تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاكيزه جان مى‏نمايد و روزى را زياد مى‏كند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819817740




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دختر شرق


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: دختر شرق


از يك هفته قبل از برگزاري مراسم ازدواج در دسامبر 1987 مردم شروع به اجتماع در بيرون كليفتون 70 كردند. هدايا بود كه دم در تحويل داده مي‌شدند: شلوار خميز دست دوز ساده از سند، روسري هاي گلدوزي شده از پنجاب، شيريني، ميوه و عروسك‌هاي مخصوص عروسي كه شبيه من و آصف بودند. گاهي خانواده‌ام به بيرون مي‌رفتند تا به مردمي كه با شادي مي‌رقصيدند ملحق شوند. زن‌ها و بچه‌ها به داخل مي‌آمدند و در باغ مي‌نشستند.

رسم بود كه عروس آينده يك يا دو هفته قبل از مراسم عروسي در خلوت باقي بماند. لباس‌هاي زرد بپوشد و آرايش نكند تا اين كه مبادا توجه شيطان را به خود جلب كند. اما من وقتي براي اين رسم باستاني كه ميون (Mayoon) ناميده مي‌شد، نداشتم. نمي‌توانستم تا دو هفته قبل از عروسي كار خود را تعطيل كنم. ما حتي به ماه عسل هم نرفتيم.

در حالي كه سعي داشتيم الگويي براي بقية مردم باشيم، سنت‌هاي ديگري را نيز زير پا گذاشتيم. قرار بود عروسي با شكوه و ساده باشد، نه مانند كارهاي بي حد و حصر يك هفته‌اي كه بسياري از خانواده‌هاي پاكستاني تصور مي‌كردند ناگزير به انجام آن‌ها هستند.

اغلب اين اقدامات پس اندازهاي زندگي آنان را خالي و آنان را مقروض مي‌كرد. به جاي 21 تا 51 دست لباس پر زرق و برق كه به طور سنتي خانوادة داماد به عروس هديه مي‌كرد، من محدوديت دو دست لباس را قرار دادم، يك دست براي عروسي و يك دست ديگر براي ميهماني كه خانواده زرداري دو روز پس از عروسي برگزار مي‌كرد. معمولاً سراسر لباس عروس را با نخ طلا پولك دوزي و گل دوزي مي‌كردند، اما من درخواست كردم كه پيراهن من يا در بالاي آن طلا داشته باشد يا در پايين، نه در هر دو قسمت.

اهداي جواهرات نيز بخشي از رسم و رسومات ما هستند - عروس اغلب هفت دست جواهر به خود آويزان مي‌كند از طوق گردن گرفته تا دستبند دور مچ. از آصف خواستم فقط دو دست جواهر آلات ساده به من بدهد، يك دست براي عروسي و يك دست ديگر براي مهماني خانوادة داماد. من زندگي را كه جواهر آلات را ضروري مي‌داند، نمي‌خواهم. آصف را كه مي‌خواست بهترين‌ها را به من بدهد، اين طور دلداري دادم: «مگر چند گردن بند الماس مي‌تواني به خود آويزان كني؟ براي تمام عمرت وقت داري تا به من طلا و جواهر هديه دهي.» من حتي از النگوهاي طلايي كه عروس‌ها به هر دو دست خود مي‌انداختند، پرهيز كردم. مي‌خواستم چند النگوي طلاي خالص و بقيه را شيشه‌اي به دست خود بياندازم. مي‌خواستم مردم بگويند اگر بي نظير مي‌تواند روز عروسي النگوهاي شيشه‌اي به دست خود بياندازد، پس دختر ما هم مي‌تواند. من همچنين مي‌خواستم نام خود را حفظ كنم. من سي و چهار سال بي نظير بوتو بودم و قصد نداشتم هويت و نام خود را تغيير دهم.

«موهاي خوب من كه روي پيشاني اش ريخته، مي‌درخشد. موهاي محبوب من كه روي پيشاني اش ريخته، مي‌درخشد. بياوريد، حنا را بياوريد، حنايي كه دست‌هاي خوبم را رنگ مي‌كند». از سه روز قبل از برگزاري مراسم حنابندان در 17 دسامبر، خواهرم، دختر خاله‌ها، دختر عموها و دوستانم در كليفتون 70 جمع شده بودند. از ساختمان‌هاي كناري براي پذيرايي استفاده مي‌كرديم. براي تمرين آوازهاي دوستانه و تمرين رقص براي مسابقة رقص‌هاي سنّتي با خانوادة داماد نيز از ساختمان‌هاي كناري استفاده مي كرديم. سميه، سلما، پوتچي و آمينا آنجا بودند، همين طور ياسمين كه از لندن خود را رسانده بود. هر روز دوستان بيشتري از انگلستان مي آمدند. كاني سيفرت(Connie Seifert)، كسي كه در اعمال فشار بر ضياء براي دادن اجازة خروج مادرم از پاكستان براي انجام درمان بسيار مؤثر عمل كرد. ديويد ساسكيند(David Saskind)، كيت گريگوري (Keith Gregory) و ديگر دوستانم از روزهاي تحصيل در آكسفورد، ويكتوريا شوفيلد (Victoria Schofield) كه حكومت ويزايش را تا لحظة آخر نگاه داشت . آن فاديمن و هم اتاقي سابقم يولاندا (Yolanda) اين راه دراز را از آمريكا آمده بودند، «آن» آمده بود تا داستاني از اين عروسي براي نشريه لايف (Life) تهيه كند . با خنده به او گفتم: «در 1986 به اينجا آمده تا گاز اشك آور بخوري خوب است كه اكنون اين جا هستي تا بخندي و برقصي.»

تجديد ديدار معجزه‌آساي رابطه‌ها و نسبت‌ها بود كه نه تنها در طول سالهاي استبداد حكومت نظامي دوام آورده بود، بلكه مستحكم‌تر نيز شده بود. وكلاي پدرم آمدند، همين طور هم بسياري از زندانيان سياسي. چه شور و هيجاني به پا شد وقتي دكتر نيازي به كليفتون 70 رسيد.

اگر چه حتي دندانپزشك پدرم با اتهامات جدي در اسلام‌آباد مواجه بود، براي عروسي من پس از گذراندن شش سال تبعيد به پاكستان بازگشت. او در كراچي در امان بود اما هيچ كس نمي‌دانست كه در صورت بازگشت‌اش به اسلام آباد و از سرگيري حرفة طبابت‌اش چه چيز انتظارش را خواهد كشيد. مادرم مثل هر مادر عروسي با اضطراب اين طرف و آن طرف مي رفت تا جزئيات را بررسي كند. او از سال 1982 به پاكستان نيامده بود و در حالي كه اصلاً تعجب نداشت، نمي توانست بخوابد.




 دوشنبه 20 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن