تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى طاووس بهشتيان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820674668




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ونگر: مربی نتیجه گرا را مربی بی هنر می دانم!


واضح آرشیو وب فارسی:صدرانیوز: سرمربی تیم فوتبال آرسنال در گفت وگویی متفاوت به صحبت در خصوص فوتبال پرداخت. به گزارش ماهنامه «آلبوم ورزش»، آرسن ونگر که فرزند سوم و آخر خانواده اش است در تاریخ 22 اکتبر 1949 در شهر استراسبورگ واقع در شرق فرانسه چشم به جهان گشود و در روستای داتلنهیم که در 20 کیلومتری استراسبورگ و 20 کیلومتری مرز فرانسه با آلمان واقع شده است، بزرگ شد. آرسن که به گفته پدرش از سن شش سالگی به فوتبال علاقه پیدا کرد، دوران بازیگری خیلی درخشانی نداشت. ونگر اما دوران مربیگری متفاوتی داشت و پس از هدایت تیم های نانسی، لوریان و موناکو از فرانسه، سرمربی ناگویا گرامپوس ژاپن شد و در ادامه در سال 1996 هدایت آرسنال را بر عهده گرفت. در حالی که چلسی در 20 سال اخیر 13 مربی عوض کرده، این مربی 66 ساله در دو دهه اخیر هدایت توپچی های لندن را بر عهده داشته و سه قهرمانی در لیگ برتر، شش قهرمانی در جام حذفی و شش قهرمانی در جام خیریه برای این تیم به ارمغان آورده است. آرسنال اما 12 سالی می شود که در حسرت قهرمانی در لیگ برتر است و همین مسئله کاسه صبر هواداران این تیم لندنی را به لب رسانده است. ونگر که در این فصل تیمش یکی از مدعیان اصلی قهرمانی در لیگ برتر به شمار می رود، با مجله فرانسوی «اسپورتس اَند استایل اکیپ» مصاحبه ای متفاوت انجام داده و اظهارات جالبی داشته است. * گذراندن یک روز خوب در ورزشگاه امارت ظاهراً دیگر خیلی شباهتی به گذراندن یک روز خوب که در ورزشگاه هایبوری تجربه می شد، ندارد؟ انتظارات بالا رفته است. تعریفِ فلسفه شادی، تطبیقی از چیزی که می خواهید و چیزی است که دارید. شما می خواهید اوضاع در اسرع وقت تغییر کند و همیشه به دنبال چیزهای بیشتر و بهتر هستید. از این رو راضی نگه داشتن همه کار خیلی دشواری است. اگر در جایگاه چهارمی لیگ، فصل را به پایان ببریم، هوادار آرسنال به ما می گوید «هِی، شما 20 سال است که در جمع چهار تیم بالای جدول هستید، ما قهرمانی می خواهیم». هواداران آرسنال توجهی به این ندارند که تیم هایی همچون منچسترسیتی یا چلسی 300 یا 400 میلیون یورو صرف خرید بازیکنان جدید می کنند، آنها فقط می خواهند که ما چلسی و منچسترسیتی یا دیگر قدرت های لیگ برتر را شکست دهیم. با این حال اگر برای دو فصل متوالی به عنوان پانزدهی برسیم و فصل بعدش در جایگاه چهارم لیگ را به پایان ببریم، هواداران مان خوشحال خواهند شد. * تیری آنری، اسطوره باشگاه آرسنال اخیراً در اظهارنظری گفت که این تنها هواداران نیستند که بی تاب قهرمانی هستند و آرسنال باید این فصل قهرمان شود. واژه «باید» می تواند برای مسئله مرگ و زندگی استفاده شود. همه ما باید یک روزی بمیریم. در زندگی ام، ترجیح داده ام که به جای واژه «باید» از واژه «می خواهم» استفاده کنم و «می خواهم» را بیشتر از «باید» سرلوحه زندگی ام کرد ه ام. اگر به من بگویید که باید امشب بیرون بروی، من خیلی تمایل به انجام این کار ندارم، ولی اگر از من بپرسید که می خواهی بیرون بروی؟ به شما می گویم «بله، می خواهم». باید در زندگی عشق باشد. من نمی خواهم در زندگی ام کاری را بر اساس «باید» انجام بدهم. به نظرم زیبایی ورزش این است که همه می خواهند به قهرمانی برسند، ولی در نهایت یک تیم به قهرمانی می رسد. اگر 20 میلیاردر داشته باشید در پایان لیگِ 20 تیمی یک تیم به قهرمانی می رسد و 19 تیم دیگر چیزی عایدشان نمی شود. * شما خیلی روی بازی جوانمردانه تأکید دارید، آیا می توانید از این حیث خودتان را یک انگلیسی اصیل بنامید؟ البته من همیشه روی بازی جوانمردانه اصرار نداشته ام. در هر بازی رؤیای رسیدن به پیروزی و تنفر از شکست خوردن وجود دارد. اجرای بازی جوانمردانه برای من به خاطر بیزاری از شکست خیلی دشوار است. با این حال تنها مربی هستم که بدون حتی یک شکست در لیگ به قهرمانی رسیدم، ولی وقتی پای بازی جوانمردانه به میان می آید انگلیس حرف های زیادی برای گفتن دارد. به تیم راگبی انگلیس نگاه کنید، آنها در خانه خود در همان مرحله گروهی حذف شدند، ولی در خارج از زمین برای تیم استرالیا کف زدند و این شایسته احترام است. شما می دانید که چقدر حذف از این مسابقات به آنها ضربه زد و حتی به نوعی تحقیر هم شدند، ولی بازی جوانمردانه و احترام به یکدیگر برای چهره ورزش خوب است. چیزی که در کشتی سوموی ژاپنی ها جالب است، این است که در پایان کشتی، فرد برنده شادی نمی کند و این طوری فرد بازنده تحقیر نمی شود. به شخصه از شکست خوردن لطمه می بینم. وقتی رفتار و افراط را در برخی کشورها می بینم، فکر می کنم ارزش فرهنگ ژاپنی ها یا ارزش های انگلیسی از این حیث برجسته و ستودنی است. * شما از چه حیثی انگلیسی شدید؟ انگلیس کشور قلب هاست و مردمش از اینکه احساسات خود را بروز دهند، هراسی ندارند. در انگلیس مردم از جمله «دوستت دارم» خیلی زیاد استفاده می کنند، ولی ما فرانسوی ها به خاطر روحیه دکارتی که داریم، عاشق شدن بدون محدودیت را بلد نیستیم. مثلاً ما تیم پاری سن ژرمن را دوست داریم، ولی یک انگلیسی می داند که چطور احساساتش را نسبت به تیم محبوبش یا معشوقش خرج کند. * خیلی از آرسنالی ها سابق همچون رابرت پیرس، پاتریک وی یرا و تیری آنری پس از پایان دوران حرفه ای خود در انگلیس ماندنی شدند. آیا شما هم برای همیشه در لندن خواهید ماند؟ هنوز در این باره تصمیمی نگرفته ام. البته یک چیز قطعی است و آن اینکه ارتباط من با آرسنال تا آخرین روزهای زندگی ام پابرجا خواهد ماند. در طول دورانی که سرمربی آرسنال بوده ام، پیشنهاداتی از باشگاه های دیگر داشته ام که آنها را به خاطر این تیم رد کردم. نمی توانم خودم را مربی تیم دیگری فرض کنم. * مطمئن هستید؟ (با خنده) تقریباً. اگر همین فردا سران باشگاه آرسنال به من بگویند خداحافظ و از تو متشکریم، نمی توانم برای ماندن در این باشگاه و ادامه کار اصرار کنم. البته به حرفه ام با شور و شوق همیشگی ادامه می دهم، ولی احتمالاً در انگلیس نخواهد بود. * شما آموزش را می پسندید یا مربیگری؟ من نمی خواهم اراده آموزش را مقابل اراده پیروزی قرار دهم، چون باعث می شود به نوعی مربیان احمق فرض شوند. به عقیده من رویکرد هر مربی باید آموزش باشد. یکی از زیبایی های شغل ما قدرت تأثیرگذاری مثبت در مسیر زندگی انسان هاست. من و شما) خبرنگار مجله اکیپ) به قدری خوش شانس بوده ایم که با افرادی برخورد داریم که ما را باور دارند و همین باعث حرکت رو به جلوی مان می شود. در خیابان ها افراد مستعد زیادی هستند، ولی خیلی از آنها این شانس را پیدا نمی کنند که کسی کشف شان کند و به آنها فرصت خودنمایی بدهد. به هر حال من می توانم یکی از کسانی باشم که فرصت را در اختیار افراد مستعد قرار می دهد. * در جریان بازی شما با مربی مواجه می شوید که برای او تنها نتیجه ملاک است و نه چیز دیگری... من چنین مربی را بی هنر می دانم. در هر صورت تنها یک راه برای طراوت بخشیدن به زندگی وجود دارد و آن اینکه خودتان را با ارزش هایی که مهم می پندارید، وفق دهید. من اگر به این ارزش ها احترام نگذارم، خوشحال نخواهم بود. من انسانی هستم که کاملاً به اهدافم حالا چه خوب چه بد، پایبند و متعهد هستم. * اگر قرار باشد یکی از لحظات دوران حرفه ای تان را انتخاب کنید، آن کدام است؟ آمدن به لندن با شک و تردید فراوان. اولین قهرمانی ام با آرسنال در لیگ برتر انگلیس. تبدیل شدن به یک مربی پیشتاز از یک ونگر ناشناخته. تبدیل شدن به اولین مربی غیربریتانیایی که در انگلیس به موفقیت می رسد. همه اینها لحظات خوبی از دوران حرفه ای ام بوده اند. * و لحظات دردناکی هم داشته اید؟ با وجود داشتن ثبات و بودن در بالاترین سطح، پرسش هایی که پس از هر شکست مطرح می شوند، دردناک بوده اند. به هر حال در چنین شرایطی باید نگرانی خود را دور بریزید و یک تعادل بین چیزهایی که شما را آزار می دهند و موفقیت هایی که از آنها لذت می برید، به وجود بیاورید. * به همین خاطر است که ترجیح می دهید از رسانه ها دور باشید؟ البته. کسی را می شناسید که صبح که از خواب بیدار شود و بگوید: من دوست دارم 50 ضربه شلاق بخورم! * آیا می توانستید در یک ورزش انفرادی مربیگری کنید؟ فکر نمی کنم. البته اینکه به عمق وجود ورزشکاری راه پیدا کنم و ببینم که چه چیزی باعث ایجاد انگیزه در او می شود، من را هم به وجد می آورد، ولی من در ورزش گروهی فوتبال بزرگ شده ام و روحیه ام هم بر این اساس شکل گرفته است. مربیگری یک ورزشکار که در یک رشته انفرادی فعالیت می کند من را رو به زوال می برد. در دهکده ای که من متولد شده ام، ما تنها فوتبال و بسکتبال بازی می کردیم. * آیا با توجه به این حقیقت که شما یک فوتبالیست حرفه ای بوده اید ولی فوتبالیست بزرگی نبوده اید، نسبت به کاری که تیم تان می تواند انجام بدهد، شما را صبورتر کرده است؟ به هر حال در دوران حرفه ای هر فوتبالیستی هر اتفاقی ممکن است رخ دهد، ولی با وجود اینکه دوران بازیگری ام به پایان رسید در فوتبال ماندنی شدم. فوتبال برای من امری بدیهی بود، حتی فراتر از یک امر بدیهی. وقتی 24 یا 25 سالم بود با خودم می گفتم که اگر نتوانم دیگر فوتبال بازی کنم، خودکشی خواهم کرد! با خودم فکر می کردم که زندگیبدون فوتبال چطور خواهد بود؟ * جداً؟ جداً. البته بعدها با خودم گفتم که انسان چقدر می تواند احمق باشد که به این چیزها فکر کند، اما خب من وقتی که کوچک بودم در رستوران یک باشگاه فوتبال سطح بالا کار می کردم. در آنجا ما فقط در مورد فوتبال صحبت می کردیم. افرادی که به رستوران می آمدند از روز سه شنبه یا چهارشنبه در مورد بازی یکشنبه صحبت می کردند. من هم که از کنارشان رد می شدم به حرف های آنها گوش می دادم. به هنگام بازی ها هم به اینکه مربی برای مثال بازیکنی را در بال چپ مورد استفاده قرار می داد، به دقت توجه می کردم و با خودم می گفتم چه تصمیم سختی گرفته است. * با توجه به اینکه 24 یا 25 سال سن داشتید، چطور اطمینان حاصل پیدا کردید که به عرصه مربیگری وارد شوید؟ در واقع این اتفاق آرام آرام رخ داد. وقتی 25 یا 26 ساله بودم، زمانی که برای تیم مایلوز بازی می کردم یک روز من را به همراه مشاور فنی تیم به کنفرانس خبری فرستادند. پس از آن بود که او به من پیشنهاد داد که در دوره های مربیگری شرکت کنم. مرحله انتقال از دوران بازیگری به دوران حرفه ای هم رفته رفته شکل گرفت. یک روز مکس هیلد، مربی آکادمی استراسبورگ به من گفت که بیا و در آکادمی باشگاه مشغول به کار شو که همین اتفاق افتاد و من دستیار او شدم. وقتی هیلد به عنوان مربی تیم اصلی استراسبورگ انتخاب شد من در سن 30 سالگی سمت مدیر آکادمی را به دست آوردم. در سن 32 سالگی هم بود که تصمیم گرفتم به دوران بازیگری ام پایان بدهم و به مربیگری بپردازم. * آیا به پایان دوران حرفه ای خود به عنوان مربی فکر کرده اید؟ این می تواند همانند مرگی کوچک برای تان باشد. خب به هر حال شما حالا 66 ساله هستید. من این پرسش را کاملاً نادیده می گیرم. من همین حالا هم همانند یک فوتبالیست 34 ساله هستم که همچنان بازی می کند و وقتی یک بازی بد می کند همه با خود می گویند که «وقتش رسیده که کفش هایش را آویزان کند». من حتی این پرسش را از خودم نپرسیده ام که بعد از پایان دوران مربیگری ام چه خواهم کرد، چون این کار برایم شوکی بزرگ خواهد بود. در واقع بازنشستگی به عنوان مربی دشوارتر از بازنشستگی به عنوان بازیکن است چون از بیش فعالی به پوچی می رسم. به همین خاطر ترجیح می دهم این پرسش را نادیده بگیرم. من انسانی هستم که خیلی از هدفش دور نیست و دیوارها هم نمی توانند مانع پیشروی اش شوند. * آیا شما از مربی همچون سرالکس فرگوسن الهام گرفته اید که در سن 71 سالگی به ناگهان اعلام بازنشستگی کرد و دلیل این تصمیمش را هم به خاطر همسرش اعلام کرد که پس از مرگ خواهرش در اوضاع روحی خوبی به سر نمی برد؟ مربی ای در سطح فرگوسن یک الگوست. او همیشه راهی برای نونوار کردن خود و تکامل پیدا می کرد. او هیچگاه غرق در موفقیت نمی شد و همین کیفیت بالای او بود که مورد تقدیر قرار می دادم. او می دانست که چطور باید خودش را به چالش بکشد و شور و شوق فراوانی در کارش داشت. اخیراً سرالکس را دیدم و از او پرسیدم «الکس دلت برای مربیگری تنگ نشده است؟» که او در پاسخ به من گفت: «اصلاً». به هر حال این هم دلیلی برای من به منظور امیدوار شدن به آینده است. * چرا از گذشته چیزی نگه نداشته اید؟ برای اینکه کمی نگرانم می کند. اگر بیایید و جای من قرار بگیرید اصلاً حدس هم نمی توانید بزنید که من مربی بوده باشم. اگر از من بپرسید که آخرین مدال قهرمانی جام حذفی ات کجاست به شما می گویم نمی دانم کجاست. فکر کنم آن را به پزشک تیم یا تدارکاتچی تیم دادم! * چه حسی دارید از اینکه زنده هستید ولی همانند تیری آنری و سرالکس فرگوسن، مجسمه یادبودی از شما وجود دارد؟ کمی نسبت به این موضوع حس پریشان حالی دارم. ترجیح می دهم هر روز بجنگم تا مردم را متقاعد کنم که من شغلی معقول دارم. این روزها پرسش های خیلی سریع مطرح می شوند. چیزی که در حرفه ما دستخوش تغییر شده این است که تمجیدهایی که از ما می شود ممکن است که نتوانند از ما مراقبت کنند. ما باید بجنگیم تا مورد احترام قرار بگیریم.


یکشنبه ، ۱فروردین۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: صدرانیوز]
[مشاهده در: www.sadranews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن