واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۴:۱۵
بهروز یاسمی میگوید: مشکل رشته ادبیات فارسی در دانشکدهها فقط سرفصلها نیست؛ بلکه همه عوامل آنها ناسازگار است. این شاعر و منتقد ادبی که سابقه تدریس در دانشگاه هم دارد در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره مشکلات دانشکدههای ادبیات گفت: متاسفانه این ناسازگاری در هر سه مقطع کارشناسی، ارشد و دکترا به شکل بنیادین وجود دارد. از آزمونهای ورودی و موادی که با آنها دانشجو را انتخاب میکنند تا انتخاب عنوان پایاننامهها و واحدهای درسی مشکل وجود دارد. او مشکل امتحانهای دانشکدههای ادبیات را اینگونه تشریح کرد: تستهای امتحانی تنها ناظر به اطلاعات و محفوظات هستند؛ نه دانش و آگاهی مبتنی بر درک و دریافتهای عمیق ادبی و کوچکترین ارتباطی با خلاقیت و توانمندیهای ادبی و ذوقی شرکتکننده ندارند. یاسمی گفت: ممکن است بگویند دانشگاه کاری با استعداد و خلاقیت ادبی ندارد و مانند سایر رشتهها از بین افرادی که تواناییهای تحصیلی دارند دانشجو میگیرد؛ همان کاری که در پذیرش دانشجوی مهندسی و ریاضی میکنند یعنی به ماهیت رشته توجه نمیشود. اما با این روش آخر داستان به جایی میرسد که یک قهرمان المپیک نمیتواند وارد رشته تربیتبدنی یا یک شاعر و نویسنده بزرگ وارد دانشکده ادبیات شود. او افزود: در دانشکدههای ادبیات بیشتر از متنهای مغلق و پیچیده امتحان میگیرند، که اصطلاحات معماگونه بیشتری دارند. معلوم است که ذوقهای سلیم و طبعهای لطیف از پس این امتحان خشن برنمیآیند. اگر اهل ذوقی هم با مرارت از این خان بگذرد در خانهای بعدی از نفس میافتد و به قول مرحوم سیدحسن حسینی: «شاعری وارد دانشکده شد / دم در ذوق خود را به نگهبانی داد». او با بیان اینکه «من نمیگویم هر کسی سر سوزن ذوقی دارد باید وارد دانشگاه شود» اظهار کرد: به هر حال بهجز ذوق، ویژگیهای مهم دیگری هم برای تحصیل ادبیات در دانشگاه لازم است، ولی سیستم آموزشی ما – علیرغم حضور استادان باسواد و شایسته که در چنبره این سیستم گرفتارند – در تربیت آدمهای آگاه ناکارآمد است. این منتقد ادبی درباره کم بودن واحدهای ادبیات معاصر گفت: ایراد کار تنها کمیت نیست. در همان چند واحد ادبیات معاصر هم کوچکترین اشارهای به نیما و پیروان او نمیشود. در دانشگاه شاعر معاصر یعنی ملکالشعرای بهار، میرزاده عشقی، عارف قزوینی، رهی معیری، امیری فیروزکوهی، پروین اعتصامی و نهایتا شهریار، و اینها جزو سرفصلها هستند. او همچنین افزود: مثلا این یکی از سوالهای آزمون ورودی ارشد ادبیات در سال 92 بود: عواطف و احساسات زنانه در شعر کدام شاعر بیشتر نمود دارد: پروین اعتصامی، رابعه قزداری، ژاله قائممقامی و رشحه اصفهانی. انگار نه انگار شاعری به نام فروغ فرخزاد هم وجود داشته که شعرش سرشار از احساسات زنانه است. این شاعر درباره اهمیت ارتباط بین ادبیات معاصر و کهن تصریح کرد: دانشجویی که ادبیات را بر اساس علاقه انتخاب کرده باشد قاعدتا باید سنت ادبی کشور خود را به عنوان بنمایه خوانده باشد تا بتواند در محیط دانشگاهی آن را با ادبیات معاصر پیوند دهد؛ نه اینکه بیرون از طنین صدای شعر امروز پر باشد و او مجبور شود چشم و گوشش را بر آن ببندد. او ادامه داد: در دانشکدههای پزشکی «قانون» ابوعلی سینا و طب سنتی درس میدهند یا علوم روز پزشکی؟ آیا نادیده انگاشتن ادبیات معاصر در دانشگاه مانع ظهور و بروز آن در بطن و متن جامعه شده است؟ یاسمی یادآور شد: مگر میشود 70 - 80 سال از تاریخ ادبیات را قیچی کرد و دور انداخت؟ بخشی از ادبیات خلاق و پیشرو و پربار فارسی مربوط به دهههای 30 و 40 است که از قضا با عامه مردم هم ارتباط وسیعی برقرار کرده است. واقعیت این است که بین آنچه در محافل ادبی به عنوان شاخص پسند اجتماع میگذرد با آنچه در دانشکدههای ادبیات به عنوان معیار رسمی تدریس میشود شکاف عمیق و بیاعتمادی شدیدی وجود دارد. این منتقد ادبی با تاکید بر اینکه استاد خوب در دانشگاه کم نیست، بیان کرد: این استادان امکان ترمیم ارتباط نسبتا قطعشده میان دانشگاه و محیط ادبی را ندارند. رفت و آمد و تعامل و بدهبستان علمی و ادبی بین دو طرف کم است؛ مثلا این تعداد پایاننامه تحقیقی خوب در سال با راهنمایی این استادان نوشته میشود، ولی در کتابخانهها و قفسههای دانشگاه میماند و به دست شاعران جوان یا نویسندگان نمیرسد. مهمترین نکته همین ارتباط است که باید برقرار شود. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]