تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820379463




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تمام سهم من از آزادی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

خبر اومدن  مير حسين  يك‌روز پيش از تبليغات رسمي توي دانشگاه پيچيد ما هم البته خوشحال شديم كه بالاخره چشممون به جمال نخست‌وزير امام روشن مي‌شه.   - دوشنبه (31/1/88) بعد از سخراني آقاي رسائي برگه‌هاي تبليغاتي برنامه امروز رونمايي شد.   (بوي جوي موليان آيد همي         ياد يار مهربان آيد همي)   - چهارشنبه، بعد از ظهرِ شلوغي تو دانشكده علوم اداري داشتيم، بچه‌هاي انجمن سخت در تلاش بودند و ما همچنان منتظر.   قرار گذاشتيم براي اينكه پشت در نمونيم ساعت 8 دانشكده باشيم. (شروع برنامه ساعت 10صبح)   - فكر كنم 9:30 در آمفي تئاتر رو باز كردند. دو رديف كامل آقايون،  يك رديف خانوم‌ها!   (مخالفان تبعيض جنسيتي به ما توصيه كردند اگر جا نمي‌شيم بريم تو نمازخونه!)   بعد هم گفتند رو صندلي‌هاي جلو نشينيد، جاي اعضاي هيأت علميه! و به اين ترتيب سهممون شد كمتر از يك رديف!    بعد پوسترهاي ميرحسين رو بين همه توزيع كردند: "تو را پيك اميد خويش مي‌دانيم"   پيش از ورود مهندس، شعارِ دانشجو مي‌ميرد / ذلت نمي‌پذيرد. در حمايت از بچه‌هايي كه پشت در موندن سر داده شد و البته شعارهايي در حمايت از دانشجويان دربند.   - بچه‌هاي انجمن يك ديوار انساني درست كردند تا مهندس  از اونجا وارد بشه و پشت تريبون بره   (دانشجو مي‌ميرد   ذلت نمي‌پذيرد!)   - انتظارها به پايان رسيد و جناب نخست‌وزير سابق به همراه همسرشون وارد شدند.   (شعار: موسوی٬موسوی،حمايتت مي كنيم)   - پناه‌آبادي، پيش از شروع قرائت قرآن براي آزادي دانشجويان زنداني صلواتي ختم كرد.   (شعار: شهيد در دانشگاه، دانشجو در بازداشتگاه)    - دكتر يوسفي استاد جامعه‌شناسي دانشكده ادبيات و از بانيان برگزاري برنامه از "ضعف و زوال عقلانيت در دولت نهم" حرف زد.   (شعار: محمود احمدي‌نژاد، عامل تبعيض و فساد)    - دكتر طلايي هم صحبت كرد و بعد علي زيرك از اين گفت كه دانشجوي امروز از ميرحسين نه آزادی بیان می‌خواد و نه چیز دیگری بلكه تنها روزنه‌ای برای نفس‌کشیدن می خواد.   (شعار: مرگ بر ديكتاتور)   و نوبت  به مير حسين رسيد.   - ميرحسين از كنفرانس ژنو با عنوان "افتضاح ژنو" ياد كرد.   - ميرحسين گفت نظارت استصوابي رو خلاف قانون و عدالت و به ضرر منافع نظام مي‌دونه.   - از ارزش‌ها حرف زد و از اسلام ناب محمدي و در جواب سوال نماينده بسيج كه از مرز گفتمان موسوي پرسيد، گفت: طرفدار "اسلام ناب ضدتحجره"!    - گفت معتقده اگر ولايت‌فقيه نبود مملكت در اين سي‌سال برگشته بود به قبل از انقلاب كه البته برخي از سينه‌چاك‌هاش رو ناراحت كرد و صدايي در آورد.   (شعار: درود بر سه سيد فاطمي خميني، خاتمي، موسوي)!    - ميرحسين در جواب این سوال كه آيا در اين دولت نكته مثبتي هم مي‌بينه يا نه؟ و چرا از اون حرفی نمی‌زنه؟  گفت: ‌با توجه به اين همه تبليغي كه رسانه ملي و صدا و سيما از دولت مي‌كند، بنده صلاح نمي‌دانم وقت خود را براي گفتن اين مطالب هدر دهم.   - هر بار كه قصد كرديم حرفي بزنيم با سيل كاغذ هاي مچاله شده و شعار "دانشجوي سهميه خجالت خجالت" روبه‌رو شديم.   (اصولا: زنده باد مخالف من)   «سايت كلمه: زمانی که جمعی 7نفره می‌خواستند شعارهایی علیه موسوی بدهند، دانشجویان یکصدا به آنها اعتراض کردند و شعار دادند «مرگ بر دیکتاتور» و صدای آن جمع کوچک در میان صدای جمعیت گم شد.»   - درسته كه ما خيلي نبوديم اما از هفت‌نفر بيشتر بوديم! شعار ما عليه ميرحسين موسوي اين بود كه چرا به نماينده ما كه از شب قبل وقت گرفته بود، اجازه حرف‌زدن داده نشد تا مجبور بشيم اين‌طور حرف‌هامون رو بزنيم. اين مرگ بر ديكتاتور هم كه ترجمه نمي‌خواد٬ همون زنده ‌باد مخالف منه!   - گفتند جامعه اسلامي قبلا نماينده‌اي براي پرسش شفاهي معرفي نكرده اما از روي لطف به خواجي وقت حرف‌زدن دادند. مدعيان آزادي بيان با «هو» از اون  استقبال كردند. بعد هم  كه خواجي از دوران اصلاحات حرف زد و از سكوت مهندس، از توهين‌هايي كه به ارزش‌ها مي‌شد و از سكوت نخست‌وزير امام، تريبونش رو قطع كردند و همون بالا از خجالتش در اومدند تا معناي "جامعه چند صدايي" رو بهتر درك كنه! ما هم كه اعتراض كرديم بعضي‌ها گفتند برو بيرون، بعضي‌ها گفتند دانشجوي سهميه، ساداتي از مسؤولين بسيج هم خودش رو به ما رسوند و گفت: خانوم‌ها چيزي نگيد، خواهش مي‌كنم!   ( و آزادي بيان ادامه دارد...)   نوبت رسيد به دخترها و سهم‌خواهي زنانه "سهم زن نیمی از آزادی است". يك نفر اون بالا به نمايندگي از همه ما حرف زد (نمي‌دونم كي از طرف ما بهش نمايندگي داده بود!‌) ميرحسين هم از حقوق زنان حرف زد و از سهم زنان گفت. سهم ما اما از آزادي چه براي دانشجو چه براي زن همون كاغذهاي مچاله شده‌اي بود كه مدعيان جامعه چندصدايي، مخالفان با تبعيض جنسيتي، سردمداران آزادي بيان و طرفداران فضاي باز سياسي نثارمون كردند. من همه اون كاغذهاي مچاله شده رو دستم گرفتم و بلند شدم (براي شكايت به نخست وزير امام)، كاغذها رو  به ميرحسين كه مشغول دفاع از حقوق زنان بود نشون دادم و  پرسيدم: سهم من از اين آزادي همينه؟! اما ميرحسين جوابي نداد. شايد هم براي من وقت نداشت چون مشغول دفاع از حقوق زن‌ها بود، از شخصيت دانشجو، از آزادي انديشه اما اينكه چرا  فرياد ما رو نشنيد! چرا  كاغذهايي رو كه به طرفمون پرتاب مي‌شد، نديد!  چرا از حق آزادي بيان و انديشه ما دفاع نكرد! چرا به من به عنوان مخالف، اجازه حرف‌زدن نداد رو اصلا نفهميدم.   (كلمه: ميرحسين در دانشگاه فردوسي «درود بر آزادي انديشه»)   خلاصه اينكه ميرحسين براي من نه بوي جوي موليان داشت و نه ياد يار مهربان/2759/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 263]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن