واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۷
«هویت شهر تهران به کلی در حال از بین رفتن است و در این کار، یک عمد آگاهانه وجود دارد که کاخها و شاهکارهای معماری آن شبانه ویران یا به آتش کشیده میشود! بعد میلیاردها تومان هزینه از بودجه بیتالمال برای مرمت آن هزینه میکنند.» به گزارش ایسنا، در نشست معرفی کتاب «سلسبیل» که روز دوشنبه (17 اسفند) در شهر کتاب مرکزی برگزار شد، دکتر عبدالله انوار با انتقاد از وضعیت فعلی تهران اظهار کرد: تهران به یک شهر لجامگسیخته تبدیل شده که اکوسیستم آن به هم خورده و به زودی شاهد مشکلات غیرقابل حلی در زمینه آب آشامیدنی و نشست خانهها و شهر خواهیم بود. وی گفت: از جنوب تهران، آب زیرزمینی بیرون کشیدهاند و بدتر از آن، شرایطی است که برای پایتخت ایجاد کردهاند؛ یعنی وضعیتی که طی آن، زمین به کالا تبدیل شده و زمینخواری رواج پیدا کرده؛ این در حالیست که وقتی من در لندن بودم و میخواستند خانهها را عوض کنند، شکل بیرونی آن را تغییر نمیدادند، اما تهران بیصاحب است و هزار ایراد و اشکال دارد. نصرالله حدادی - روزنامهنگار و تهرانشناس - نیز در این نشست اظهار کرد: هویت شهر تهران به کلی در حال از بین رفتن است و در این کار، یک عمد آگاهانه وجود دارد که کاخها و شاهکارهای معماری آن شبانه ویران یا به آتش کشیده میشود! بعد میلیاردها تومان هزینه از بودجه بیتالمال برای مرمت آن هزینه میکنند. او افزود: با این شهر و محلههایی آن چه کردهایم که امروز بسیاری از کسانی که در محلههای نازیآباد و سلسبیل زندگی میکردند، خجالت میکشند بگویند اهل چه محلهای بودهاند. حدادی همچنین گفت: ما باید مرام و اخلاق را از کسانی مثل دکتر حسن علیپور یاد بگیریم که وقتی میخواستند سردر باغ ملی را خراب کنند، ایستاد و اجازه نداد کسی آن را نابود کند. اما ما اجازه دادهایم بیش از هشتهزار قطعه تاریخی از مملکت بیرون برود، در حالیکه تاریخ و بناهای تاریخی این مملکت برای همه ایرانیان است و کسی حق دستدرازی به آنها را ندارد. وی اظهار کرد: وقتی استالین 80 سال قبل دستور داد میدان سرخ بزرگ شود، به او گفتند ساختمان میدان خراب میشود، اما او گفت اگر یک آجر از ساختمان کم شود، پدر همه را درمیآورم و به همین ترتیب، بدون اینکه آسیبی به ساختمانهای اطراف وارد شود، میدان سرخ را بزرگ کردند. این در حالیست که در تهران از یک تکنولوژی ساده نمیتواند استفاده کنند و ارزشها را زیر سوال میبرند. او همچنین گفت: تمام درختهای منطقه پاستور دارند خشک میشود و وقتی به آقای زعیم گفتم چرا درختهای این منطقه اینطور شده، گفت حقآبه درختها قطع شده و ریشه آنها دیگر در آب نیست، به همین دلیل است که درختها دارند خشک میشوند! جالب است که 57 هزار آبادی ویران شده که یک شهر آباد شود! در حال حاضر در طالقان که مرکز غله ایران بوده، هیچ کس کشاورزی نمیکند، زمستانها 500 نفر و در تابستانها چهارهزار نفر در این منطقه زندگی میکنند. همهمان یا دلال شدهایم یا موبایلفروش. حدادی در بخش دیگری از سخنانش گفت: با همه اینها هیچکداممان حق ناامید شدن نداریم. همه ما مسئولیم، هم من به عنوان عضوی از رسانه و هم شما به عنوان مخاطب و شهروند. نباید تسلیم شویم و در برابر حرفهای ناصواب و اعمال اشتباه، ترس از خود نشان دهیم یا تملق کنیم. حتی اگر جایی مجبوریم کاری را انجام دهیم، نباید تایید کنیم، اگر بتوانیم، اول باید اعتراض کنیم و اگر نتوانستیم، باید به گونهای نارضایتیمان را نشان دهیم حتی اگر شده با سکوت. «محمدرضا ژاله»، که در تدوین کتاب «سلسبیل» نقش داشته است نیز یکی از میهمانان این نشست بود و گفت: سابقه سکونت من در خیابان سلسبیل بسیار طولانی است و یادم میآید این محله آنقدر خلوت بود که با دوستانم آمدن ماشینها را حدس میزدیم و در واقع این بازی ما شده بود که بفهمیم پلاک ماشینها زوج است یا فرد. وی افزود: متاسفانه خانه پدریام در طرح نواب بود و از بین رفت، در حالیکه دوست داشتم آن را به شهرداری ببخشم. به هر حال، یادم میآید که مادرم همیشه جلوی خانه را آب و جارو میکرد و این عادت، تا امروز هم در من مانده و امکان ندارد هر روز این کار را انجام ندهم. هر روز سه خانه از سمت چپ و سه خانه از سمت راست خانه خودم را جارو و آبپاشی میکنم تا انرژیهای منفی از خانه و خودم دور بماند. ژاله ادامه داد: من حتی درختهای کوچه را هم خودم کاشتهام و کاری ندارم که آیا شهرداری وظیفهاش را انجام میدهد یا نه. معصومه جوادی نسب، نویسنده کتاب «سلسبیل» نیز درباره انگیزههای تدوین این کتاب اظهار داشت: به واسطه کار رسانهای و ارتباط نزدیکی که با مردم داشتم و همچنین به دلیل علاقهای که به شنیدن خاطره داشتم، تصمیم گرفتم دستنوشتههایم را به کتاب تبدیل کنم. البته پیشنهاد اصلی از طرف آقای اسدزاده بود که مسئول تدوین تاریخ شفاهی ایران هستند، اما علاقه شخصیام هم بیتاثیر نبوده است. وی با بیان این که از سال 87 مشغول به جمعآوری اطلاعات و منابع بوده، گفت: وقتی همین امسال برای تکمیل اطلاعات به محلهها و کوچههای قبلی رفتم، خیلی از بناها و نشانههایی که دوستشان داشتم خراب شده بود و خیلی از آدمها که با آنها گفتگو کرده بودم، از دنیا رفته بودند و این نشان میدهد چقدر نگاهداشتن خاطرات و یادها اهمیت دارد، چون به زودی همهچیز یا از بین میرود یا از یادها. جوادی نسب در پایان بخشهایی از کتاب را برای حضار خواند. در انتهای این نشست، احمد مسجد جامعی نیز در سخنانی گفت: این بخشی را که خانم جوادی نسب خواندند، درباره قهوهخانهها بود که خیلی هم زیباست. ما در تهران قهوهخانههای زیادی داشتهایم؛ قهوهخانههای محلی، قومی، صنفی و ... فرم و شکل این قهوهخانهها و آنچه در این مکانها میگذشته، بسیار جذاب است به خصوص که سلسبیل مربوط به اواخر دوره پهلوی میشود، محله آدمهایی که حالا دیگر نیستند. وی افزود: این کتاب، اثر ارزشمندی است و به چاپ دوم هم خواهد رسید؛ اما خوب است در چاپهای بعدی، بیشتر به جزئیات اهمیت داده شود. اگر در قهوهخانهای پردهخوانی اجرا میشده، اسم پردهخوان آن ذکر شود، اگر شاهنامهخوانی بوده، خواننده بداند کدام قسمتها خوانده میشده و جزئیاتی از این قبیل. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]