واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سفرنامهخوانی نوروزی مهر-۳؛
روایت جلال از مسجد النبی(ص)/حسرت های بزرگ یک نویسنده
شناسهٔ خبر: 3579350 - سهشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶
فرهنگ > شعر و ادب
آلاحمد در بخشی از سفرنامه حج خود با ابراز پشیمانی از غفلت از نماز مینویسد: صبح وقتی میگفتم «السلام علیک ایها النبی» یک مرتبه تکان خوردم... که یک مرتبه گریهام گرفت و از مسجد گریختم. خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی: درباره جلالآل احمد و جایگاه وی آنقدر در گوشه و کنار مطبوعات، مقالات، پژوهشها و ...صحبت به میان آمده است که جای هرگونه حرف و کلام تازهای را درباره او میبندد. با این همه رواست که گفته شود آل احمد صاحب برخی از جدیترین و با اهمیتترین سفرنامهها و تکنگاریهایی است که جدای از ارزش ادبی، روایتگر و سازنده بخشی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران در سالهای دهه چهل و سی به شمار میرود. آل احمد پس از ماجرای کودتای ۲۸ مرداد و ضربه سنگینی که این رویداد تاریخی به آزادیخواهان ایرانی وارد میکند، دچار افسردگی شدید شده و مدتی از هیاهوهای معمول پیرامونش کناره گرفته و در کنار تلاش برای خودشناسی دست به سفر در اطراف ایران میزند. آل احمد خود در متنی که از آن به عنوان رندگینامه خودنوشت وی یاد میشود درباره این بخش از زندگی خود مینویسد: فرصتی بود برای به جد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون خویش دقیق شدن و سفر به دور مملکت؛ و حاصلش اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا و جزیره خارک... آل احمد پس از آن نیز در سال ۴۲ به سفر حج میرود و سفرنامه مشهور «خسی در میقات»ش را مینویسد. آل احمد در اورازان که نام روستای پدری اوست، در قالب یک تکنگاری شرحش را از روستای پدری خویش نوشته است که در آن به شرایط جغرافیایی، آداب و رسوم، زبان وسایر مشخصات مردمان این روستا و شهرستان طالقان اشاره کرده است. کتاب «تات نشینهای بلوک زهرا» در واقع سفرنامهای است که در آن نویسنده شرح وقایع سفری است که آل احمد در هنگام کودکی همراه با پدر خویش از تهران تا ابراهیمآباد قزوین (زادگاه یکی از والدینش) انجام داده را نوشتهاست. آل احمد در این سفرنامه با نگاهی مردمشناسانه به شناسایی روستاها و شهرهای میانه راه مانند بوئینزهرا و اشتهارد پرداخته و در این شناسایی، جنبههای مردمشناسی، زبانشناسی، جغرافیا و فرهنگ و آداب و آیین مردم را وانمایی کردهاست. کتاب «جزیره خارک در یتیم فارس» روایتی است که آل احمد از این جزیره در پی تحولات رخ داده در آن در پی کشف نفت و توسعه صنایع مربوط به آن ارائه داده است. در بخشی از این روایت وی مینویسد: «خارک از دم جاروب بولدوزرهای بزرگ روفته میشد، از خانهها و نخل هایش گرفته که مزاحم فرودگاهها و باراندازها بودند تا بزهایش که دست و پا گیر شده بودند و حتی ساکنانش در چنان گرم بازار متخصصان و مهندسان و مقاطعه کاران هیچ کاره بودند، گیج و گول مانده بودند. نخلها را میانداختند و خانهها را خراب میکردند و صاحبان آن را به پولی راضی میکردند تا به جای آن همه مهمانسرا بسازند یا خوابگاه یا زمین تنیس. و گرچه خبر خوشی نیست. ما خبر تازه این دفتر آن است که زمانه خارک که ما میشناسیم بسر آمد...» شهرت جلال اما در سفرنامه نویسی با کتاب مشهور «خسی در میقات» است. آل احمد فراری از مذهب در جوانی که طعم عضویت در حزب توده و نیروی سوم و ملی گرایی را چشیده است، پس از سرخوردگیهایش از کودتای ۲۸ مرداد، در سال ۴۲ به سفر حج میرود. به باور منتقدان «خسی در میقات» که آمیزهای از سبکهای مختلف آلاحمد در داستاننویسی، گزارش نویسی و مستندنگاری است، مهمترین اثر او در نثر فارسی معاصر محسوب میشود که مضامین دینی، سیاسی-اجتماعی و فکری و فرهنگی را یک جا گرد آورده است، بدین جهت این اثر صرفاً یک بیانی از زیارت کعبه و مکه و مدینه النبی نیست؛ هم چنین تنها بیان دردهای مذهبی و سیاسی نیز تلقی نمیشود. در بخشی از این کتاب که تنها سفرنامه آل احمد است که در زمان حیات وی منتشر شده، میخوانیم: «یکشنبه ۲۳ فروردین ۴۳ - سفر حج، مدینه بزرگترین غبن این سالهای بینمازی از دست دادن صبحها بود. با بویش، با لطافت سرمایش، با رفت و آمد چالاک مردم. پیش ار آفتاب که بر میخیزی، انگار پیش از خلقت برخاسته ای. و هر روز شاهد مجدد این تحول روزانه بودن، از تاریکی به روشنایی، از خواب به بیداری و از سکون به حرکت. و امروز صبح چنان حالی داشتم که به همه سلام میکردم. و هیچ احساسی از ریا برای نماز، یا ادا در وضو گرفتن. دیروز و پریروز هنوز باورم نمیشد که این منم و دارم عین دیگران یک ادب دینی را بجا میآورم. دعاها همه بخاطرم هست و سورههای کوچک و بزرگ که در کودکی از بر کردهام. اما کلمات عربی بر ذهنم سنگینی میکند و بر زبانم. و سخت هم. نمیشود به سرعت ازشان گذشت. آن وقتها عین وردی می خواندمشان و خلاص. ولی امروز صبح دیدم که عجب بار سنگینی مینهد بر پشت وجدان. صبح وقتی میگفتم «السلام علیک ایها النبی» یک مرتبه تکان خوردم. ضریح پیش رو بود و مردم طواف میکردند و برای بوسیدن از سروکول هم بالا میرفتند و شرطهها مدام جوش میزدند که از فعل حرام جلو بگیرند... که یک مرتبه گریه ام گرفت و از مسجد گریختم.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]