تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820266755




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سبزعلی سین هفتمی بود که وسط سفره نشست


واضح آرشیو وب فارسی:مشرق نیوز: مریم سادات ذکریایی در کتاب «هفت سین روی خاک» خاطره ای با نام «سین هفتم» نوشته است: «قبل از عید نوروز، بچه ها شروع می کردند به جمع کردن نان ها و خمیر. من در آشپزخانه کار می کردم. نزدیک عید، بچه ها از آسایشگاه های مختلف پیش من می آمدند و شکر و روغن می گرفتند. اگر عراقی ها این بده بستان ها را می دیدند، نتیجه اش کتک و کابل بود.»
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، در بخشی از کتاب «هفت سین روی خاک» نوشته مریم سادات ذکریایی، در خاطره ای به نام «سین هفتم» می خوانیم:
«کمپ ما، ده آسایشگاه داشت. من سال 1367 اسیر شدم و در کمپ مفقودین، اردوگاه دوازده تکریت بودم. ما یک تلویزیون بیشتر نداشتیم هر ده شب، تلویزیون به ما می رسید. دو سه نفر از بچه های آسایشگاه، با تکه های سیم خاردار، آنتنی درست کرده بودند که شبکه ایران را می گرفت. نگهبان می گذاشتیم جلوی پنجره تا نزدیک شدن عراقی ها را خبر بدهد. هر وقت نگهبان می گفت: «مسکّن»ـ یعنی عراقی دارد می آیدـ بچه ها فوری آنتن را جمع و جور می کردند.
سال 1368 پیام حضرت امام خمینی در روز اول سال نو را دیدیم و شنیدیم. سال دوم که امام خمینی رحلت کردند، پیام مقام معظم رهبری را از تلویزیون دیدیم. هم صدا داشتیم و هم تصویر، اما تصویر، خیلی واضح نبود. روز اول عید نوروز، بچه ها آنتن دست سازشان را به تلویزیون وصل کردند و شبکه ایران را گرفتند.
بعد از شنیدن صدا و پیام رهبر، صدوپنجاه نفر از بچه های توی آسایشگاه، با هم روبوسی کردند و سال نو را تبریک گفتند. تلویزیون به آسایشگاه های دیگر که می رفت، ما مسئول آنتن را هم پی اش می فرستادیم. یک نفر از آن آسایشگاه می آمد پیش ما تا آمارمان درست از آب دربیاید. روزها آنتن بهتر کار می کرد، اما شب ها، شبکه ایران سخت دریافت می شد.
دو تا نان در هر بیست و چهار ساعت سهمیه مان بود؛ یکی برای صبحانه و یکی هم برای شام. قبل از عید نوروز، بچه ها شروع می کردند به جمع کردن نان ها و خمیر. من در آشپزخانه کار می کردم. نزدیک عید، بچه ها از آسایشگاه های مختلف پیش من می آمدند و شکر و روغن می گرفتند.
اگر عراقی ها این بده بستان ها را می دیدند، نتیجه اش کتک و کابل بود؛ اما همه آنها را به جان می خریدیم و به هر نحوی که بود، لوازم مورد نیازشان را به آنها می رساندیم. کیسه های شکر، دوجداره بود. لایه بیرونی، گونی بود و لایه داخلی اش نایلون پلاستیکی از این پلاستیک ها تکه تکه می کندم و روغن را می گذاشتم روی ...
[ مشاهده متن کامل خبر سبزعلی سین هفتمی بود که وسط سفره نشست در سایت خبری تحلیلی مشرق ]


شنبه ، ۲۱فروردین۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مشرق نیوز]
[مشاهده در: www.mashreghnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن