واضح آرشیو وب فارسی:رهیاب: ایالات متحده تصمیم گرفته بود مسئله جانشینی ملک عبدالله را حل کند، اما امروز آنها در تلاشند عربستان سعودی را به سوی اشتباه های بیشتر سوق دهند. هدف آنها اکنون تجزیه این کشور به پنج کشور است.به گزارش رهیاب:ظرف یک سال، ملک سلمان پادشاه جدید عربستان سعودی، بیست و پنجمین پسر مؤسس این سلسله پادشاهی، تصمیم گرفته است اقتدار شخصی اش را با تضعیف کردن دیگر شاخه های خانواده اش، از جمله عشیره شاهزاده بندر بن سلطان و ملک عبدالله تثبیت کند. با این حال احتمالا واشنگتن به منظور منصرف کردن آنان از تلاش برای اعاده قدرت از دست رفته شان، به بازندگان وعده هایی داده است. در هر صورت برخی نامه های ناشناسی که در مطبوعات انگلیس منتشر شد، این باور را در ما تقویت می کنند که آنها دست از جاه طلبی هایشان برنداشته اند. ملک سلمان زیر فشار برادرانش برای نامزد کردن شاهزاده محمد بن نایف به عنوان وارث تاج و تخت، به سرعت او را ایزوله کرد و قدرتش را به نفع پسر خودش شاهزاده محمد بن سلمان محدود کرد. پسری که شورای خانوادگی - که دیگر تشکیل جلسه نمی دهد – نتوانسته طبیعت گستاخ و بی رحمش را مهار بزند. او و پدرش در قواره خودکامگانی بلامنازع، در کشوری که هیچگاه در آن پارلمانی به صورت انتخاباتی تشکیل نشده و فعالیت احزاب سیاسی ممنوع است، به تنهایی حکومت می کنند. به این ترتیب بود که ما شاهد بودیم شاهزاده محمد بن سلمان، ریاست شورای امور اقتصادی و توسعه را در دست گرفت، گروه بن لادن را به سمت و سوی جدیدی هدایت کرد و کنترل آرامکو را قبضه کرد. در تمام این موارد، هدف او دور کردن پسرعموهایش از قدرت و قراردادن رعایای خود در سمت ریاست شرکت های بزرگ این کشور است. از نظر سیاست داخلی این رژیم تنها طرفدار نیمه سنی و وهابی جمعیت کشور است و علیه نیمه دیگر تبعیض های مختلفی را روا می دارد. این شاهزاده محمد بن سلمان بود که به پدرش توصیه کرد شیخ نمر النمر را گردن بزند، چرا که بیم آن داشت که قدرت او را به چالش بکشد. به عبارت دیگر این رژیم، حکم اعدام رهبر اپوزیسونی را صادر کرد که تنها جرمش، فرموله کردن و تکرار شعار «استبداد غیرقانونی است» بود. این واقعیت که این رهبر در مقام شیخ یک جنبش شیعه بود، فقط احساس آپارتاید علیه غیرسنی ها را تقویت می کند، کسانی که آموزش مذهبی برایشان ممنوع است و همچنین از ورود به خدمات دولتی منع شده اند. همینطور درمورد غیرمسلمانان که جمعیت قابل توجهی را در عربستان دارند، آنها مجاز به انجام شعایر مذهبی خود نیستند و نمی توانند امیدی به دریافت ملیت سعودی داشته باشند. در سطح بین المللی شاهزاده محمد و پدرش ملک سلمان در حال اجرای سیاست هایی هستند که مبتنی بر سیاست های قبایل بدوی این کشور است. تنها با در نظر گرفتن همین واقعیت است که می توان تداوم کمک مالی آنها هم به طالبان افغانستان و جنبش آینده لبنان، سرکوب انقلاب در بحرین، حمایت هایشان از جهادی ها در سوریه و عراق و حمله به یمن را درک کرد. سعودی ها همواره از سنی های وهابی حمایت می کنند و نه تنها با شیعیان دوازده امامی، بلکه اصولا با سنی های روشنفکر و سپس دیگر مذاهب (اسماعیلیان، علوی ها، دروزی ها و غیره) مخالفند. در وهله اول در تمام این موارد، آنها منحصرا از رهبران قبایل بزرگ سنی سعودی پشتیبانی می کنند. شاهزاده محمد جنگ علیه یمن را به بهانه کمک به پرزیدنت عبد ربه منصور هادی که در نتیجه ائتلاف بین جنبش حوثی ها و ارتش رئیس جمهور پیشین علی عبدالله صالح سرنگون شده بود، آغاز کرد. در واقعیت این جنگ به منظور تصرف میادین نفتی و بهره برداری از آنها به همراه اسرائیل بود که به راه افتاد. همانگونه که پیش بینی می شد، این جنگ به درستی پیش نرفت و شورشیان حملاتی را در درون عربستان سعودی انجام دادند که در نتیجه آنها نیروهای ارتش سعودی تجهیزات خود را رها کردند و گریختند. از این رو عربستان سعودی تنها کشور جهان است که ملک طلق تنها یک نفر محسوب می شود که تحت حکومت این مستبد و پسرش قراردارد؛ استبدادی که از تن دادن به تمامی اشکال مباحث ایدئولوژیک امتناع می کند، هیچ شکلی از مخالفت را برنمی تابد و تنها یک نظام ارباب رعیتی قبیله ای را می پذیرد. سقوط آل سعود شاید در نتیجه یک کاهش در قیمت نفت صورت گیرد. این کشور ناتوان و بی کفایت در اصلاح شیوه زندگی خود، پشت سرهم در حال استقراض است، تا نقطه ای که طبق تجزیه و تحلیل های مالی، احتمالا ظرف دو سال دچار فروپاشی خواهد شد. فروش بخشی از آرامکو شاید موقتا افول آن را به تعویق بیندازد، اما این امر تنها به بهای از دست دادن اقتدار است که امکان پذیر خواهد شد. اعدام شیخ نمر کارد را به استخوان خواهد رساند. سقوط رژیم عربستان سعودی اکنون اجتناب ناپذیر شده است، زیرا دیگر هیچ امیدی برای مردمی که در این کشور زندگی می کنند باقی نمانده است. این کشور گرفتار آفت آمیزه ای از قیام های قبیله ای و انقلابات اجتماعی خواهد شد که از کشمکش های پیشین خاورمیانه بسیار خونبارتر خواهد بود. حافظان آمریکایی این پادشاهی بی آنکه بخواهند برای جلوگیری از چنین پایان غم انگیزی کاری کنند، با ناشکیبایی در انتظار وقوع آن نشسته اند. آنها پیوسته «خرد» شاهزاده محمد را تحسین می کنند و او را تشویق به ارتکاب اشتباه های همچنان بیشتری می کنند. در سپتامبر 2011 کمیته رؤسای ستاد آمریکا در حال کار بر روی نقشه ای برای شکل دهی «خاورمیانه بزرگ تر» بود که در آن تجزیه عربستان به پنج کشور در نظر گرفته شده بود. در جولای 2002 واشنگتن طی نشست معروف با هیئت سیاستگذاری های دفاعی، راه های خلاص شدن از شرّ ال سعود را مورد بررسی قرار داد. از آن زمان تاکنون فقط موضوع زمان در میان است. این را در ذهن داشته باشید: ایالات متحده تصمیم گرفته بود مسئله جانشینی ملک عبدالله را حل کند، اما امروز آنها در تلاشند عربستان سعودی را به سوی اشتباه های بیشتر سوق دهند. هدف آنها اکنون تجزیه این کشور به پنج کشور است. وهابی گری مذهب دولتی است، در حالی که نسبت به تمام اقشار دیگر جمعیت خود به شدت تبعیض روا می دارد. ملک سلمان (80 ساله) حوزه قدرت را برای یکی از فرزندانش، شاهزاده محمد (30 ساله) باقی می گذارد. شاهزاده ای که کنترل شرکت های بزرگ کشورش را قبضه کرده، با یمن اعلام وارد جنگ شده و به تازگی رهبر اپوزیسون این کشور، شیخ نمر النمر را اعدام کرده است. نوشته: تیری میسان[1] ترجمه: محمود سبزواری منبع: http://www.voltairenet.org/article189846.html [1] . Thierry Meyssanروشنفکر فرانسوی، مؤسس و رئیس شبکه ولتر و محوری برای کنفرانس صلح است که مقالاتش در حوزه آینده روابط بین المللی در روزنامه ها و مجلاتی به زبان های عربی، اسپانیایی و روسی منتشر می شود.
جمعه ، ۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رهیاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]