تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان بايد براى آخرتش از دنيا، براى مرگش از زندگى و براى پيرى‏اش از جوانى، توشه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820692559




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اینجا فکه ؛ صدای ما را از بهشت می شنوید ...


واضح آرشیو وب فارسی:پرگون: یادداشت/ عارف ایراهیمی / به بهانه ی 20 اسفند ، روز راهیان نور بوی بهار نارنج ها و شکوفه ها نوید میدهند که عید در راه است. و عید یعنی یادآور یک خاطره ی شیرین ؛ یک رؤیا. بُعد منزل نبود در سفر روحانی ... پس بیا با من همسفر شو ، ساعاتی را به بهشت پرواز کنیم. دلت را پرواز بده تا کنار آن پرندگان دقایقی را به تماشا بنشینیم. کاروان ها فوج فوج به سمت جنوب در حرکتند. به راستی این همه زائر ، مسافر کدام دیارند و مشتاق وصال کدام معشوق؟ در میان زائران همه نوع بنده ای از بندگان خدا را می توان دید. نوجوان ، جوان ، میانسال ، انقلابی ، روشن فکر ، نماز خوان ، بی نماز ، چادری و... با تمام خستگی راه ، به محل استراحتشان می رسند. امّا خبری از استراحتگاه های لوکس ، زیبا و راحت نیست. از فرط خستگی هرکدام گوشه ای پیدا کرده و آرام میخوابند. آیا اینها میدانند که چند سال قبل ، در همین مکان ها ، هم وطنانشان برای یک آرمان مقدس چه خون دلها خورده و چقدر بی خوابی کشیده اند؟ فرصت کم است. صبح زود بیدار می شوند و دوباره راهی می شوند. مقصد اول شلمچه ... کربلای جبهه ها یادش بخیر ... شلمچه ، نهر خیّن و هزاران شهید ... هنوز صدای مرتضی جاویدی و مسعود عسکری به گوش می رسد. هنوز صدای گوش خراش خمپاره هایی که گویا تمامی ندارند به گوش میرسد. هنوز می توان آخرین یا حسین (ع) گفتن آن شهید را روی خاکریزها شنید. اینجا شلمچه است. با یک دریا بغض راهی میشوی ... میرسی به گنبد زرد و زیبایی که یادآور کربلاست ... اینجا طلائیه ... هنوز بوی خون بر مشام میرسد ؛ بوی خونِ دستان بریده شده ی حسین خرازی. بوی خونی که گویا از جزیره ی مجنون به جزیره ی قلب لیلاها میرسد. به راستی سه راه شهادت را دیده ای ؟ آنقدر جنازه ی شهید روی هم جمع می شود که آن را سه راه شهادت مینامند. شهید میثمی میگوید آنانکه در طلائیه ایستادند ، اگر کربلا هم بودند می ایستادند. قطره های اشک مانند مرواریدهایی به رنگ خون از گونه ها جاری می شود ... و باز هم راهی میشوی ... گنبد های فیروزه ای را از دور مینگری ، و یک قتلگاه را به تو نشان میدهند. آرام آرام وارد قتلگاهی می شوی که نمیدانی تو را به کجا خواهند بُرد ... کنار قتلگاه یک نام حک شده است : «محل شهادت شهید سید محمد حسین علم الهدی». اینجا هویزه است ... راوی ها برایمان از رشادت سید حسین و یارانشان می گویند ؛ از ایستادگی و شجاعتشان. میگویند ایستادند ولی خَم به ابرو نیاوردند. سید حسین را اهل قرآن و نهج البلاغه معرفی میکنند. میگویند آخر کار هم جنازه اش را از قرآن جیبی اش که توسط مقتدایمان امام خامنه ای امضا شده بوده شناخته اند. میگویند جنازه اش را تانک ها با خاک یکسان کرده بودند ... این روضه را قبلاً شنیده بودم ... تانک ها روی بدن تاختند ... اسب ها بر بدن حسین بن علی (ع) تاختند ... با چشمانی که از گریه سرخ شده اند راهی می شویم تا شب را به استراحت بگذرانیم برای فردایی که نمیدانم چه خواهد شد. روز دوم با فکه آغاز شد. دور بود و بیابان و رَمل هایی که گویا تمامی نداشتند. رسیدیم به فکه ... یک جمله بر روی سردر ورودی همه را مجبور میکرد با پای برهنه مسیر را طی کنند : « فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس ...  » صدای روایت فتح در گوشم طنین انداز شد. گویا مرتضی آوینی کنارم بود برایم از قتلگاه فکه میگفت. ناگهان روبرویم تابلویی را دیدم :« محل شهادت سید مرتضی آوینی » اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت باز باز است رسیدیم به قتلگاه فکه ، بیش از 130 شهید را در یک گودال کوچک تفحص کرده بودند. فکه طعم تشنگی ، عطش و غربت دارد. صدای بیسیم شهید حسن باقری را می توانی بشنوی. صدای صیاد را ... آه فکه ... مرا دریاب. پس از اقامه ی نماز ظهر دوباره به راه افتادیم و مقصد بعدی ما فتح المبین بود ... شیارهایی که میتوانستی رد پای شهدا را آنجا ببینی. سنگرهایی که می توانستی نجواهای عاشقانه و شبانه ی شهدا را در آنجا بشنوی ؛ و در آخر چند شهید گمنامی که غریبانه در آنجا آرمیده بودند. پادگان دوکوهه مقصد آخر در روز دوم بود.  پادگانی که فقط برای انجام یک وظیفه روی پا ایستاده است. ایستاده است تا از حاج احمد بگوید. حاج احمد متوسلیان. از همان مردی که نامش لرزه بر اندام یزیدیان می انداخته است. از مردی که بلندی های کردستان و تپه های جنوب فراموش نخواهند کرد که فرمانده ی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) اقتدار و خضوع و خشوع را یکجا در خودش جمع کرده بود. تمام شد ... با اطمینان قلبی و با حس افتخار به ایرانی بودنم سر را بر بالین نهادم برای روز پایانی. روز سوم آغاز شد ... از اروند ... رودخانه ای که با عصبانیت طعنه ی سینه ی ساحل میزند. رودخانه ای که عراق در خیالش هم نمیگنجید که در دستان سربازان خمینی رام شود. آری ... عجیب ترین عملیات در چند صد سال اخیر در دنیا توسط فرزندان و بسیجی های خمینی در عملیات والفجر 8 انجام گرفت ؛ عملیاتی که منجر به اشغال فاو شد. اما ... کمتر برایمان گفته اند از پلاک هایی که به همراه صاحبانشان در اروند ناپدید شدند و هرگز بازنگشتند ؛ و مادرانی که هنوز چشم انتظار یک نشانی از عزیزشان هستند. مقصد بعد مسجد جامع خرمشهر بود. مسجدی با یک دنیا حرف که از دیواره های آن میتوانستی بفهمی چه روزهای طاقت فرسایی را پشت سر گذاشته است. تصویر محمد جهان آرا میان عکس شهدایی که در مسجد نصب بود ، نظرم را به خودش جلب کرد. فرمانده ای که خیلی برای آزادی شهرش به آبو آتش زد ، اما روز شیرین فتح را ندید و رفت. ممد نبودی ببینی ، شهر آزاد گشته ، خون یارانت ، پر ثمر گشته ... سفر تمام شد. نتوانستم بگویم از شرهانی ، علقمه ، پاسگاه زید ، دهلران ، اندیمشک ، کانال کمیل و حنظله ، دزفول ، چزابه ، بستان ، دهلاویه ، سوسنگرد ، هور ، پاسگاه زید و... اما مرا همین بس که ساعاتی را با آسمانیان زیستم ... زیارت قبول


پنجشنبه ، ۲۰اسفند۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرگون]
[مشاهده در: www.parguon.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن