واضح آرشیو وب فارسی:عقیق: در روز قیامت چندین گردنه و ایست بازرسى وجود دارد؛ یعنى زمانى که انسان وارد صف محشر مى شود باید در هفتاد مورد حساب و کتاب پس بدهد: یکى از ایستگاه های خطرناک«مرصاد» نام دارد. در این ایستگاه، بازرسى کننده خود خداوند است.عقیق : آیت الله مظاهری درگفتاری با موضوع رعایت حق الناس و خلوص و یک رنگى بر زندگى و کار ادارى هشدار داده اند که در روز قیامت چندین گردنه و ایست بازرسى وجود داردکه یکى از این ایستگاه های خطرناک«مرصاد» نام دارد و بازرسى کننده خود خداوند است. در روز قیامت چندین گردنه و ایست بازرسى وجود دارد؛ یعنى زمانى که انسان وارد صف محشر مى شود باید در هفتاد مورد حساب و کتاب پس بدهد: یکى از ایستگاه ها خطرناک«مرصاد» نام دارد. در این ایستگاه، بازرسى کننده خود خداوند است. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» «1» آیه مذکور دو معنا دارد: 1- خداوند در کمین گاه تو بوده و ناظر اعمالت مى باشد؛ 2- در روز قیامت حساب و کتاب تو که مربوط به حق الناس است با خداست و خداوند قسم خورده است که به عزت و جلالم سوگنداز حق الله ممکن است بگذرم اما از حق الناس نخواهم گذشت. (1)- فجر (89) آیه 14. حضرت على (ع) در نهج البلاغه مى فرماید: خدایا پناه مى برم به تو از پلیس راه دوم (مرصاد)، که حتى اگر خارى در دست رفته باشد از آن هم سوال مى کنى که آیا این خار از درخت خودت بود یا از درخت دیگرى. آرى، از این پلیس راه نمى گذرند جز سبکبارها. بابا طاهر عریان حدیث پیامبر (ص) را این گونه به شعر درآورده است: موکه چون اشترى قانع به خارم خورم خارى خروارى به بارم با این خرج قلیل و بار سنگین هنوز در روى صاحب شرمسارم سعدى نیز بسیار عالى سروده است: یکى قطره باران ز ابرى چکید*** خجل شد چو پهناى دریا بدید مى گوید: قطره بارانى به دریا افتاد و خود را در مقابل دریا و عظمت آن کوچک دید و با خود گفت: ان جا که دریا است من نیستم، یک قطره در مقابل دریا چیست؟! از آن جا که خود را کوچک شمرد و عملش را ناچیز دید سرانجام همین قطره داخل همان صدف افتاد و درّ و لولو شد. آرى خود را «نیست» حساب کرد و «هست» شد. چه خوب است که انسان همیشه اعمال خودش را با اعمال على (ع) مقایسه کند، على (ع) بعداز پیغمبر اکرم (ص)- آن 25 سالگى که خانه نشین بود- بیکار ننشست و همواره کارش خدمت به خلق خدا بود؛ در این دوران 25 ساله، على (ع) 26 باغ (نخلستان) براى فقرا درست کرد و براى هر یک از آن باغ ها قناتى حفر نمود. قنبر مى گوید: امیرالمومنین (ع) در یکى از قنات ها- که کم آب بود- در حال کندن چاه بودند، هنگام ظهر از قنات بیرون آمدند نماز خوانده و بعداز نماز فرمودند: قنبر! ناهار چه دارى؟ گفتم: یاعلى! کدوى پخته. على (ع) دستان مبارکش را با آبى که از چشمه قنات بیرون مى آمد شستند و فرمودند: غذا را بیاور. قنبر مى گوید: على کدوى پخته را مى خوردند و زیر لب این کلمات را زمزمه مى کردند که: لعنت خدا باد بر آن کسى که به خاطر شکم به جهنم رود؛ شکمى که مى توان آن را با نان جو و کدوى پخته سیر کرد. على؛ کدوى پخته را خورد و براى کندن قنات، داخل چاه رفت. کلنگ آقا در حال کندن به سنگى خورد و آب فوران کردو دیگر نتوانست کارش را ادامه دهد، ازچاه بیرون آمد، دیدم محاسن مبارکش گل آلود است، در این هنگام بود که بستگان و خویشان على به نخلستان آمدند و وقتى فراوانى آب را دیدند متعجب شدند! على در حالى که هنوز از چاه بیرون نیامده بود، یک پایش این طرف چاه و پاى دیگرش را در آن طرف چاه قرار داشت چشمش به خویشان و اقوامش افتاد، فرمود: قنبر قلم ودوات بیاور. قنبر مى گوید رفتم و قلم و دوات آوردم آقا در کنار همان چاه رو به قوم وخویشانش کرده و فرمودند: چشم داشتى به این چاه نداشته باشید، این چاه و قنات مال فقرا و بیوه زنان است؛ مال یتیم ها است. در همان حال، قنات را براى مستضعفین وقف کردند و از چاه بیرون آمدند. «1» راوى مى گوید: بعدازظهر در حالى که آفتاب گرم و سوزان بود از خانه بیرون آمدند، دیدم على در وسط آفتاب ایستاده است، جلو رفتم و عرض کردم: یاعلى! همه مردم در استراحتند شما هم استراحتى کنید، در این گرماى سوزان چرا این جا ایستاده اى؟ فرمود: مى ترسم شخصى مشکلى داشته باشد وخجالت بکشد در خانه ام را بزند. آرى، همه در استراحتند اما على (ع) به فکر دیگران است، اما با این حال، از قصور و تقصیرش مى گوید، مى نالد وغش مى کند. هزار رکعت نماز مى خواند ولى باز فریاد و ناله اش بلنداست؛ از خوف خدا به حالت اغما مى افتد و از صداى ناله اش نه فقط اهل خانه بلکه دیگران نیز بیدار مى شوند. اگر خداى نکرده شیطان وسوسه اى کرد و خواست شمارا از راه عجب به جهنم بکشاند على را به یاد آورید و خود را با او مقایسه کنید، خواهید دید که کارهاى شما در مقابل کارهاى على ذره و قطره اى است در مقابل دریا. اگر مى خواهید سیر و سلوکى داشته باشید، اگر مى خواهید به رستگارى برسید، اگر مى خواهید اهل بهشت شوید باید دو چیز را در نظر داشته باشید: 1- خلوص و یک رنگى بر زندگى، بر کار ادارى وخلاصه بر تمام اعمال شما حاکم باشد. 2- مواظب باشید که شیطان با عجب، شما را به انحراف نکشاند. البته بدیهى است کسى که خدمت به خلق خدا کند، کسى که نماز شب بخواند و یا هر عمل نیک دیگر انجام دهد خوشحال مى شود، تنها چیزى که هست این که: انسان نباید به عمل خود ببالد و آن را بزرگ بیند. منبع: حوزه 211008
پنجشنبه ، ۲۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عقیق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]