واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: انتظارات معقول از یک انقلاب 37 ساله اسماعیل عسلی سردبیر روزنامه عصر مردم چاپ شیراز در شماره هیجدهم بهمن ماه این روزنامه طی یادداشتی تحت عنوان " انتظارات معقول از یک انقلاب 37ساله " به تحلیل روند تغییرات فرهنگی و اجتماعی صورت گرفته در طول عمر سپری شده انقلاب اسلامی پرداخته است .
عسلی در سرمقاله خود اورده است : سخن گفتن از انقلاب و دگرگونی که در برگیرنده ی تمامی اجزا و مؤلفه های یک نظام در مقطعی کوتاه باشد باورپذیر نیست زیرا برای این که انقلاب به تمامی زوایای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، هنری و نهایتاً سیاسی جامعه رسوخ کند، سال ها زمان لازم است. اما از آنجا که انقلابیون و تحول گرایان نمی توانند تا کامل شدن پازل های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی انقلاب، نابسامانی ها را تاب بیاورند معمولاً تغییرات سیاسی در تمامی انقلاب ها جلو می افتد و به جابجایی شخصیت هایی که مدیریت امور کشور، استان ها و شهرها را عهده دار هستند، منجر می شود. چنین اتفاقی در بهمن ماه 57 رخ داد چرا که ادامه ی مدیریت هایی که به زعم انقلابیون مانع تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بودند امکان نداشت.تغییر حکومت ها و جابجایی شخصیت ها و مدیران کشور در جریان انقلاب ها، ابتدا هزینه ی زیادی ندارد. اما زمانی که مدیران جدید به دنبال تعیین معیارهایی متفاوت برای اداره کشور هستند، مقاومت هایی صورت می گیرد که هزینه بر است. به همین دلیل امام خمینی (ره) به دنبال این بودند که با کمترین درگیری مسلحانه انتقال قدرت صورت گیرد و همین گونه نیز شد اما دگرگونی های پس از پیروزی امری اجتناب ناپذیر بود و فلسفه ی وجودی انقلاب آن را ایجاب می کرد. این تغییرات در دو بعد داخلی و خارجی به صورت موازی دنبال می شد لذا انقلاب را در برابر دشمنان داخلی، منطقه ای و جهانی قرار داد.با وجود این که 37 سال از پیروزی انقلاب سپری شده اما به نظر می رسد که هنوز برای تعیین میزان تحقق تغییرات بنیادین معطوف به منشور انقلاب که در سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی تبلور یافته نیازمند تأمل و بررسی همه جانبه هستیم. چرا که برداشت ما از انقلاب جابجایی شخصیت ها نیست، بلکه جایگاه حقیقی و حقوقی مسئولین، کیفیت مناسبات بین مؤلفه های نظام و همچنین رابطه ی دولت با مردم و مسیری که جهت حرکت مردم را تعیین می کند و به همین نسبت تمامی دگرگونی هایی که به تغییر شاخص ها می انجامد در یک انقلاب مد نظر است.اصولاً در اغلب انقلاب ها، تحولات فرهنگی و اجتماعی، به پس از پیروزی انقلاب موکول می شود زیرا عواملی که مردم را به خشم می آورد عمدتاً ریشه در شکاف های طبقاتی و اقتصادی دارد و این که امام خمینی (ره) این انقلاب را به پابرهنگان نسبت می دهند نیز از همین نکته ناشی می شود. طبیعی است که چنین خشمی به مردم اجازه ی شکیبایی و فرهنگ سازی و بسترآفرینی برای تأسیس بنای جدید را در دوران مبارزه تا پیروزی نمی دهد، که اگر قرار بود چنین اتفاقی بیفتد هنوزاهنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود. شاهد این مدعا طرح هایی است که انقلابیون پس از پیروزی برای تحولات فرهنگی و اجتماعی ارائه داده اند و می دهند و هم اکنون نیز که 37 سال از انقلاب می گذرد بین انقلابیونی که در این مدت به چندین شاخه تقسیم شده اند، بر سر چگونگی تحولات فرهنگی در حوزه های گوناگون اختلاف نظر وجود دارد. شاهد دیگر بر این مدعا افق های ترسیم شده و برنامه هایی است که بر سر تحقق و چند و چون و کم و کیف آنها نیز بحث فراوانی درمی گیرد.از این منظر هر انقلابی با هزینه های بالای مادی همراه است که بخشی از آن ناشی از مقاومت ضد انقلاب است که قبل از قبول شکست و انتقال قدرت از تمامی ابزارهای قانونی برای چپاول و غارت بیت المال سود می برد و بخشی دیگر هزینه ها مربوط به پس از پیروزی است که عمدتاً ریشه در آزمون و خطاهای اجتناب ناپذیر انقلابیون دارد، انقلابیونی که از لحاظ درجه ی خلوص، سطح فرهنگ و سواد و تخصص در یک سطح قرار نداشته و ندارند. ضمن این که فرآیند دستیابی به قدرت از مجاری قانونی و مبتنی بر انتخابات آن هم در جامعه ای که هنوز انقلاب فرهنگی را پشت سر نگذاشته و به تعبیر درست تر آغاز نکرده، از پیچیدگی ها و حساسیت های خاصی برخوردار است که این امر در ایران در سایه ی شخصیت و نفوذ معنوی امام خمینی (ره) با هزینه ای کمتر از میزان پیش بینی شده محقق گردید و ساز و کارهای قانونی اندیشیده شده در طول عمر 9 دوره مجلس شورای اسلامی نیز ظرفیتی نسبی را فراهم آورد که قابلیت عبور از اما و اگرهای مردم سالاری دینی را با اندکی تساهل و انعطاف پذیری بالا برد. انعطاف پذیری از این جهت که هم عنانی آرمانگرایی و واقع بینی در تمامی گذرگاه های انقلاب برای تدبیر امور کشور امکان پذیر نیست و نیازمند سرانگشتان گره گشایی است که دل های نظریه پردازان و کارگزاران را به یکدیگر نزدیک سازد و بین مؤلفه های ذی حق در تبیین منشور و مسیر انقلاب توازن ایجاد کند.پس از پیروزی انقلاب شاهد تراکم انرژی و انگیزه ی بالای انقلابیون و جوانان برای ساختن کشور و جبران عقب ماندگی ها بودیم که با وقوع جنگ تحمیلی بخش قابل توجهی از این انرژی صرف دفاع شد. دفاعی که هزینه ی مادی بالایی داشت، به تخریب زیرساخت های کشور منجر شد، به نیروهای انسانی ضربات جبران ناپذیری وارد کرد، فضای کشور را تحت تأثیر جنگ و الزامات بی چون و چرای آن تغییر داد و حتی روی سمت و سوی تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز تأثیرگذار بود به طوری که هنوز هم نمی توان مدعی التیام زخم های ناشی از جنگ شد.به هر تقدیر زمانی که جنگ خواه ناخواه به پایان رسید انقلاب تقریباً 10 ساله بود. عنوان سازندگی که دولت پس از جنگ برای خود انتخاب کرده بود معنایی جز این نداشت که تازه سازندگی آغاز شده است، هر چند در راستای ایجاد چارچوب های قانونی برای جمهوری اسلامی گام های درخور اعتنایی در مجلس و خبرگان رهبری برداشته شده بود.رویکرد دولت سازندگی برای چالش زدایی از ادبیات انقلاب به منظور ترمیم مناسبات آسیب دیده در حوزه سیاست خارجی در راستای بهره گیری از فرصت هایی که ارمغان دیپلماسی است به ایجاد زاویه ی بین دو دیدگاه منجر شد. تلاش هایی از این دست به اقتضای درکی که از شرایط جهانی وجود داشت در دولت اصلاحات به حوزه های فرهنگی نیز تسری پیدا کرد و تا قله ی گفت وگوی تمدن ها نیز پیش رفت. ولی چون این حرکت به منزله ی بذرپاشی پیش از شخم زنی و آیش صورت گرفت به محصول نرسید. به هر حال چون تحولات ایجاد شده در حوزه های اقتصادی در حدی نبود که به ایجاد فراغت بیانجامد و جوشش در حوزه ی هنر و ادبیات را رونق ببخشد و استقبال عمومی از طرح مطالبات فرهنگی را به دنبال داشته باشد، دولتی به اصطلاح مهرورز پیدا شد که مدعی بود با طرح شعارهای نفت محور، می تواند انتظارات مردم از انقلاب را در بعد رفاهی و اقتصادی آن متمرکز کند که البته چون در اتخاذ سیاست خارجی متناسب با مطالبات داخلی دقت لازم را به خرج نداده بود پشت سد تحریم متوقف شد و تسلیم اعتدال گردید.رویکرد مردم به اعتدال برخلاف تصور برخی، نباید به منزله ی دنباله روی مردم از یک حزب تلقی شود، بلکه اعتدال طلبی به عنوان تنها گزینه ی مطرح بین دو جریان آزموده شده بود که هیچ کدام نمی توانستند با توجه به ظرفیت های موجود در جامعه عرض اندام کنند. رویکرد به اعتدال از سوی مردم در واقع گونه ای جابجایی معتمدانه و آگاهانه برای ایجاد تغییر بود زیرا مردم نمی خواستند در روند انقلاب با افزایش هزینه مواجه شوند.خلاصه ی کلام این که باید یک انقلاب 37 ساله را که 10 سال آن به چالش های داخلی و جنگ سپری شده و بیش از دو دهه نیز با تحریم ها و تنگناهای سیاسی و اقتصادی مواجه بوده درک کرد و انتظارات معقولی از آن داشت. به نظر می رسد بزرگترین دستاورد انقلاب تجربیات ارزنده ای است که مردم در طول این مدت کسب کرده اند، به طوری که در حافظه ی تاریخی خود اندوخته ای دارند که تا سال ها می توانند از آن برای عبور از گذرگاه های باریک استفاده کنند.5054
18/11/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]