واضح آرشیو وب فارسی:الف: ترسیم افق های جدید با "ایستاده در غبار" و عدم توازن فرم و محتوای "سیانور"
احسان رستگار، 20 بهمن 94
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۳۴
فیلم ایستاده در غبارکارگردان:محمدحسین مهدویانبازیگران:هادی حجازی فر، امیرحسین هاشمی، فرهاد فداکار، عماد محمدیخلاصه داستان:احمد که عصیان نوجوانی اش را در سکوت گذرانده، فرمانده لشگری می شود که باید در دروازه های خرمشهر با دشمن بجنگند. اما سرنوشت او فرسنگ ها دور از مرز ایران رقم می خورد…یادداشت :محمد حسین مهدویان کاری کرده است که به جرات می توان ادعا کرد که تعریف سینما را نه تنها در ایران که در جهان با افق های جدیدی پیوند زده است . الکساندر سزونسکه در مقاله (( فضا و زمان در سینما )) مهمترین ویژگیهای فضای سینمایی را از این قرار میداند: (۱) فضای سینمایی ، فضایی کاملا دیداری(بصری)است ، و (۲) کاملا عینی است ، به آن معنا که «فضای دیداری حقیقیای اسـت کـه واقـعیت دیداریاش بیواسطه و گریزناپذیر است.توهم نیست.» ، تعریفی که هر دو بخش آن را در ادامه بحث رد خواهیم کرد ، آنجا که درباره فضا سازیهای سینمایی با استفاده از صدا بحث خواهیم کرد و بخش دوم آن را در جایی که درباره فضا سازی ذهنی سخن به میان میآوریم . بر خلاف تعریف رایج در سینما که این تصویر است که فضا را در سینما خلق می کند ، مهدویان با استفاده از تنها صداهایی که در اختیار داشته است و به کار بستن آن توانسته است به تمام تصاویر موجود در فیلم خود برسد . تصاویری که آن قدر خوب و با حیا فیلمبرداری شده اند که انگار از دل تاریخ فرا خوانده شده اند برای اینکه در متن صدا قرار بگیرند و ترجمه تصویر شوند . اینبار تصویر با تو سخن نمی گوید ، این بار در سینما صدای جاودانه ایست که در گوش تاریخ زمزمه می شود و در زمزمه اش می توانی باور کنی ، باران می بارد ، برف روی زمین می نشیند و خرمشهر آزاد می شود . یعنی این بار این تصاویر نیستند که راهبر منزل به منزل مخاطب می شوند که صداست که قصه می گوید ، قهرمانت می شود ، ، سوال هایت را پاسخ می دهد ، قابل لمس می شود و احساس در تو بر می انگیزد ، و همه این را مهدویان نه با پرتره سینمایی که با شمایلی مقدس و زمزه های عاشقانه سردار جاوید الاثر اسلام حاج احمد متوسلیان با بی سیمی که روی شانه هایش سنگینی می کرد ، فضا سازی کرده است .بدون شک قبل از مهدویان کارگردانان دیگری چون روبر برسون بوده اند که به کارکرد صدا و رسیدن به جهان ذهنی ، یا بهتر یگویم تصویر سازی در مخاطب با استفاده از المان صدا ، پرداخته اند اما بی شک بلوغ و بروز واقعی این اتفاق را می توان در فیلم (( ایستاده در غبار )) مهدویان شاهد باشیم . صدا در فیلم (( ایستاده در غبار )) از محیط برنمیخیزد بلکه یکسره خود محیط است ، هنوز صدای پوتین های برادر احمد ، صدای خنده هایش ، صدای داد کشیدنش ، صدای سرکوب کردن تمامِ خودش بعد از قُد بازی هایش در سرم خلق فضا می کند ، خلق زیبایی می کند ، خلق جواب هایی می کند که مثل فیلم سوال هایی برایشان نپرسده ام .احمد متوسلیان فیلم (( یستاده در غبار )) آن قدر واقعی است که هر کدام از ما احساس می کنیم در زندگی و کودکی مان با یک احمد متوسلیان بوده ایم ، با او خاطره داشته ایم ، شبیه همکلاسی هایمان بوده است ، شبیه خودمان بوده است و این می شود که خودمان را قهرمان احساس می کنیم ، یا بهتر بگویم خودمان را جای قهرمان می گذاریم و با او همراه می شویم .بی شک (( ایستاده در غبار )) مهدویان خلاصه در این متن نمی شود و در آینده باید بسیار از او نوشت و آموخت ، باید این فیلم اولی بزرگ را روی سر و دست گرفت و به جشنواره های برلین و کن و ونیز و جشن اسکار فرستاد تا جهان ظرفیت های سینمای ایران را بیش از پیش درک و تحلیل کند .عدم توازن فرم و محتوافیلم سیانورکارگردان:بهروز شعیبیبازیگران:مهدی هاشمی، هانیه توسلی، پدرام شریفی، بابک حمیدیان، بهنوش طباطبایی، حامد کمیلی، رضا مولایی، فرزین صابونی، فریدون محرابی و آتیلا پسیانیخلاصه داستان:پايان يك سكوت طولانى! امير و هما پس از مدتى يكديگر را مى يابند در حاليكه يك انتخاب بيشتر ندارند؛ سيانور يا زندگى! و آنها زندگى را انتخاب مى كنند...نقد :بهروز شعیبی سعی کرده است همه چیز را شبیه فیلم های دهه پنجاه سینمای ایران به تصویر بکشد ، از فونت های برجسته ای که از آن ها در تیتراژ بسیار بد ابتدای فیلم استفاده کرده بود و روی صندلی و دیوار نام عوامل فیلم را می نوشت تا فضا سازی هایی گرم و دل نشین با استفاده از دکورهایی چوبی و شکیل و رنگ های گرمی که باز هم برگرفته شده از فیلم های دهه ۵۰ سینمای ایران است نه خود دهه پنجاه جامعه ایران . وقتی فیلم (( سیانور )) را می بینید این احساس به شما دست می دهد که جامعه آرام و زیبایی مثل خانه امیر فخرا ( با بازی پدرام شریفی ) که در آن همه چیز زیبا و سرجای خود قرار گرفته است در دهه ۵۰ داشته ایم که یک سری دانشجویی که آنگونه که در فیلم عنوان می شود اپورچونیسم فرصت را غنیمت شمرده اند تا آسایش زیبا و آرام کشور را با خودسری های خود به هم بریزند . باور کنید قصه همین است ، فضا سازی های فیلم این قدر شیفته آن بوده است که خودش را به تصاویر موجود از آن دهه نزدیک کند که فراموش کرده است دیالکتیک میان فضا و روایت داستان نتیجه دیگری بر روی ذهن مخاطب پدید می آورد . تمام نقش هایی که بازیگران ایفای نقش آن را به عهده دارند در حد تیپ مانده اند و به هیچ وجه به پرسوناژ نزدیک نمی شوند ، و در پاره ای از مواقع می توان اینگونه گفت که شخصیت ها ما قبل تیپ هستند ، از فخرایی که اصلا مشخص نیست از کجا آمده ، برای چه پلیس شده است ، از چه بابت تنها زندگی می کند و اصلا چرا این همه عاشق و دلباخته هما ( با بازی هانیه توسلی ) است – فراموش نکنیم سینما حتی برای عاشقی هم تصویر منطقی می خواهد – بگیرید تا انگیزه مجاهدتی که میان مارکسیست ها و اسلام گرایان فقط انگار مخالفت با زور گویی های ساواک تعریف می شود . فیلم (( سیانور )) نمی تواند پای هیچ کدام از روایت های تو در تویش بایستد ، نه ملودرامی عاشقانه است و نه فیلمی پلیسی – سیاسی ، نه عقیده مارکسیست ها در آن مشخص است و نه حتی بدتر اصلا معلوم نیست اسلام گرایان در کجای این داستان قرار دارند . دیالوگ های دو پهلوی این فیلم که سعی کرده بود کمی هم حال و هوای امروزی به فیلم بدهد بیشتر ژستی تو خالی شده است . ژست هایی که می خواهد نشان دهد اختلافات درون گروهی برای رسیدن به آرمان باید کنار گذاشته شود و به هدف نهایی فکر کرد و شعار امروزی بدهد اما معیاری که برای گفتن این موضوع و شبیه یابی تاریخی پیدا کرده است بیشتر شبیه سازی ای شده است که خود کارگردان سعی در القای آن دارد و به هیچ وجه به مصداق امروزی اش نمی چسبد .در نهایت می توان گفت فیلم (( سیانور )) بهروز شعیبی به عنوان کار دوم این کارگردان در سینما اثری رو به جلو برای او محسوب نمی شود ، فیلم پر است از کرین های نا بجا که تنها سعی کرده است فضای اکشن فیلم را با آن تصویر سازی کند اما نتوانسته است ، سرشار است از دکوپاژ های بسیار بد که در اندازه نما ، زاویه نما و حتی طول نما ایراد جدی دارند ، و در آخر منطبق نبودن حرکت دوربین با مانیفست صحنه ، به عنوان مثال در سکانس آخر حرکت آرام دوربین به سمت آسمان با موزیکی آرام از بالای سر پدرام شریفی نشسته و هانیه توسلی سیانور خورده و فوت کرده مگر غیر از این است که معنای شهادت داشته باشد ، به واقع هما شهید شده است ؟ ، یا عدم توازن فرم و محتوایی که کارگردان در آن موفق نبوده است ، مخاطب را به بی راهه برده است ؟ .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]