تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند، دوست دارد .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820617447




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نامه به مردي در تبعيد ابدي - جواد عاطفه


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: نامه به مردي در تبعيد ابدي - جواد عاطفه
با سلا‌م و احترام خدمت آقاي ابراهيمي!مي‌دانم كمي ‌براي فرستادن اين نامه دير شده... آقاي نويسنده! نسل تو، من و شايد تمام نسل‌هاي گذشته و آينده، نسل شكست‌هاي بي‌شمار و موفقيت‌هاي اندك است. بعد از 28 مرداد سال 32 و فروپاشي آرمان ملتي كه مي‌رفت تا استقلا‌ل انديشه و آرمان خود را پس از قرن‌ها ببيند، شما و نسل شما، روشنفكران وطني، زخمي ‌شلا‌ق استبداد، گيج و گول از ضربه نابهنگام و كاري، مدتي را به بازسازي و مرور آنچه گذشت اختصاص داديد. سعي كرديد خودتان و آرمان لگدمال‌شده‌تان را پيدا كنيد؛ آرماني كه از دل مردم خسته از حضور و انديشه زورگويان جان گرفته در نگاه و نظر شما نشسته بود. آري شما از پس شكستي باز مي‌گشتيد كه خستگي و عصبيت كمترين و حداقل ماحصلش بود.

آقاي نويسنده! ديگر شاعر، هنرمند و روشنفكر نمي‌‌توانست بي‌آنكه داعيه و انديشه سياسي و منش حزبي داشته باشد، قد علم كند. بازخواني انديشه‌هاي سارتر و تعهد اگزيستانسياليستي شايع شده ميان روشنفكران نسل شما، ادبيات و هنر ما را بيشتر از پيش به سوي يك رويه سياه و سفيد كشانده كه در اين ميان بي‌نهايت رنگ و انديشه خاكستري رنگ‌باخته پس نشسته، انديشه‌هاي مستقل و يگانه را به محاق برد. شما و هم‌نسلا‌نتان احمدرضا احمدي، بهرام بيضايي، مهرداد صمدي، اكبر رادي، محمدعلي سپانلو و... چون عرصه را براي نماياندن خودتان تنگ ديديد، انتشاراتي را راه انداختيد تا خودتان بشويد مسبب خير خودتان اگر اشتباه نكنم زمستان سال 46 است كه با پيشنهاد جلا‌ل آل‌احمد، تشكيل يك تشكل خصوصي براي نويسندگان را در دستور كار خودتان قرار مي‌دهيد تا بعدها نام كانون نويسندگان ايران را به خود گرفته، موسسه‌اي شود غيرتجارتي آن روزها مسلما با سيمين دانشور، به‌آذين، نادر نادرپور، سياوش كسرايي، داريوش آشوري، غلا‌محسين ساعدي، بهرام بيضايي، فريدون معزي، اسماعيل نوري‌علا‌ و... رسيدن به آرمان‌ها و گمشده‌هاي ذهنتان را پس اين كانون مي‌ديديد. شمايي كه انقلا‌ب عليه استبداد و خفقان را منوط به تفكر چپ مي‌دانستيد و بعدها يكي يكي از اين تفكر با انشعاب جهاني روشنفكران جدا شديد، به فكر انقلا‌بي درون متني بوديد؛ انقلا‌بي كه شما را و نسل شما را از محاق فكر و انديشه بيرون بكشد. اسلا‌ومير مروژك ميهمان شما بود كه گفت: اما شما رويه را خوب حفظ كرده، به تعهدتان پايبند بوديد.

حضور سيروس طاهباز در انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان هم بي‌شك مجالي بود براي شما و نسل شما كه آن حرف‌ها و آرمان‌هاي بزرگ را با كودكان سرزمين‌تان قسمت كنيد. ، ، ، و... حرف‌هايي داشتند كه ساده و كودكانه به جان ما و نسل ما نشست. در اين جريان و رويه روشنفكرانه كودكانه‌نويسي از احمد شاملو تا ساعدي و احمدرضا احمدي و... نويسنده بي‌آنكه اين امر را قبيح و زشت بداند در اوج تفكرات سخت و خشن انقلا‌بي خود با كودكان به فردا فكر مي‌كرد؛ فردايي كه امروز ما است. ‌

در نامه دوم از گفته بودي كه: را ديده‌ام؛ كه اسير زندان بزرگ نوشتن بوده است، هميشه خدا، كه زندان را پذيرفته، باور كرده، اصل بودن پنداشته، به آن معتاد شده و به تنها پنجره‌اش كه بسيار بالا‌ست دل خوش كرده...>؛ نوشتن حتي از هيچ! شايد همين رويه بود كه بعد از انقلا‌ب يك گسست عجيب و تاريخي را بين تو و هم‌نسلا‌نت به بار آورد. آقاي نويسنده كه خود متهم‌كننده بود، در مظان اتهام، ، و... قرار مي‌گيرد. مي‌دانم كه سكوتت را با كوه و دشت و بيابان قسمت كردي و بيشتر از پيش در خودت فرو رفته، طرح‌هاي نويي را قلم مي‌زدي. اين از عصبيت ما، نسل من و تو است كه هيچ روشي خلا‌ف جهتي را بر نمي‌تابيم. اينكه نثرت شاعرانه و كلا‌مت آهنگين است، اينكه حرف‌هاي خوب را در جاي جاي داستان‌هايت فرياد مي‌زني و روايت و موقعيت داستاني‌ات را فداي اين حرف‌ها مي‌كني، اينكه ترانه‌هايت در اوج احساس ساده و بي‌پيرايه در حد درددل‌هاي كودكانه‌اند، اينكه نوشته‌هايت به يك شخصي‌نويسي مفرط بدل مي‌شود، اينكه كثرت و كميت آثارت به كيفت آن ضربه زده، اينكه قهرمان‌هاي داستاني تو همه ضدقهرمان‌هايي از كوچه و بازارند و... را نمي‌دانم حسن بنامم يا عيب. اما هرچه كه هست فعاليتي است مستمر در جهت همان آرمان گمشده، از بين برده شده و اينها همه تلا‌شي است براي احياي آن؛ آرماني كه شايد گذر ايام معنا و شكلش را تغيير داده است. ‌

آقاي نويسنده! نمي‌دانم كه اين غيبت و حضورت در ابديت كلمه و كلا‌م را چگونه تصوير كنم، اما بي‌شك با ياران خود در حلقه ادبي ابديت خودتان سخت مشغول گپ و گفت هستيد. مي‌دانم كه از ما و نسل ما هم حرف‌هايي خواهيد زد. مي‌دانم كه عمل‌گرايي هم نسلا‌نتان را به رخمان خواهيد كشيد. آنجا كه ، در خاك مي‌شود، بي‌شك

نسل من در حسرت نبود نسل شما به آينده‌اي مي‌رسد كه از آن تنها عصبيت‌ها مانده و كمتر فعاليت و كار مدام و مادام.

‌ آقاي نويسنده! ابديت خوشي را برايت آرزو مي‌كنم بي‌هيچ دريغ و حسرتي، چون خودت بارها گفته بودي كه: خواهش مي‌كنم باز هم

با تشكر و امتنان

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 سه شنبه 21 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن