوماخرمسلکان بهارستان نشین چون می دانستند سال آخر حضورشان در مجلس است از هیچ تلاشی برای مچاله کردن ما دریغ نکردند. در سال 95 هم که سال خانه تکانی بهارستان بود و ما تازه می توانستیم یک نفس راحت بکشیم، هنوز یک ماه از سال جدید نگذشته بچه ها می گویند باید خودمان را برای انتخابات 96 آماده کنیم. خب پس کی کار کنیم؟ کی اقتصاد و سیاست و فرهنگ و جامعه را سر و سامان بدهیم؟ قبلا فکر می کردم رئیس جمهور کسی است که به اداره دولت و جامعه می پردازد. الان فهمیده ام رئیس جمهور کسی است که شبانه روز باید خودش را برای انتخابات حساس بعدی آماده کند. خلاصه بچه ها داشتند مرا تمرین می دادند. اسحاق با یک چکش می کوبید روی میز و می گفت: «دویست و پنجاه تومن یک... دویست و پنجاه تومن دو... دویست و پنجاه تومن...» با تلنگر داداش حسین فریاد زدم: «سیصد تومن!» اسحاق باز با چکش کوبید روی میز و گفت: «سیصد تومن یک... سیصد تومن دو...» آقای پورمحمدی گفت: «سیصد و پنجاه تومن!» باز اسحاق کوبید روی میز و با هیجان تکرار کرد. نهاوندیان با انگشت سبابه به پهلویم فشار می آورد و می گفت: «بگید چهارصد! بگید چهارصد!» داد زدم: «بابا من نمی تونم چهارصد هزار تومن یارانه بدم به هر نفر. مگه کشکه؟ مردم این چیزا رو می فهمن!» همه شاکی شدند و گفتند: «دکترررر! هر چی می گیم باید گوش کنید.» حسام آشنا گفت: «دکتر تکلیف ما رو روشن کنید. شما قصدتون اینه که رئیس جمهور بشید، یا نه فقط دنبال اینید که توی دولتتون کار علمی و سنجیده انجام بدید.» پرسیدم: «یعنی چی؟ خب این دوتا که فرقی با هم نداره. آدم رئیس جمهور میشه که کار علمی و سنجیده انجام بده دیگه.» حسام گفت: «نه دیگه! بعضی رقبای شما کسانی هستن که اعتقادی به کار علمی و سنجیده ندارن. هر چی از دهنشون در میاد میگن که رئیس جمهور بشن. سیب زمینی میدن، وعده یارانه 250 هزار تومنی میدن...» گفتم: «بابا کشکی که نیست. نمی شه ماهانه به هر کس 250 هزار تومن یارانه داد. شما می گید میشه؟» طیب نیا گفت: «عمرا بشه.» حسام گفت: «خب کسی قرار نیست یارانه 250 هزار تومنی بده.» با تعجب گفتم: «همین الان خودت گفتی رقبای ما می خوان بدن.» حسام گفت: «نخیر! وعده یارانه 250 هزار تومنی میدن، نه خود یارانه 250 هزار تومنی رو.» گفتم: «من که از دست شما دیوونه میشم تا انتخابات.» نهاوندیان گفت: «الان وقت این حرف ها نیست. دکتر جان تمرین بعدی رو شروع می کنیم. اون پرونده جلوی دستتون رو بردارید، رو به من گوشه پرونده رو تکون تکون بدید.» پرسیدم: «که چی بشه؟» گفت: «دستتون که عادت کنه بعدش وسط مناظره همراه با تکون دادنش باید دیالوگ هم بگید. حالا براتون میگم.» وقایع نگار 19 فروردین 95: 1-کارناوال های انتخاباتی محمود احمدی نژاد با وعده یاران 250 هزار تومانی به راه افتاده است. روزنامه قانون/ در سرویس طنز سایت پویش، هر روز جدید ترین مطالب طنز و کاریکاتور را ببینید.
شنبه ، ۲۱فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پویش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]